‌خروج قطار از خط!

‌خروج قطار از خط! حسین حقگو- کارشناس اقتصادی آقای رئیسی‌ در جلسه اخیر هیئت دولت بر ضرورت قیمت‌گذاری كالاها و خدمات با نظارت ستاد تنظیم بازار تأكید كرد و سرانجام بر همان قطاری سوار شد كه ریل‌گذاری آن طی دهه‌ها انجام شده است. این در حالی است كه در همین اواخر بود كه وزیر صمت از ضرورت «تغییر ریل اقتصادی كشور» سخن گفته و اینكه «باید به سمت رشد اقتصادی حركت كرد و راه آن كنترل تورم است. با وضع فعلی یارانه‌های انرژی، نوع مالیات‌ستانی و بودجه سنتی حل مشکلات قابل تصور نیست». این اظهارت پس از شنیدن گزارش رئیس سازمان برنامه و بودجه بیان شد كه به صراحت گفته بود «دستاوردهای اقتصادی مطلوب نیست. بهره‌وری پایین، تورم بالا، سطح درآمد مردم پایین و هزینه‌ها بالا رفته است و...». حاصل اما آن شد كه دولت «قیمت روزانه 25 قلم كالای خوراكی را اعلام و با متخلفین به‌شدت برخورد كند». اما چرا به قول معروف فیل موش زایید؟! پاسخ به نظر فقدان نسخه اقتصادی جایگزین در دولت سیزدهم است. ضعف اساسی دولت سیزدهم در ‌‌صد روز سكانداری امور كشور، تشتت شدید و فقدان نظریه و تئوری اقتصادی است.
دقیق‌تر آنكه این دولت مانند بسیاری از دولت‌های پس از انقلاب (با كم و زیادهایی) اصولا علم اقتصاد را جدی نمی‌گیرد و اگرچه بعضا جلساتی با بعضی از اقتصاددانان در حد نشست‌و‌برخاست برگزار می‌كند اما به دلیل آنكه خود حامل و دارای نظریه اقتصادی نیست، در مواجهه با بحران‌های فراگیر اقتصادی به‌جای عمل به توصیه همان اقتصاددانان مورد قبول خود كه به‌هر‌حال سختی‌ها و خطراتی را در پی دارد، به همان روش‌های معمول و مألوف و دم‌دستی پناه می‌برد كه ساختار و سازوكار نظام بوروكراتیك نیز بدان عادت كرده و فوت‌و‌فن‌های آن را خوب بلد است. اقداماتی كه شاه‌بیت آن كنترل قیمت‌ها و تعزیرات و محدودیت و ممنوعیت‌های تجاری و... است كه زیر لوای مبارزه با متخلفان و حمایت از مصرف‌كننده و استقلال و خودكفایی اقتصادی و... توجیه می‌شود. فوت‌وفن‌ها و راه كوبیده‌شده‌ای كه بلافاصله می‌توان به آن عمل كرد و خود را درگیر مباحث نظری نكرد؛ چنانكه وزیر امور اقتصادی و دارایی در‌این‌باره چنین می‌گوید: «بنده به‌عنوان یک فرد که خاستگاهش دانشگاه است، این را می‌گویم، الان دوران بحث‌های نظری نیست؛ چرا‌که به اندازه کافی به این مباحث نظری پرداخته شده است. اکنون باید تلاش کنیم از کلیات و نظریه‌ها بگذریم و در نظر داشته باشیم که سال‌های پیش‌‌رو سال‌های کار است». (رسانه‌ها 9/6/1400) ایشان از منظری درست می‌گوید؛ چراكه مشكل دولت‌ها در كشورمان ماقبل از نظریه اقتصادی و همان‌طورکه عنوان شد با خود علم اقتصاد و عقل سلیم است: «اصلا ما در ایران ایدئولوژی اقتصادی نمی‌توانیم داشته باشیم. تقسیم‌بندی‌ای که ما اینجا در ایران داریم، دردنیا وجود ندارد. موقعیت ما هنوز خیلی مقدماتی‌تر از این حرف‌هاست. اگر در ایران یک اقتصاددانی بگوید دولت مسئول قیمت‌گذاری ترشی و مربا و آب‌لیمو و اینها نیست، می‌شود لیبرال و نئولیبرال. اصلا چنین چیزی در دنیا نداریم». (دكتر مسعود نیلی- بهمن 1395) در واقع كشورمان در چند دهه به دلیل نادیده‌گرفتن بدیهیات علم اقتصاد و در فاصله‌ای دور از مكتب و نظریه به روز اقتصادی، اسیر مصرف روزافزون منابع مالی و سرمایه‌ای و طبیعی و به‌روز ابرچالش‌هایی مانند كسری بودجه، بحران نظام بانكی، بحران صندوق‌های بازنشستگی و تأمین اجتماعی، بحران بی‌كاری و آب و محیط زیست و... بوده است. این‌همه البته به بهانه ایجاد عدالت و برابری و از طریق تثبیت قیمت‌ها مستقل از واقعیت‌های اقتصادی واقع شده است اما به نظر می‌رسد به پایان این بازی رسیده‌ایم؛ نه آن درآمدهای محدود نفتی و صادرات به‌اصطلاح غیرنفتی جوابگوی جامعه 85 میلیونی ایران است و نه با قوانین سختگیرانه‌تر تغییرات اقلیمی (اجلاس گلاسكو) جهان آینده جهان مصرف افسارگسیخته سوخت‌های فسیلی و یارانه‌های انبوه و... خواهد بود. باید به قابلیت‌های دیگر و فراوان كشور و مردم ایران اتكا كرد و با قبول اصول و بدیهیات علم اقتصاد و اتخاذ الگوی موفق اقتصاد آزاد و مشاركت‌دهی مردم و فعالان اقتصادی و احزاب و نهادهای مدنی در تعیین سرنوشت خود، قطار اقتصاد ایران را پیش از خروج كامل از خط، در ریل دیگری به حركت درآورد و آینده‌ای دیگر را برای كشور رقم زد.