پمپاژ «امید» می خواهیم

جولان ناموزون دلار و سکه، افزایش لحظه ای قیمت کالاهای اساسی، سخت تر شدن ازدواج، مشقت در کاریابی پس از تحصیل، آرزو شدن خرید خانه و خودرو و... هر روزه رقص تلخی در روح و روان جامعه به پا می کنند و دیگر خیلی ها به گردشان هم نمی رسند. برخی از ما آخرین «گلایه و اعتراض»مان به فروشنده ها برای وضعیت قیمت ها را از یاد برده ایم یا مثلا مدت هاست از کسی نشنیده ایم که در صدد خرید خانه و سرپناه باشد. مثل این که وقتی یک درد همیشه همراهت باشد، پس از مدتی ممکن است آن را احساس نکنی یا عمدا حواس خودت را طوری پرت کنی که انگار دردی با تو نیست.در عین حال «فرد» با درد گرانی، نبود ثبات در بازار و اقلام ضروری به هر گونه که باشد می سازد، گاهی از سطح توقع و انتظارات خود و خانواده اش می کاهد، گاهی خودخوری و گاهی هم سفره اش را کوچک تر می کند؛ اما آیا ماجرا به همین نقطه ختم می شود؟ که قطعا این نقطه، آغاز فرایندی از تلاطم و التهابی در روح و روان اوست.    حال «جامعه ایرانی» چگونه است؟ به طور قطع همه ما کم یا زیاد این تلاطم و التهاب را تجربه می کنیم با این امید و آرزو که این مسائل، کاستی ها و مشکلات سرانجام یک روز برطرف خواهد شد. با طرح این مقدمه اکنون یک پرسش مطرح است که در شرایط حاضر، حال «جامعه ایرانی» چگونه است؟ آیا می توان، «امید» و نشاط را در چهره این جامعه به ویژه طبقات جوان دید؟برای بررسی این موضوع، اگر تبلور امید و «حال خوب» را در ساحت «زندگی» تعریف کنیم و نخواهیم در این باره «روی هوا» حرفی بر زبان رانده باشیم، خوب است که به نتایج نظرسنجی یک مرکز معتبر رجوع کنیم. مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) دیروز شانزدهم آذر نتایج جدیدترین نظرسنجی خود با همین موضوع را منتشر کرد. این مرکز در سوال خود از مخاطبان پرسیده است: «شرایط زندگی خود را چگونه ارزیابی می کنید؟ اگر صفر به معنای بدترین شرایط و ۱۰ به معنای بهترین شرایط باشد، شما چه نمره ای به وضعیت زندگی خود می دهید؟» نتایج این نظرسنجی اعداد و ارقام قابل تاملی را پیش روی ما نهاده است که با هم مرور می کنیم: * 19.8 درصد به وضعیت زندگی خود نمره کمتر از 3،  37.2 درصد نمره 4 تا 6 و 41.6 درصد نمره 7تا 10داده‌اند. 1.4 درصد نیز به این سوال پاسخ ندادند.این نتایج نشان می دهد بیشتر از 50درصد مخاطبان این نظرسنجی علمی که به نوعی می توان آن را به کل جامعه تعمیم داد، چندان از وضعیت زندگی خود راضی نیستند یا اگر از این  سو و با اغماض بنگریم شاید بتوان گفت: «افراد بالای ۱۸ سال کشور ارزیابی متوسطی از وضعیت زندگی خود دارند.» این یک واقعیت است شاید برخی از شما بگویید، طرح این دغدغه نیاز به دلیل و مدرک ندارد، آن چه عیان است چه حاجت به بیان است. آری من هم با شما هم دیدگاهم که روحیه «امید» و نشاط، آن طور که باید در جامعه به ویژه در طبقه جوان احساس نمی شود و نمی توانیم این واقعیت و البته آسیب را کتمان و پنهان کنیم. به طور قطع هر کوششی نیز برای مخفی سازی واقعیت های جامعه، ما را از آسیب شناسی و تلاش برای رفع مشکل، دور و دورتر خواهد کرد. اقناع نمی شویم حال این که چرا این آسیب در سال های اخیر بیشتر متوجه جامعه ما شده است، حتما دلایل گسترده ای می توان برایش دست و پا کرد که طرحش در این مجال محدود جای نمی گیرد. اما اگر بخواهیم از میان این همه، به یک مورد که از ناحیه آن بیشترین ضربه را می خوریم اشاره کنیم، قطعا باید این گزاره را گزینش کنیم که «جامعه در برابر سیاست ها و اجرا اقناع نمی‌شود». برای این موضوع، به موارد متعددی می توان اشاره کرد، از جمله: *چرا دولت ها نمی توانند  بر ابعاد مختلف اجتماعی نظارت موثر داشته باشند؟ * چرا نمی توان گرانی های بی حد و اندازه و کلافه کننده را کنترل کرد؟ * دلیل تدوین برخی طرح ها و قوانین که باعث اعتراض عمومی می شود، چیست؟ * چرا آن مسئول که خود مدعی شایسته سالاری است، در انتصاباتش فامیل بازی می کند؟ * علت فاصله برخی صاحبان تریبون از متن و مشکلات جامعه چیست؟ * چرا اغلب وعده های مسئولان محقق نمی‌شود؟ * و... بی شک همه این موارد و انبوه نکات دیگری وجود دارد که جامعه، از آن ها آسیب دیده و می بیند اما نمی تواند دلیلش را بیابد بنابراین وقتی جامعه در برابر این مشکلات که همچون خوره به جانش افتاده، اقناع نمی شود، آیا نباید به او حق داد که امیدش کمرنگ شود؟ چه باید کرد؟ اعتقاد راسخ داریم که جوانان این سرزمین بزرگ و پرافتخار آن قدر ظرفیت و توانمندی دارند که می توانند دشوارترین موانع را از پیش روی خود بردارند اما باید پذیرفت که باید در برخی سیاست ها، عملکردها و اظهارنظرها تجدیدنظر کرد، نهادهای مسئول به مشکلات اصلی جامعه نزدیک شوند و تلاش نکنند با لجبازی و در خلاء سیاست گذاری کنند. اصل و اساس گام دوم انقلاب مبتنی بر داشتن «امید به آینده» است همان طور که رهبر انقلاب نیز در بیانیه آن تصریح کردند: «بدون این کلید اساسیِ همه‌  قفل ها(امید و نگاه خوش‌بینانه به آینده)  هیچ گامی نمی توان برداشت».پس آقایان مسئول بیندیشید که چگونه می توان به جامعه «امید» پمپاژ کرد؛ ما پمپاژ «امید» می خواهیم.