داغی که کرونا بر دل‌های ما نشاند

حمیدرضا بوستانی‪-‬ مردم ما در دو سال اخیر شاید بیش از هر مقطع تاریخی، سوگوار مرگ عزیزان خویش بوده‌اند. چنین خسارتی بر پیکر نحیف و ضعیف جامعه زمینه ایجاد یک آشفتگی اجتماعی را بوجود می‌آورد. این بحران از بهداشت، درمان و آموزش گرفته تا اقتصاد، فرهنگ و گردشگری را درگیر رکود ساخته است. آمار نشان می‌دهد در پی شیوع بیماری کرونا بیش از شش میلیون نفر از شاغلین شغل خود را از دست داده یا
خواهند داد. به روایتی حدود ۷۰ میلیارد دلار خسارت اقتصادی و بیش از ۱۵۰ هزار نفر تلفات جانی ناشی از کرونا تخمین زده شده وبا مدنظر قرار دادن آمارهای غیررسمی، احتمالا کرونا بیش از هر جنگ و زلزله‌ای در کشور ما دارای تلفات جانی بوده است.
دولت در قبال بیماری کرونا باید نسبت به مردم پاسخگو باشد. هم از نظر جبران خسارت وارده به کرونازد‌گان و هم از نظر اتخاذ راهبردهایی برای جلوگیری از شیوع بیشتر این بیماری. علی‌رغم این واقعیت و با وجود بحران‌های پرشماری مانند خشکسالی، تحریم، بیکاری، تورم و کسری بودجه که جامعه ما از وجود آن‌ها رنج می‌برد به نظر نمی‌رسد دیگر تاب و توان چندانی برای حمایت مادی و معنوی از اقشار و خانواده‌های زخم دیده از کرونا توسط دولت باقی مانده باشد.
بسیاری از کسب‌و‌کارها تعطیل و خیل زیادی از کارگران اخراج شده‌اند. طبق یک مشاهده عینی، کرونا باعث شده پدر خانواده صبح از خانه بیرون برود و تا عصر در کنار درب کارخانه‌ای که وی را به بهانه رکود و ورشکستگی اخراج نموده بنشیند تا مبادا فرزندان بفهمند که او بیکار است. به همین ترتیب، بسیاری از خانوارها بی‌سرپرست و بسیاری از مردم دل‌نگران آینده شغلی خود و فرزندان خویش هستند. این «در سوگ نان‌آور خانواده نشستن‌ها» عواقب وحشتناکی برای جامعه در پی دارد. در سایه ناتوانی دولت در توجه به جایگاه و مشکلات خانواده، اخلاق حکم می‌کند این روزها به عنوان یک مسئولیت اجتماعی بزرگ، بیش از پیش با خانواده، فامیل و اطرافیان مهربان باشیم.


وقتی فرزندی پدر خویش را از دست می‌دهد زمینه ایجاد یک ناامنی اجتماعی در وی پدید می‌آید. پدر نه طغیان نموده و بی‌وفایی می‌کند، نه خواست خویش را بر نفع فرزند دلبندش مقدم می‌شمارد. از طرف دیگر، ظاهرا کرونا بیدی نیست که با بادی مثل واکسن بلرزد و از میان ما رخت بربندد. شرایط پیش آمده، در کنار ناتوانی دولت‌ها در مدیریت این بحران، می‌طلبد مردم، خود دست به کار شده و کمی بیشتر هوای همدیگر را داشته باشند. کابوس کرونا با همه تلخی‌اش یکبار دگر به ما یادآوری نمود که بایدبیش از قبل قدر یکدیگر را بدانیم.
خانواده‌های داغدیده از کرونا نیازمند حمایت هستند. باید این «غم از دست دادن‌ها» را برای یکدیگر تحمل پذیرتر کنیم. باید همدلی را به عنوان اصلی‌ترین نیاز مردم ما، دریابیم. می‌بایست همدلی را آموخته و به دلبندان‌مان نیز آموزش دهیم. باید یاد بگیریم نه تنها مشکلی بر مشکلات اطرافیان اضافه نکنیم بلکه باری نیز از دوش آن‌ها برداریم. ضرورت دارد با همدیگر گریستن و برای بهبود حال یکدیگر تلاش نمودن را آموخته و به فرزندان نیز آموزش دهیم.