حرف آخر مرد ايراني...

از ديدگاه «روش‌شناسي مردم‌نگارانه»، يكي از مهم‌ترين جلوه‌هاي نقد قدرت آن‌هم در سطح خرد در روابط زناشويي ظاهر شده است. ساختار خانواده ايراني كه بر پدرسالاري استوار است در طول چند دهه اخير به چالش كشيده شده و بسياري از «نابرابري‌هاي جنسيتي» ظالمانه تلقي گرديده است. اين روند، افكار عمومي را براي پذيرش تغييراتي در جهت رفع اين نابرابري‌ها آماده نمود. دهه هفتاد شمسي، آغازي براي اين روند فرهنگي و اجتماعي بود كه بازتاب آن در رسانه‌ها و روزنامه‌ها به عينه قابل مشاهده بود. صدا و سيماي آن دوره، فارغ از جناح‌بندي‌هاي سياسي با سريال‌هاي ماندگاري چون «پدرسالار» و «خانه سبز» اين ساختار را به نقد كشيد. در سريال «پدرسالار»، مرد خانه از «حاكم مستبد و مطلق خانواده» كه همه بايد بدون سوال و جواب، مطيع و فرمانبردار او باشند به «مدير فرهمند خانواده» ارتقاي درجه داد كه با محبت و عاطفه در كنار توجه به نيازهاي همسر و ديگر اعضاي خانواده و به كمك آنها بايد كشتي خانواده را به «جزيره خوشبختي و آرامش» ناخدايي كند. مرد از «ادعاي خدايي در خانه» دست كشيد و به «مقام ناخدايي» رسيد! اين روند نقد ساختار خانواده ايراني، در «سريال خانه سبز» نيز كه زنده‌ياد خسرو شكيبايي در آن نقش‌آفريني كرده است، ادامه داشت. او در اين سريال نقش وكيلي را به نام رضا بازي مي‌كرد. همسرش كه او نيز وكيل بود او را مدام به نام كوچك رضا صدا مي‌زد. رضا به فرزند جوان خود كه تازه ازدواج كرده بود، گوشزد مي‌كرد كه «در خانواده رييس باش ولي رياست نكن!»  اين‌چنين در «فضاي خانه سبزي» آن دوران، رييس‌جمهور خاتمي، در پاسخ اين سوال «كه در خانواده شما حرف آخر را چه كسي مي‌زند»، لبخندي زد و گفت: من!... من حرف آخر را مي‌زنم و در مقابل همسرم مي‌گويم: چشم!  خانواده ايراني به تدريج ياد گرفت كه بهترين نام براي صدا زدن همسر، «اسامي كوچك» آنهاست  نه واژه‌هايي چون ضعيفه، منزل، بچه‌ها و... خانواده ايراني ياد گرفت «مرد ظالم» به همان‌اندازه «زن مظلوم» قرباني ظلم‌هاي خود خواهد شد. مرد ايراني به زنش عشق ورزيد؛ به او لبخند زد؛ برايش جشن تولد گرفت؛ روز زن را گرامي داشت؛ برايش كادو خريد و با لبخندها و شادي‌هاي او، عكس يادگاري گرفت. 
 
هر چند هنوز هم مسير براي تحقق كامل حقوق زنان ايراني هموار نشده است، با اين همه خانواده ايراني ديگر جايگاه اصلي زن را اندرون يا سپهر خصوصي نمي‌داند و معتقد است زن اين حق را دارد كه در سپهر عمومي نيز توانمندي‌هاي خود را اثبات كند. خانواده ايراني به تدريج ياد گرفت آزادي بيشتر زوجين و تشابه تدريجي نقش‌هاي زن و مرد را نبايد هميشه نشانه‌اي دال بر نفي ثبات خانواده تلقي نمود، بلكه بايد در هماهنگي با زندگي مدرن در  «ساخت يابي مجدد» خانواده در ابعاد مختلف كوشيد. 
خانواده ايراني ياد گرفت براي آنكه خانواده در انطباق با جريان‌هاي جديد اجتماعي قوت يابد و كماكان در حراست از سلامت جسم و جان انسان‌ها به كار آيد لازم است حقوق زنان به رسميت شناخته شود. خانواده ايراني به تدريج ياد گرفته است تغييرات انجام يافته در ساختار خانواده ايراني به ويژه افقي شدن هرم قدرت به همراه بسط روند‌هاي مردم‌سالارانه، در جهت تقويت اين نهاد و تحكيم آن است. مرد ايراني ياد گرفته است بايد نگاه محترمانه و عزتمند خود به همسرش را پاسباني كند تا همسرش به فرزندانش، آزاد زيستن و عزتمند بودن را ياد دهد. خانواده ايراني در اين سال‌هاي سخت بيكاري و ركود اقتصادي و از همه مهم‌تر آثار اقتصادي و اجتماعي بيماري كرونا به جنگي ناخواسته كشانده شده است كه ساختارهايش را تهديد مي‌كند. اين جنگ ناخواسته موجب شده روند جدايي فرزندان با ازدواج به منظور تشكيل خانواده جديد به تاخير افتاده و با ماندگار شدن فرزندان تا زماني نامعين، خانواده از پاسخگويي به مطالبات ساختاري جديد عاجز بماند. وضعيت رواني خانواده به‌ شدت افت و افسردگي جوانان تشديد شده است و بستري مناسب براي آسيب‌هاي اجتماعي از جمله خشونت خانگي، اعتياد و روابط نامشروع فراهم شده است. نرخ زاد و ولد كشور به‌ شدت افت كرده و بحران جمعيتي كشور در حال رخ نمودن است. بازآفريني و احياي خانواده ايراني و پيروزي در اين جنگ ساختاري و حراست از مقدس‌ترين ميراث اجتماعي يعني بنيان خانواده بدون باور واقعي به نقش‌آفريني زنان و تلاش عملي در اين راستا امكان‌پذير نخواهد بود. تلاشي كه در سياست‌گذاري‌ها، خود را از شعارهاي متداول برهاند و برنامه‌ريزي خود را بر محوريت خانواده و نقش بي‌بديل زنان استوار كند.