از جنگ ستارگان تا تحریم‌های جو بایدن

نعمت احمدی حقوقدان پایان جنگ جهانی دوم آغازی بود بر جنگی که از آن در عالم سیاست به جنگ سرد یاد می‌کنند. جنگی که بین طرفین اصلی آن صدای توپ و تانک شنیده نشد، اما انباشتی از زرادخانه‌های مختلف از اتمی و شیمیایی و غیره بر روی هم شد. طرفین اصلی یعنی آمریکا و شوروی هرچند درعالم واقع به اراضی یکدیگر شلیک نکردند بلکه با انعقاد دو پیمان یکی ورشو و دیگری ناتو شروع به یارگیری در عالم واقع نمودند و خاکریز به خاکریز در مقابل هم صف آرایی کردند. دو پیمانی که جهان بعد از جنگ دوم را به دو قطب متخاصم تبدیل کرد. تخاصمی که غرش توپخانه‌ها و پرواز هواپیماها نشانگر آن نبود اما پله به پله به مرز یکدیگر نزدیک شدند. هزینه نظامی دو قطب اصلی شوروی و آمریکا روز به روز بیشتر و بیشتر شد تا جایی که یک طرف منازعه خاموش یعنی شوروی از حرکت باز ایستاد. برگ اصلی تاریخ ورق خورد و جهان کمونیست به بایگانی سپرده شد. پیمان ورشو بدون عضو ماند و از هم پاشید. دو جبهه جنگی که با تکیه بر شرایط جنگ سرد رو در روی یکدیگر صف آرایی کرده بودند، متلاشی شدند. اگر عقلانیت بر دنیای سیاستمداران حاکم می‌بود، بعد از انحلال پیمان ورشو باید پیمان آتلانتیک شمالی و ناتو هم منحل می‌شد. اما طرف مقابل یعنی آمریکا جهان تک قطبی را مناسب‌تر به حال خود دید و کشورهایی که تا دیروز جزو پیمان ورشو بودند را یکی بعد از دیگری به عضویت پیمان ناتو درآورد. روسیه آسیب دیده از کشاکش زیاده‌خواهی کمونیست‌ها طی هفتاد سال علیل‌تر از آن بود که مخالفت خود را با گسترش پیمان ناتو به سوی مرزهای خود اعلام دارد. رئیس‌جمهور یلتسین دائم‌الخمر با همه محبوبیتی که در آغاز فروپاشی کمونیست در روسیه بین مردم داشت، به سرعت به رئیس‌جمهور منفوری تبدیل شد که تنها کار خیر او از نظر هوادارانش، معرفی پوتین، افسر مرموز کاگ‌ب که شناختی عمیق از غرب داشت، به دنیای سیاست و اداره روسیه بود. پوتین متولد 1952 در سن پترزبورگ است. از دانشگاه دولتی سن پترزبورگ فارغ‌التحصیل حقوق شد اما به عنوان افسر اطلاعاتی خارجی به کاگ‌ب پیوست و تا سال 1991 به مدت 15سال عضو کاگ‌ب بود. یلتسین او را به کابینه خود دعوت کرد و در پست وزیر شورای امنیتی با یلتسین همکاری کرد. یلتسین قبل از استعفا از او به عنوان رئیس‌جمهور یاد کرد و در اوت 1999 وارد کاخ ریاست جمهوری شد و با تغییراتی که در قانون اساسی صورت داد تا سال 2036 میلادی می‌تواند رئیس‌جمهور باشد. روحیه آزرده و شکست خورده اهالی روسیه از فروپاشی سرزمینی این کشور جایگاه اقتدارگرایی پوتین را تقویت کرد. اقتصاد روسیه که از فروپاشی ضربه خورده بود با امنیتی که پوتین حاکم کرد، شروع به رشد نمود. درآمدهای مردم با ضریب دو و نیم درصد رشد کرد و دستمزدها سه برابر افزایش یافت. با افزایش قیمت نفت، افزایش سرمایه‌داری خارجی باعث رونق روسیه شد. پوتین توانست اوضاع چچن را که گرفتار جنگ‌های داخلی شده بود آرام کند. در دوره کمونیست‌ها تغییرات جغرافیایی در مرز جمهوری‌ها اجتناب ناپذیر شد. مثلا در سال 1956 در زمان ریاست خروشچف که اصالتا اوکراینی بود شبه جزیره کریمه به اوکراین ضمیمه شد. منطقه آبخازیای روسیه به جمهوری گرجستان ضمیمه گشت. ضمیمه گشتن کریمه به اوکراین یا آبخازیا به گرجستان در زمان اتحاد جماهیر شوروی مسئله داخلی بود. بعداز تشکیل جمهوری‌های مستقل از مدلینگ اتحاد جماهیر شوروی مردم روسیه این الحاقات را برنتافتند و ساکنان این نواحی هم زمزمه جدایی از کشور الحاقی را سر دادند. با مستحکم شدن جایگاه پوتین در داخل کشور و قدرت گرفتن اقتصاد فروپاشیده روسیه که ارثیه اداره کشور توسط نظامیان به ظاهر کمونیست بود، محبوبیت داخلی پوتین را افزایش داد. از طرفی پوتین زیرکانه با کارت نفت و گاز در عرصه بین‌المللی بازی برد- بردی را برای خود در پیش گرفت. تحریم‌های ایران، اشغال عراق، جنگ‌های منطقه‌ای مانند جنگ‌های داخلی لیبی، سوریه و حضور حکومت اسلامی داعش که بر بازار نفت و گاز تاثیر مستقیم گذاشت، روسیه تحت زعامت پوتین توانست به بزرگ‌ترین تامین کننده نفت و گاز اروپا تبدیل شود. جدال با اوکراین بر سر خط لوله گاز، پوتین را بر آن داشت که مسیر مطمئنی برای گذر گاز از روسیه به اروپا به جای عبور لوله از خاک اوکراین را در دستور کار قرار دهد. خط لوله گاز نورداستریم به طول یکهزار و یکصد کیلومتر از بستر دریای بالتیک بدون عبور از خاک اوکراین سالانه درآمدی هنگفت از فروش بیش از 55 میلیارد مترمکعب گاز را که بیش از 40درصد گاز مصرفی آلمان و 22درصد گاز مصرفی فرانسه است را به خزانه روسیه واریز کرد. خط لوله نورد استریم 2 هم با سرمایه‌گذاری کلان احداث شد. هرچند حوادث این روزها، فعلا گازی از این خط را به آلمان نمی‌رساند اما انحصاری بودن گاز روسیه، سرانجام آلمان را وادار به پذیرش شرایط پوتین می‌کند. همه این توقعات داخلی برای پوتین یک زخم کهنه را هر روز جریحه‌دارتر می‌کرد و آن فعال بودن پیمان ناتو به‌رغم انحلال پیمان ورشو بود. حضور دونالد ترامپ در مسند قدرت در آمریکا و نوع نگاه ترامپ به ناتو و هزینه‌های آن، خیال پوتین را از ناتو آسوده کرد. ترامپ بر این باور بود که با حذف کمونیست از معادلات سیاسی اروپا دیگر نیازی به ناتو نیست و اگر اروپاییان بر این باورند که به‌رغم انحلال پیمان ورشو، روسیه به تنهایی قدرت پیمان ورشو را دارد، خب هزینه این جدال را اروپاییان بپردازند؛ چرا آمریکا؟ موضوعی که به پوتین این توهم را داد که می‌تواند یک تنه همانند زمان پیمان ورشو مقابل پیمان ناتو بایستد و پیمان ناتو هم این اشتباه را مرتکب شد که علاوه بر کشورهای اقماری شوروی سابق که متحد خود کرده بود وارد حیاط خلوت حکومت روسیه یعنی قطعات جدا شده از این کشور بشود. پوتین ورود به حیاط خلوت کشور خود را برنمی‌تافت و ملی‌گرایان روسی هم او را تشویق می‌کردند. توانست شبه جزیره کریمه را ضمیمه خاک روسیه کند درحالی که قبلا منطقه آبخازیا و اوستیای جنوبی را در یک عملیات غافلگیرانه در سال 2008 ضمیمه خاک روسیه کرده بود. هرچند اتحادیه اروپا و اکثرکشورهای دیگر ضمیمه شدن این مناطق به روسیه را به رسمیت نمی‌شناسند اما سال‌هاست که این الحاق صورت گرفته و مهمتر اینکه روسیه درصدد است روس‌تبارهای اوستیای جنوبی را هم همانند دیگر مناطق تحریک کند تا به فدراسیون روسیه بپیوندند. اکثر تحلیلگران بر این باورند که آقای پوتین راهی جز حمله به اوکراین نداشت تا غرب را از حیاط خلوت خود دور کند و درجه حساسیت دولتمردان روسی را از گسترش ناتو به داخل سرزمین‌های خاک روسیه قبل از فروپاشی به جهان نشان دهد اما هزینه اقدام پوتین در آینده‌ای نه چندان دور بر سر مردم روسیه هوار خواهد شد. واقعه حمله به اوکراین و نحوه عملکرد بایدن همان هزینه را برای روسیه به بار می‌آورد که طرح جنگ ستارگان رونالد ریگان در زمان گورباچف به روسیه تحمیل کرد که منجر به فروپاشی شوروی شد. شوروی در آن زمان توان مقابله با برنامه جنگ ستارگان رونالد ریگان را نداشت و امروز نیز آقای پوتین نمی‌تواند در درازمدت در زمین اوکراین بازی با آتش بکند. تحریم‌های کمرشکن، خروج بانک‌های روسی از سوئیفت، فعال نشدن خط لوله گاز نورداستریم2، ممانعت سرمایه‌گذاری خارجی در روسیه به علت تحریم‌ها اگر ادامه‌دار شود و مهمتر از همه از دست دادن بازار نفتی که آقای پوتین به طرق مختلف با حذف ایران و دیگر کشورها به دست آورده، بسیار ناگوار خواهد بود. اقتصاد روسیه متکی بر نفت و گاز است و اگر تحریم‌های آمریکا و اروپا ادامه‌دار شود، اینبار هم روسیه در مصاف با غرب احتمالا بازنده خواهد بود. درست مانند طرح جنگ ستارگان رونالد ریگان اما اینبار آتش از آستین پوتین به خرمن فدراتیو روسیه افتاد.