روزنامه آفتاب یزد
1400/12/19
دموکراسیِ پوتین
> پوتین پیشوایی مزدور و ساده لوح نیست: او رهبر جنبش تودهای ایدئولوژیک است و بنابراین ضروری است که به پوتینیسم به مثابهی یک ایدئولوژی نگاه کنیم> در دورانی زندگی میکنیم که؛ «شهروندان عادی اجازه میدهند دروغ، حقیقت و شان انسان را تنزل دهد» برتولد برشت و هانا آرنت به این دوران میگویند:
«دوران تاریکِ جدید»!
آفتاب یزد - رضا بردستانی: یک سال یا اندکی بیشتر، کتابی به دستم رسید از دو نویسندهی نشو نما یافته در گسترهی تفکرات حاکم بر جوامع غربی که اگرچه ریشهای نیز در شرق داشتند اما نگاه و انگارههای آن دو، منطبق بر تئوریهای غربی استوار بود با نامِ «دموکراسیِ پوتین» اثر این دو نویسنده:
- «کیت سی. لانگدن» محققی که در ایالات متحده آمریکا، روسیه، جمهوری چک، هلند و لهستان پژوهش کرده و دارای فوق لیسانس سیاست و جامعهی اروپایی است. «لانگدن» طی تابستانهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ برای وزارت امور خارجه آمریکا در کی یف اوکراین و بوداپست مجارستان کارآموزی کرده است.
- ولادیمیر تیسماناتو، استاد دپارتمان علوم سیاسی و سیاست در کالج پارک دانشگاه مریلند آمریکا و نویسندهی کتابهایی چون: شیاطین تاریخ (کمونیسم، فاشیسم) و درسهایی از قرن بیستم.
کتاب: «دموکراسیِ پوتین» در هشت بخش تنظیم شده است:
- میدان داری مجدد پوتینیسم
- مرده ریگ افسانهی استبدادی
- قهرمان وارد میشود
- ریشههای فکری پوتینیسم
- پوتینیسم به مثابه فرهنگی در حال تکوین
- ناسیونالیسم روسی در آموزش، رسانه و مذهب
- سیاست خارجی روسیه
- دوران تاریک جدید
> میدان داری مجدد پوتینیسم
در سالهای اخیر تحقیقات و کتابهای بسیاری دربارهی شخص پوتین منتشر شده اما تحلیل بسیار کمی در مورد رفتارهای مردم روسیه یا تاریخشان به عنوان نیرویی مستقل وجود دارد. عمدهی این تحقیقات - انجام شده توسط محققانی چون «ایان مک آلیستر»، «ریچارد سکوا» و «استفان وایت» - فقط بر شخص پوتین متمرکزند و او را شکلی نامتناسب، فرصت طلبی قدرتمند به تصویر میکشند که در حد توان برای دستیابی به پول بیشتر و جلال و جبروت برای خود (و در کنارِ آن برای روسیه) میکوشد...
کتاب ما از قالب و سوال قدیمی فاصله میگیرد. شخص پوتین را ظرفی ایدئولوژیک در نظر میگیرد که به واسطهی یکسری باورهای فرهنگیِ عمیقاً ریشه دار در بومگاه روسیه شکل گرفته و این واقعیت را نشان میدهد که مشکلات روسیه به رهبری پوتین محدود نمیشود. ما با رویکرد معمولِ مرتبط با «پدیدهی پوتین» موافق نیستیم و ترجیح میدهیم از واژهی «پوتینیسم» در کتابمان استفاده کنیم. به جای تمرکز بر شخص پوتین و برآمدنش از گمنامی و ابهام، از او تمرکززدایی کرده و در عوض بر واکنش عموم، تحرک اجتماعی و روندهای تاریخیای که خودِ پوتین تسلیم آنها شده، تمرکز میکنیم...
بررسی رژیمهای قدرتمند ایدئولوژیک چون حکومت جوزف استالین، آدولف هیتلر، نیکلای چائوشسکو، خوان پرون و فیدل کاسترو نشان میدهد که گذشته از پارادوکس نظری، سیاسی و اخلاقی، افزونخواهی شخصی یک رهبر و تعهد او به ایدئولوژی مشترک یک ملت مغایرند. فرقی نمیکند رهبر مورد نظر بر کشوری کمونیست حکومت کند یا روسیهی امروز با یکی از بالاترین درصد نابرابری درآمد در کل جهان. به دلایلی، مردم روسیه، خودخواهی پوتین و تجمع هنگفت ثروت او را مشکوک یا خیانت نمیدانند، در حالی که از جانب رای دهندهها و شهروندان به ویژه در جوامع غربی، ثروت نخبگان دلیلی کافی برایعدم اطمینان به آنها است.
> خلاصهای از کل کتاب:
آن طور که نویسندگان کتاب: «دموکراسیِ پوتین» مدعی هستند: این کتاب ریشههای کمتر معرفی شدهی پوتینیسم را بررسی میکند. هدف تاکید بر ریشه ها، محرکها و تاثیرات پوتینیسم، ساختار ایدئولوژیک و مشروعیت بخشِ پشت فرهنگ سیاسی دزدسالار و فاسد است. برای دستیابی به این هدف، مفاهیم، روشها، نویسندگان، گفتگوها و تجربیات شخصی و نسخههای ملی شده را بررسی کرده ایم. در نهایت سنجش ما بر اساس:
- الف/ میراث تاریخی
- ب / تلفیق عقاید مختلف، خاستگاهها و منابع
- ج / فرهنگ سیاسی، به ویژه روابط تودهها و حکومت انجام شده است.
روش ما آشکار میکند که چرا ولادیمیر پوتین به تهدیدات خارجی به عنوان متدی برای تامین وحدت داخلی و قدرت حکومت متوسل میشود، به علاوه این که چرا مردم تا حد زیادی روشهای او را میپذیرند. این فصل قویاً استدلال کرد که پوتین پیشوایی مزدور و ساده لوح نیست: او رهبر جنبش تودهای ایدئولوژیک است و بنابراین ضروری است که به پوتینیسم به مثابهی یک ایدئولوژی نگاه کنیم. این فصل همچنین بر نیاز به سنجش رفتارهای فرهنگی و رفتار تودهها در روسیه به عنوان اثرات ریشههای پوتینیسم تاکید میکند.
فصل دوم:
فصل ۲ ریشههای پوتینیسمِ حال حاضر را از طریق ترتیب زمانی و بحث موجز دربارهی تاریخ روسیه پی میگیرد و تاکید میکند که چگونه درک تاریخی روسیه از ابرقدرت و ترس از حملهی خارجی به میراثی از استبداد منجر شده که قرنها دوام آورده است. این گرایش استبدادی به حاکمان قدرت زیادی اهدا کرده و برای درک موجودیت پوتین حیاتی است.
فصل سوم:
فصل ۳ ریشههای پوتین، تجربیات تکوینی و به قدرت رسیدن در متن تاریخ و فرهنگ روسها را شناسایی میکند. با در نظر داشتن فصل پیشین، این بحث خاص در بارهی شخصِ پوتین نشان میدهد که رهبری او به هیچ وجه شوکآور نیست؛ برعکس، امتداد - البته به شدت ناگوار - مخالفت تاریخی با اصول آزادی است. گرچه در سیاست ناشناختهی قرن جدیدِ اطلاعات، پوتینیسم به طرزی استادانه ابتکاری است، اما ابداً غافلگیرکننده نیست. ولادیمیر پوتین این میراث را به سرمایه تبدیل کرد: وقتی مردم روسیه تحت زمامداری ضعیف دولت هایشان در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پس از آن، ریاست جمهوری بیکفایت «بوریس یلتسین» احساس ناامنی میکردند، پوتین خود را به عنوان چاره سازِ باقدرت و مسلط به تصویر کشید. این گونه پوتین به روشی که در تاریخ روسیه غیرمعمول نبود، عمدتاً در اثر میل شدید مردم به حاکمی مطلق، به قدرت رسید.
فصل چهارم:
فصل۴ تمرکز را از پوتین به پوتینیسم تغییر میدهد، با شناساندن معنای ایدئولوژی شروع میشود و در تقابل با آن چه تعداد نسبتاً زیادی از اندیشمندان سیاسی و تئوریسینها استدلال کرده اند، با قائل شدنِ شان ایدئولوژیک برای پوتینیسم ادامه میدهد. این بخش پوتینیسم را با بحث دربارهی جنبهها و تِمهای عملی آن در دستهی ایدئولوژی قرار میدهد. البته، برای درک ماهیت متناقض و در عین حال موفق پوتینیسم، این فصل ردیابی ریشههای پوتینیسم از عقبهی آن در تاریخ فلسفی روسیه تا چهرههایی چون «ایوان ایلین» و «الکساندر دوگین» و مفاهیمی چون «اوراسیاگرایی» را ضروری میداند. به دقت شرح میدهیم که این فلاسفهی روس و مفاهیم، پوتینیسم را معنا نمیکنند، اما بذرها و تِمهای حیاتیای را که پوتینیسم در دیدگاه اساسی خود هموند میکند و جماعت گستردهای از روسها آن را میپذیرند، معرفی میکنند.
فصل پنجم:
فصل ۵ پوتینیسم را طبقِ پیامهای موضوعی که به مردم میرساند و ادعا میکند بر اساس آنها پایه ریزی شده، تفکیک و روشن میکند که «ولادیمیر پوتین» چگونه طی سالهای ریاست جمهوریاش از طریق برنامهی ایدئولوژیکِ طراحی شده برای عرفی کردنِ نوستالژی الهام بخش، هم برای تزارها و هم پدرسالاری شوروی، محبوبیت و قدرت را حفظ کرده است. نوستالژی مذکور، شهروندان را متحد و آنها را در توهمِ نوآراستهی شوروی یکپارچه میکند، همه را به حمایت از دولت برتری که ماموریتش عظمت جهانی روسیه است، فرامی خواند و این گفتار ناسیونالیستی خطرناک را که روسیه اساساً نقطهی مخالف غربِ متکبر بیاخلاق است، تغذیه میکند.
فصل ششم:
فصل ۶ شرح میدهد که چگونه تلاشهای تبلیغاتی کرملین با موفقیت در ذهن شهروندانش ریشه دوانده و ناسیونالیسم و ایدئولوژی پوتینیسم را به تاثیری روزانه و غیر قابل گریز در زندگی همهی شهروندان روسیه تبدیل کرده است. برای دهه ها، روایتهای یک طرفهی تحمیلی از سوی دستگاههای ایدئولوژیک دولتی چون سیستم آموزشی، رسانه ها، کلیسای ارتدوکس روسیه، افکار متفاوت بین مردم روسیه را با قوهی قهریه منکوب کردند؛ در نتیجه، آنها خودشان ماموریت هویتسازی کرملین را ادامه میدهند و استعاراتی ناسیونالیستی بازخلق میکنند که به دولت پوتین خدمت کرده و راههای رویارویی دوستانه با بیشتر دنیا را مسدود میکند.
فصل هفتم:
فصل ۷، سیاست خارجی متجاوزانهی پوتین، به ویژه در اوکراین و سوریه را به تفصیل شرح میدهد. این کندوکاو نتیجه میگیرد که پوتین موفق میشود محبوبیت داخلی خود را از طریق کُنش استبدادی استفاده از وضعیتهای استثنایی که به طور مصنوعی کشور را علیه تهدیدات خارجی متحد میسازد، حفظ کند. اینگونه، سیاست خارجی فی نفسه هدف نیست بلکه ترجیحاً وسیلهای است برای مشروعیت بیشتر محبوبیت داخلی پوتین (و قدرت وی)
با پرت کردن حواس مردم از مصیبتهای اقتصادی داخلی و در مقابل ارائهی تصویری مجلل از روسیهای چنان قدرتمند که میتواند قوانین بینالمللی را بدون مجازات زیر پا بگذارد.
فصل هشتم:
فصل ۸ نتیجهگیری کتاب است. هرچند از زمان انتخاب مجدد ولادیمیر پوتین در مارس ۲۰۱۸، پوتینیسم در رکود به نظر میرسد، این زمان سکون و رکود نباید گواهی از نقصان پوتینیسم یا اقتدار گرایی در روسیه تصور شود. تودهها اعتراض نمیکنند، آنان هنوز هم به پوتین و پروژهی ناسیونالیستی او باور دارند. شاید همین گواهی باشد از عادیسازی ناهنجاری. سیستم هنوز قدرتمند است و حتی موجی از نئواستبداد را نمایندگی میکند که اثراتش به طور فزایندهای در سرتاسر دنیا دیده میشود.
سایر اخبار این روزنامه
این بار ترانه علیدوستی
خبر تکاندهنده از قاچاق گسترده روغن تقلبی
عدم پاسخگویی شرکت ملی پست !
تشریح شاخصههای تحول قضایی از سوی قاضیالقضات
مهمترین مسائل و مشکلات اجتماعی
جامعه واکنشی
تکلیف نامعلوم این شبهای بیچراغ!
نوروزی متفاوت با رانندگی ایمن
از کودکان در برابر اخبار جنگ محافظت کنیم
ما و واکسن گریزها
بحران در حاکمیت لیبرال دموکراسیها
نشانههای شکاف میان دولت و دلواپسان
دموکراسیِ پوتین
این آغاز ماجراست