خونسردهاي در خطر ‌

فرناز حيدري 
ممكن است حفاظت از دوزيستان سخت و دشوار به نظر برسد، اما به هر حال موضوع بسيار مهمي است. چنان‌كه كشور ما ايران هم ميزبان بيش از 20 گونه دوزيست است كه نابودي هر يك از آنها به معناي از دست رفتن گنجينه‌اي ارزشمند و جبران‌ناپذير از تنوع زيستي ايران خواهد بود. دوزيستان مهره‌داراني خونسردند كه بخش اول زندگي خود (تخم، لارو و دگرديسي) را در آب گذرانده و در دوره بلوغ كه بخش دوم زندگي آنهاست، در هر دو محيط آبي و خشكي زيست مي‌كنند. تكثير در اسارت دوزيستان در معرض خطر، يكي از سوژه‌هاي داغي است كه توجهات زيادي را هم به خود جلب كرده، چراكه مشكلاتي مانند احتمال ابتلا شدن به بيماري در فضاهاي تكثير، مشكلات توليدمثلي و بارور نشدن تخم‌ها در اسارت وجود دارد، اما با اين وجود نمونه‌هاي موفقي هم از تكثير دوزيستان در اسارت هست كه نشان‌ از اهميت بعضي از اين طرح‌ها دارد.
پوريا سرداري؛ كارشناس حوزه تنوع زيستي و محقق تكثير در اسارت دوزيستان در خطر انقراض و دستيار تحقيق در دانشگاه سايمون فريزر، در گفت‌وگو با «اعتماد» راهكارهاي جديد حفاظت از دوزيستان و موانع پيش‌رو را بررسي كرده است. 
   ‌چرا بايد نگران دوزيستان باشيم؟
هر جانور يا گروهي از جانداران روي كره زمين يك نقش و اهميتي دارند، دوزيستان هم از اين قاعده مستثني نيستند چنانكه نزديك 300 ميليون سال است كه روي كره زمين حضور دارند و كنامي را اشغال كرده‌اند. نقش آنها در اكوسيستم‌هاي مختلف كره زمين حياتي است. پروفسور تيم هاليدي؛ يكي از دوزيست‌شناسان معروف انگليسي مقاله‌اي را درباره اهميت دوزيستان نوشته كه در آن اشاره كرده، دوزيستان كره زمين در حال نابودي و در خطر انقراض هستند (در واقع دوزيستان در معرض خطرترين رده جانوران هستند) چنانكه 41درصد از گونه‌هاي دوزيست هم در تهديد هستند. پروفسور هاليدي بيان مي‌كند كه دوزيستان در زمان لاروي يك نقش و در زمان بلوغ نقش ديگري را در اكوسيستم ايفا مي‌كنند. به عنوان مثال ميزان مصرف حشرات توسط قورباغه‌ها زياد است و لذا نقش مهمي در كنترل بي‌مهرگان دارند يا حتي لارو دوزيستان نقش مهمي در كنترل گياهان و جلبك‌هاي آبزي دارند. نمونه‌هاي مختلفي هست كه وقتي يك گونه دوزيست بنا به دلايل متعدد از جمله بيماري از يك اكوسيستم حذف شده، زيستگاه با مشكلات مختلفي روبه‌رو مي‌شود. به عنوان مثال، حذف شدن سمندر آتشين از قسمت‌هايي از جنگل‌هاي بلژيك باعث تجزيه سريع‌تر و بيش از حد برگ درختان شد، چراكه با حذف آن توليد گاز كربن دي‌اكسيد حاصل از تجزيه برگ‌ها افزايش يافته و لذا مي‌تواند به گرم شدن زمين كمك كند. دوزيستان در عين حال نشانگرهاي زيستي هستند و لذا بيش از هر جانور ديگري در ميان مهره‌داران به شرايط نامطلوب محيط واكنش نشان مي‌دهند. به همين دليل است كه وقتي مي‌بينيم دوزيستان در يك زيستگاه در معرض خطرند، متوجه مي‌شويم كه سلامت زيستگاه در معرض خطر است و آسيب به زنجيره‌هاي بالاتر از جمله انسان هم خواهد رسيد.  من خودم هميشه دوزيستان را «چسب‌هاي اكوسيستم» مي‌دانم، چون آنها در حلقه‌هاي مياني و حدواسط زنجيره غذايي هستند و مانند چسب كمك مي‌كنند كه چرخه‌هاي مواد و زنجيره‌هاي غذايي به يكديگر متصل شوند. در ضمن دوزيستان طيف وسيعي از جانوران را شكار مي‌كنند و گونه‌هاي غالب برخي زيستگاه‌ها هستند. از طرفي خود آنها هم طعمه گروه‌هاي ديگري از جانوران هستند. اگر حلقه‌هاي مياني و واسطه در اكوسيستم از بين رود، اكوسيستم از حالت پايداري خارج مي‌شود. طبيعي است جانوراني كه از دوزيستان تغذيه مي‌كنند، نمي‌توانند رژيم غذايي خود را تغيير دهند. در نتيجه اگر دوزيستان از بين روند، يكپارچگي اكوسيستم از بين مي‌رود. البته دوزيستان نقش‌هاي ديگري هم دارند كه شايد خيلي از آنها را ندانيم ولي كشف‌هاي جديد نشان مي‌دهد كه در مورد امكان بقاي آنها در روي كره زمين بايد حساس باشيم.
   ‌آيا آنها مي‌توانند براي ما انسان‌ها هم مفيد باشند؟
بله قطعا به عنوان مثال به تازگي دانشمندان از يك گونه قورباغه كه براي نگهداري تخم‌هايش كف درست مي‌كند، موادي به دست آورده و استخراج كردند كه نشان مي‌دهد كف‌هاي توليد شده توسط اين قورباغه خواص آنتي‌باكتريال دارد و مي‌توان از آن براي كمك به ترميم زخم‌هاي انسان استفاده كرد. پس اگر دوزيستان را حفظ نكنيم و آنها را از دست دهيم، شايد اين به نفع خود ما هم حتي نباشد. 


   ‌از نظر گردشگري چطور؟
فعاليتي در دنيا به نام (Herping) انجام مي‌شود كه در آن افراد علاقه‌مند به جست‌وجوي دوزيستان و خزندگان مي‌روند. دوزيستان و به‌طور اخص دوزيستان ايران كه منحصربه‌فرد هستند، مي‌توانند مقصد گردشگري مهمي براي افراد علاقه‌مند باشند كه اين هم به اقتصاد جوامع محلي زيستگاه‌هاي اطراف كمك خواهد كرد؛ منتها بستگي به اين دارد كه اين قبيل فعاليت‌ها درست و با رعايت ضوابط اجرايي شوند. 
   ‌دوزيستان ايران چرا اهميت دارند؟
به دليل شرايط اقليمي ايران كه بيشتر مناطق گرم و خشك، كم‌آب و بي‌آب را شاهد هستيم؛ تنوع دوزيستان به نسبت خيلي خوب است، چون نزديك 22 گونه دوزيست داريم. حدود 7 گونه در ايران بوم‌زاد و نيمه‌ بوم‌زاد هستند كه يا تنها منحصر به ايران يا منحصر به يك منطقه خاص هستند در نتيجه چون جاي ديگري نيستند، حفاظت از آنها مهم است. در مجموع دوزيستان هر جايي كه باشند، اهميت ويژه‌اي دارند. 
  ‌به نظر شما چرا تا به امروز آن‌گونه كه بايد در مورد حفاظت از دوزيستان صحبت و عمل نشده؟
سوال خوبي است كه شايد بتوان ريشه آن را در ميزان علاقه‌مندي خود ما انسان‌ها به دوزيستان جست‌وجو كرد. اگر شما از گروهي از افراد بخواهيد كه چند حيوان را نام ببرند، اغلب فقط پستانداران را نام خواهند برد يا دست‌كم اشاره‌اي به پرنده‌ها خواهند كرد، اما نام دوزيستان و خزندگان اغلب هيچ‌گاه شنيده نمي‌شود. جامعه ما خيلي كمتر با خزندگان و دوزيستان آشنا هستند و البته معمولا هم از آنها مي‌ترسند. اين مساله را حتي در جامعه تخصصي و كارشناسان محيط‌زيست هم شاهديم كه توجهات اغلب به سمت گوشتخواران يا حتي در اغلب موارد گربه‌سانان است. مقايسه كنيد كه چقدر در مورد يوز صحبت مي‌كنيم اما برخي دوزيستان ايران هستند كه شرايط آنها دست‌كمي هم از يوز ندارد و كسي در مورد آنها هيچ صحبتي نمي‌كند. اهميت حفاظت از دوزيستان كمتر از پستانداران و گوشتخواران نيست چنانكه از آنها به عنوان در معرض خطرترين رده جانوران ياد مي‌شود. الان سازمان‌هاي حفاظتي متعددي در دنيا هستند كه پذيرفته‌اند در انتخاب گونه‌ها براي حفاظت اشتباه كرده‌اند و اين اشتباه در وضعيت كنوني دوزيستان هم بي‌تاثير نبوده است.   
  ‌سابقه مطالعات علمي در زمينه دوزيستان ايران به چه زماني برمي‌گردد و اين مطالعات در ظرف دهه‌هاي اخير به كدام سمت رفته؟
سابقه مطالعات علمي در مورد دوزيستان كشور به حدود 200 الي 250 سال پيش برمي‌گردد كه افراد مختلفي مانند كارلين، فيليپي، بلانفرد و اشميت از كشورهاي مختلف جهت مطالعه فون و فلور وارد ايران شدند؛ در آن زمان مطالعاتي هم روي دوزيستان انجام شد، برخي گونه‌ها نيز براي نخستين‌بار به دنياي علم در همان سال‌ها معرفي و شناسايي شدند. تحقيقات ابتدا توسط طبيعي‌دان‌ها شروع و بعدها كمي مطالعات آكادميك‌تر شد. محققان ايراني هم مانند زنده‌ياد دكتر محمد بلوچ سال‌ها در اين زمينه مطالعه و فعاليت كردند. در بحث بوم‌شناسي و زيست‌شناسي دوزيستان خوشبختانه كار شده و به شخصه در اين زمينه خوشبين هستم، چون شايد نسبت به جانوران ديگر، كمتر كار روي دوزيستان صورت گرفته باشد، اما تحقيقات هر چند كم روي دوزيستان در دست انجام است، اما نياز بيشتري در اين زمينه است چون خيلي مسائل را در مورد گونه‌هاي بومي ايران نمي‌دانيم و تنها بر اساس مطالعات گونه‌هاي مشابه نظر مي‌دهيم. 
  ‌آيا اين امكان هست كه بتوان ضرر و زيان ناشي از انقراض دوزيستان را تخمين زد؟ 
حقيقتش امكانش نيست، چون در اكثر موارد ضرر و زيان‌ها را نمي‌بينيم، بلكه بايد چندين سال بگذرد كه متوجه شويم حذف يك گونه جانوري از يك زيستگاه چه ضررهايي داشته. تبديل اين ضرر و زيان به هزينه‌هاي مالي دشوار و ناملموس است، درست است كه برخي محققان تلاش‌هايي كرده‌اند اما هنوز نمي‌توان دقيق در اين زمينه صحبت كرد. مطالعاتي هم بوده كه نشان داده دوزيستان در يك منطقه به دليل قارچ كيتريد 
(Chytrid Fungi) از بين رفته‌اند؛ بيماري ناشي از اين قارچ نه‌تنها يكي از مهم‌ترين تهديدهاي زيستي دوزيستان در دنياست، بلكه روي جوامع مارها و ساير جانوراني هم كه براي غذا به دوزيستان وابسته هستند، اثرگذار بوده. مثال‌هاي ديگري هست كه وقتي دوزيستان در منطقه‌اي حذف شده‌اند و لارو آنها ديگر مشاهده نشده، كيفيت آب تحت تاثير قرار گرفته اما هنوز تخمين ميزان ضرر مالي و بوم شناختي دشوار است. 
  ‌چگونه مي‌توان ابعاد جمعيت دوزيستان در خطر انقراضي مانند سمندر كوهستاني كايزر را برآورد كرد؟ 
براي برآورد جمعيت نياز به پايش و مطالعات جمعيت‌شناختي است. مانند پروژه‌هاي 
Capture Mark Re-captureيعني گرفتن حيوان، علامت‌گذاري و رهاسازي مجدد آن و پايش‌هاي جمعيتي در بازه‌هاي زماني مختلف. همچنين مي‌توان از مدل‌هاي آماري گوناگون براي تخمين جمعيت كمك گرفت كه پروژه‌هايي در ايران براي سمندر كوهستاني كايزر و چندين گونه ديگر در دست اجراست. اين قبيل پروژه‌ها براي دوزيستان ايران از جمله آنهايي كه حايز اهميت حفاظتي هستند، بيشتر نياز است و سازمان حفاظت محيط‌زيست و تشكل‌هاي غيردولتي هم ‌بايد وارد اين فعاليت‌ها شوند تا مطالعات جمعيت‌شناختي هر چه زودتر بسامان برسد تا دست‌كم بتوان تخمين نسبي از جمعيت‌ها داشت و پس از آن برنامه‌ريزي كرد. تا زماني كه وضعيت جمعيت را ندانيم و عوامل تهديد زيستگاه‌ها مشخص نشود، امكان برنامه‌ريزي درست وجود ندارد.شايد براي يك گونه حذف كردن چند مورد از تهديدها كافي باشد و نيازي به برنامه‌هاي خارج از محل مانند تكثير در اسارت نباشد، اما ممكن است كه برخي گونه‌ها با يك نسبت جنسي نامناسب يا يك نرخ زادآوري كم نتوانند در درازمدت جمعيت خود را پايدار نگه دارند و نياز باشد كه دخالت‌هاي مديريتي مانند جابه‌جايي بين زيستگاه يا تكثير در اسارت اعمال شود. 
  ‌نظرتان در مورد طرح‌هاي تكثير در اسارت دوزيستان چيست؟
همان‌طور كه پيش‌تر هم اشاره كردم، اين مساله براي حفاظت از دوزيستان در دنيا موضوع مهمي است و بايد طرح‌هاي خوب و حرفه‌اي براي تكثير دوزيستان در اسارت وجود داشته باشد. گاه حتي لازم است كه از اين طرح‌ها براي دوزيستاني استفاده كنيم كه در طبيعت جمعيت مناسبي دارند تا اگر در آينده نياز شد براي حفاظت گونه از آن استفاده شود. لذا بايد پروتكل‌هاي حرفه‌اي وجود داشته باشند، چراكه براي بعضي گونه‌هاي دوزيست تنها راه نجات، تكثير در اسارت است. بنابراين اگر كار درست و حرفه‌اي انجام شود، مي‌تواند براي حفاظت دوزيستان موثر واقع شود.
  ‌موانع اصلي بر سر راه تكثير در اسارت دوزيستان از جمله ابتلاي آنها به انواع بيماري‌ها به شكل مستقيم يا غيرمستقيم چقدر مي‌تواند اين گزينه را با مشكل مواجه كند؟
موانع اصلي بر سر راه تكثير دوزيستان در تهديد اين است كه چون بسياري از آنها جمعيت‌هاي با افراد كم دارند، لذا آن‌طور كه بايد آنها را نمي‌شناسيم و مطالعه هم روي آنها كافي نبوده از جمله بوم‌شناسي توليدمثل، نيازها و رفتارهاي آنها را اغلب نمي‌دانيم. از طرف ديگر، به دليل كمياب و در خطر انقراض بودن، خيلي از آزمايش‌ها را مانند آزمايش‌هاي تهاجمي نمي‌توان روي آنها انجام داد تا بتوان شناسايي درستي از وضعيت زيست‌شناسي و بوم‌شناسي آنها داشت. اما به هر حال بايد كاري براي برخي گونه‌ها انجام دهيم چون ممكن است براي هميشه از دست روند. شناسايي اينكه چگونه آنها را به شكل بهينه تكثير كنيم تا به مرحله رهاسازي مجدد برسند، خود يكي از بزرگ‌ترين سوالات و چالش‌هاست. البته بيماري جمعيت‌هاي در اسارت قابل كنترل است، چون تلاش مي‌شود كه محيط تكثير خالي از بيماري (Disease Free) باشد. به نظرم دوزيستان در برابر بيماري در محيط تكثير آن قدري كه در طبيعت درخطرند، در خطر نيستند. 
  ‌از نظر شما سازمان حفاظت محيط‌زيست درمورد دوزيستان تاكنون چگونه عمل كرده؟
واقعيتش سازمان حفاظت محيط‌زيست نسبت به ساير گروه‌هاي جانوري براي دوزيستان كار خاصي انجام نداده؛ تا جايي كه اطلاع دارم، چندين پروژه براي تخمين جمعيت و بررسي عوامل تهديد براي وزغ تالشي، سمندر كايزر، سمندر خال زرد كردستان و سمندر آتشين بوده اما كافي نيست. متاسفانه بيشترين تمركز سازمان روي پرندگان و پستانداران به خصوص گوشتخواران است و جا دارد كه روي دوزيستان و خزندگان هم بيشتر تمركز كند. حفاظت از دوزيستان براي سازمان ممكن است كه حتي كم‌ هزينه‌‌تر باشد و ممكن است تاثير آن روي اكوسيستم‌ها به‌طور كل بيشتر هم باشد. 
سازمان مي‌تواند با بودجه خيلي كمتر و به شكل بهينه‌تر و بهتر روي حفاظت از دوزيستان سرمايه‌گذاري و تمركز كند و نتيجه بگيرد لذا پيشنهاد مي‌كنم كه قبل از اينكه دير شود، اين كار انجام شود. براي بهبود وضعيت دوزيستان در ايران مطالعات روي بوم‌شناسي، بيماري‌ها، جمعيت‌شناختي و... ‌بايد بيشتر شود تا تصوير درست‌تري از شرايط داشته باشيم. تشكيل كارگاه‌ها و كارگروه‌هاي تخصصي و استفاده بيشتر از فضاي تشكل‌هاي غيردولتي و متخصصان مي‌تواند خيلي كمك‌‌كننده باشد. بايد برنامه‌اي را تدوين كنيم كه مخصوص گونه‌هاي بومي ايران و براساس شرايط اقتصادي و اجتماعي كشور باشد؛ نسخه دوزيستان در كشورهاي ديگر نمي‌تواند به‌طور كامل در ايران پياده‌سازي شود چنانچه حتي نسخه‌اي كه در ايران براي وزغ تالشي پيچيده مي‌شود، با نسخه سمندرغارزي در ايران فرق دارد. دوزيستان همان قدري كه جانوران ديگر اهميت دارند، مهم هستند در نتيجه حفاظت از آنها نبايد ناديده گرفته شود. با حفظ دوزيستان مي‌توان اكوسيستم‌هاي كلاني را حفظ كرد و باز هم با تاكيد تكرار مي‌كنم كه تمركز نبايد فقط بر پرندگان و پستانداران باشد.