وضعیت تراژیک نابالغی

وضعیت تراژیک نابالغی احمد غلامي . سردبير ما یک روشنگری تاریخی به خود بدهکاریم. باید روشن کنیم واقعیت کنونی ما و معنای این واقعیت کنونی چیست. وقتی از واقعیت خودمان می‌گوییم از چه می‌گویم. ناگفته پیداست ما نمی‌توانیم با صراحت به این پرسش‌ها پاسخ بدهیم و اگر هم پاسخی باشد، امکان بروز آن را نداریم. یعنی ما در اکنون خود قادر نیستیم وضعیت خودمان را تبیین کنیم. به همین جهت است که به انتظار تاریخ نشسته‌ایم تا تکلیفمان را روشن و درباره‌مان قضاوت کند. درصورتی‌که وظیفه سترگ ما بیان حقیقت در زمانه خودمان است. پرسش از خودمان درباره تاریخ خودمان. این ناتوانی در بیان چیستی تاریخ خودمان، به وضعیت تراژیکی انجامیده است. چیستی خود را نمی‌دانیم و گاه با علم بر این چیستی، قادر نیستیم آن را بر زبان بیاوریم. پس با یک حقیقت مخدوش مواجهیم. با تعریف کانت از روشنگری تا حدودی تکلیف این وضعیت روشن می‌شود؛ روشنگری یعنی خروج از نابالغی‌ای که خود به خود تحمیل کرده‌ایم. با این تعریف تا حدودی ابهام برطرف می‌شود. البته ما کار به نابالغی جهانی نداریم. نابالغی‌ای همچون حمله روسیه (پوتین) به اوکراین. نابالغی زلنسکی در مواجهه با بحران تجاوز و نابالغی جهان در این رخداد که نه در قرن 16 بلکه در قرن 21 رخ می‌دهد. در این شرایط خیلی از مضامین معنای نمادینشان را از دست داده‌اند. اندیشه‌های چپ مارکسیستی در تعریف خود از وضعیت موجود همان‌قدر ناتوان‌اند که لیبرال‌های دوآتیشه. فقط نئولیبرال‌ها هستند که پاسخی جامع در آستین دارند. چراکه نئولیبرالیسم یعنی خودِ نابالغی، هضم همه‌چیز در سود و تجارت. برگردیم به وضعیت خودمان. 
نابسندگی در تبیین چیستی؛ منظورم همان جایی است که باید تکلیف خودمان را با خیلی چیزها روشن کنیم. با تاریخ خودمان. با نیم‌قرن حکومت پهلوی. با انقلاب اسلامی 57 و جنگ و دولت‌های بعد از انقلاب و مهم‌تر از همه تکلیفمان را با عشق غیرقابل وصفی که به خودمان داریم و نیز نفرت از دیگران. این عشق و نفرت پیش از آنکه جنبه روانکاوانه داشته باشد جنبه سیاسی و تاریخی دارد. نشئت‌گرفته از نادیده‌‌گرفته‌شدن در طول تاریخ است. آن‌قدر ما را نادیده گرفته‌اند که ناگزیریم در برابر نفرت دیگران خود را ستایش کنیم. بسیاری از بوروکرات‌ها و تقریبا اغلب دولت‌های بعد از انقلاب دچار این عارضه خودستایی‌اند. اوج تکرارشونده این ستایش را می‌توانیم در کردار محمود احمدی‌نژاد ببینیم که به شکلی خستگی‌ناپذیر به خود عشق می‌ورزد و به دیگران نفرت. اینک ما در برابر یک چیستی تاریخی قرار داریم. برای سر باززدن از بیان این چیستی به شرح کیستی خود و دیگران رو آورده‌ایم؛ این یعنی ماندن در وضعیت تراژیک نابالغی سیاسی و اجتماعی. آنچه ما را در این وضعیت نابالغی، مُنقاد خویش می‌سازد عدم توانایی از بیان است. فوکو در تحلیل مقاله روشنگری کانت می‌گوید: «کانت دو عنصر را در تعریف خود روشن می‌کند؛ نخست «نابالغی یعنی ناتوانی در کاربست فاهمه خویش بدون ارشاد دیگری» زیرا علت نه در فقدان فهم بلکه در فقدان عزم و شجاعت برای کاربست فاهمه است بدون ارشاد دیگری. دلیر باش در به‌کاربستن فهم خویش. چنین است شعار روشنگری». بیان و تحلیل خود، چیستی و چرایی خود و موقعیتی که در آن به سر می‌بریم کار شجاعانه‌ای است. رودررو شدن با خود و تاریخ خود. «آنچه برای فوکو اهمیت دارد همین نسبت بین ساختن و تأسیس خویشتن به شکل آزادانه و بیرون از انقیاد قدرت است (حکمرانی بر خود) و زیست جمعی و سیاسی ما در جامعه (حکمرانی بر دیگران)... در همین نقطه بود که نسبت بین کردار آزادانه و گفتار آزادانه و انتقادی برای فوکو برجسته شد. یعنی مسئله پارسیا. فوکو در پی آن بود که به جای پرسش، از حقیقت درونی ما بپرسد: «چگونه خود را در مقام سوژه‌های سخن، آزادانه و انتقادی تولید می‌کنیم یا باز می‌شناسیم. این پرسشی بود که فوکو مطرح می‌کرد. مفهوم جدید حقیقت بود در برابر مفهوم رایج آن به جای تحلیل حقیقت رویکردی انتقادی به حقیقت مطرح شد». پارسیا یعنی حقیقت‌گویی با کرداری آزادانه، گفتاری آزادانه و انتقادی. روشن‌کردن تکلیف خودمان با نابالغی خود و تاریخ خود و راه‌های خروج از این نابالغی که دامنگیر همه ماست. پارسیای ما یعنی حقیقت‌گویی ما در برابر خودمان و دیگران. اما برای خروج از نابالغی نباید بگذاریم کسی یا چیزی به جای ما فکر کند. اینک جامعه امروز ما روشنفکران و نخبگان و مردم خودمان باید فکر کنند و تاوان فکرکردن خود را بپردازند. این یعنی راه خروج از وضعیت تراژیک نابالغی.
* برای نوشتن این یادداشت از کتاب «حکمرانی بر خود و دیگران»، درسگفتارهای کولژ دوفرانس، فوکو؛ ترجمه محمدجواد سیدی، نشر چرخ استفاده شده است.