اسلامی ندوشن و معنای زندگی

علی اکبر جعفری ندوشن استاد دانشگاه دکتر اسلامي ندوشن به ديار خاموشان پيوست. شمع پرفروغ فرهنگ و ادب ايران در بستر بيماري در شهر تورنتو کانادا به خاموشي گراييد و جان و جهان فرهنگ دوستان و ادب پژوهان اين سرزمين را دردناک و غمگين ساخت. اذعان مي‌کنم از نيمه دهه 70تاکنون هرگاه در مراوده و هم‌صحبتي با اسلامي ندوشن از هر دري که با او سخن گفتم، او از خزانه ادبي اين سرزمين، کلام روشن‌تري چاشني کلام خود مي‌کرد که پنجره‌هايي نوبه نو در ذهن و ضمير ابرآلودم مي‌گشود و بر ايمانم در بارآوري و آفرينش فرهنگي ادبيات فارسي در سپهر انديشگي اين کشور مي‌افزود. در چندين نوبت او را به ديار نياکاني خود دعوت کردم و گاهي در همسفري همسر پرمهر و شادانش شيرين بياني، ساعاتي به هم سخني درباره تاريخ و ادبيات اين سرزمين‌گذرانديم. درکوچه‌هاي خاکي ندوشن با ديوارهاي چينه‌اي و کاهگلي که به تعبير آنها بسان مويرگ‌هاي تاريخ بودند. قدم زديم و با پاره‌اي خطوط نانوشته آثارشان آشنا شديم. ملازمت و موانست با آن رند خلوت گزيده، علاوه بر آشنايي افزون‌تري که با آثار و آراي‌اش پيش مي‌آورد از خلق و خوي و مرام استوارش نيز پرده بر مي‌داشت. خصائل نيکويي چون؛ وقار، آزادگي، بي‌تکلفي، زيبايي دوستي و سلامت نفس و... که به‌واسطه خويشتنداري ذاتيش در پس آثار و نوشته‌هايش کمتر هويدا مي‌شد. با اينکه عمري را با قلمي نقاد گذرانده بود. اما همواره در کمال عقلانيت جانب احتياط، اعتدال و متانت را نگه مي‌داشت و مي‌گفت: «دلا چنان معاش کن که گربلغزد پاي... فرشته‌ات به دو دست دعا نگه دارد.” اما صراحت و يکرنگي خود را نيز در مصاف دو رنگي‌هاي زمانه نمي‌باخت و نسبت به تعيّن‌هاي مادي اعم از جاه و مقام و شهرت همواره بي‌اعتنا مي‌ماند تا مبادا شرف فرهنگ و قلم را چون برخي عالمان دنيادوست به غشي بيالايد. پايبندي به مناعت طبع و استقلال فکر ونظر، از او شخصيت منزه و محترمي به دست مي‌داد که اگر چون برخي سخن سرايان معاصر گرد خود مريد نمي‌يافت، دشمنان شناعت پيشه‌اي هم روبه‌روي خود نبيند. او با حقيقت‌دوستي، اصالت‌جويي و شبه‌گريزي، همواره بي‌مايگان چندچهره را از خود دور مي‌داشت ولو به طعن و حسد، مغرور و متفرعنش بخوانند. هرگز زبان و قلم به بدگويي، کينه‌توزي و تحقير ديگران نگشود و از مجيز و مداهنه هم پرهيز داشت. به نيکي جانب انصاف و اعتدال را در داوري درباره ديگران نگه مي‌داشت. در «کتابروزها» دهها نفري که در نيم قرن زندگي‌نوشت او نام و يادي يافته‌اند، از مدح و ذم بي‌پايه‌اي به دورند و حتي شرح احوال و اوصاف نزديکانش نيز از هر گونه تعصب و تزيدي مصون مانده است. افراط و تفريط را بلاي اين قوم مي‌دانست و توازن و تعادل را کيمياي گمشده آنان مي‌شناخت. علاوه بر آثار گوناگونش که جملگي گواه اين مقصودند، در روابط شخصي نيز تبسم و تاثر و تاخير و تعجيل را در هم مي‌آميخت و همواره آرام و ملايم سخن مي‌گفت و با تاني و طمانينه قدم بر مي‌داشت و در توجه به جسم و روان جانب هيچ يک به نفع ديگري فرو نمي‌گذاشت و در تمشيت امور زندگي راه ميانه‌اي پيش گرفته بود که عزت و قناعت را هم آغوش هم کند. روزي در جست‌وجوي معناي زندگي در آرا و آثار اسلامي ندوشن به جست‌وجو نشستم به عباراتي رسيدم که حاصل دريافت‌هاي بي‌آلايش اوست. از اين رو نابجا نديدم سخن آخر را با اين عبارات که چکيده زندگي و ديدگاه‌هاي اوست، خاتمه دهم: «زندگي هم ساده و طبيعي است، و هم معماگونه. از اين رو کل کتاب‌هايي که در دنيا نوشته شده است، برگرد اين موضوع گشته است که: زندگي چيست و چه سرانجامي دارد؟ در سراسر گيتي که بگرديد، آسمان را به همين رنگ مي‌بينيد. باشندگان...
  زمين همگي يکسان هستند. با هم مو نمي‌زنند. با اين حال، هيچ دو تني به هم شبيه نيستند؛ شگفتي زندگي در اين است. انسان در ميان موجودات هم زبون‌ترين است و هم بزرگ‌ترين. او مي‌داند که اين عمر روزي به سر مي‌رسد، و با همه توهمي که درباره زندگي در دنياي ديگر دارد، باز در ژرفاي درون خود، نمي‌خواهد که از اين زندگي خاکي دست بردارد، مگر آنکه دردي بزرگ ـ جسمي يا روحي ـ او را به آن آرزومند سازد. من البته از همان نوجواني سرنوشت خود را به قلم بستم. بزرگ‌ترين شادي و توفيق خود را در نوشتن يافتم. شايد علتش آن بود که بشر در زندگي، خود را تنها و بي‌پناه مي‌يابد، و از طريق گفتن و نوشتن چنين مي‌پندارد که در ديگران پخش مي‌شود، تنهايي خود را با ديگران در ميان مي‌گذارد، هر کسي دست به شاخه‌اي مي‌زند. اين، براي او تسلاي خاطر است. من از نوشتن چنين انتظاري داشتم. گمان مي‌کنم همه کساني که به نوشتن دست زده‌اند، دستخوش چنين انتظاري بوده‌اند.» محمدعلي اسلامي ندوشن از نويسندگان صاحب‌نام معاصر است که شناخت ادب فارسي را با تامل در تاريخ و فرهنگ ايران در هم آميخته و نشان‌هاي روشني از هويت انسان ايراني معاصر به دست داده است. بي‌شک او با انديشيدن به «ايران» و «فرهنگ»ِ آن و خلق دهها اثر ماندگار بر گرد اين دو مفهوم اساسي، از سخنگويان موثر فرهنگ ايران در قرن حاضراست. از اين رو بازخواني آثار و آراي وي در حوزه ادبيات، فرهنگ و تمدن ايران به اتکاي مجموعه کتاب‌هايش و گفت و شنودها و مراودات مستمري که نويسنده اين کتاب طي سه دهه اخير با او داشته است روايت روشن‌تري از زيست‌نامه فرهنگي اسلامي ندوشن به‌دست مي‌دهد.