تكريم مكتب‌داران علم و ادب

ساعت‌ها و ثانيه‌ها، روزها و هفته‌ها، ماه‌ها و سال‌ها به سرعت از كنارمان مي‌گذرند بدون آنكه حس كنيم، بدون آنكه ببينيم و بدون آنكه بدانيم اين عمر گران است كه اينچنين مثل برق و باد در كنارمان مي‌گذرد. بدون آنكه آن را قدر بدانيم و بدانيم كه اين جلوه شباب است كه به سپيدي پيري سپرده مي‌شود. روزمر‌گي‌ها ما را دچار نسيان كرده است. يادها را فراموش كرده‌ايم و يادواره‌ها را به تقويم زمان سپرده‌ايم. اين روزها هياهويي مي‌بينيم كه خبر از روز معلم مي‌دهند. تقويم را نگاه كردم درست است، با رنگ قرمز نوشته شده، 12 ارديبهشت روز شهادت شهيد مطهري و روز معلم. دست‌مريزاد، باز هم تقويم كه يادها را زنده مي‌كند و يادواره‌ها را به يادمان مي‌آورد. خاطرات دوران تحصيل از دبستان تا الان مثل دوربين فيلمبرداري جلوي چشمانم مرور مي‌شوند، هم نيش بود و هم نوش. پاره‌اي از خاطرات اشك مي‌شوند و در چشمانم حلقه مي‌زنند و پاره‌اي نيز خنده مي‌شوند و بر لب‌هايم نقش مي‌بندند. مي‌خواهم از همان خنده شيرين بگويم، از كساني كه يادشان شيرين است و خاطرات‌شان دل‌گوار. همان كساني كه براي من مصداقي بودند از هر چه پربارتر سر به زيرتر. همان كساني كه كوه با عظمتش در مقابل خضوع و خشوع‌شان سر تعظيم فرود مي‌آورد. كساني كه ارزش آنان به بلندي آسمان بيكران و استواري كوه‌هاي سر به فلك كشيده است. اين روز را پاس مي‌داريم به ياد كساني كه بودند، نيستند و رفتند اما نام و ياد و خاطرشان بر تارك تاريخ اين سرزمين خواهد ماند، آنان كه پي افكندند كاخي بلند از علم و آگاهي و ويران كردند بنياد جهل و ناداني را. كساني مثل بهمن بيگي‌ها، رضا قلي‌ها و ندوشن‌ها. روز معلم را پاس مي‌داريم به ياد و احترام كساني كه هستند ولي ديده نشده‌اند و بي‌ادعا خشت بر خشت علم مي‌نهند. اين روزها را پاس مي‌داريم به احترام كساني كه سوختند سال‌هاي پرفروغ جواني‌شان را تا ساختند فرزندان‌ اين كهن بوم را. آنان كه بي‌ادعا مهر مي‌پرورند، بي‌ريا مشق عشق مي‌دهند. 
آنان كه در عرصه تعليم و تربيت زيباترين جلوه عشق و آثار را به نمايش گذاشتند. بلي، آناني كه مقدس هستند و شايسته تقديس، معزز هستند و شايسته تعظيم و مكرم هستند و شايسته تكريم. آنان كه مي‌آموزند بي‌ادعا، مهر مي‌پرورند بي‌ريا. پس شايسته تقدير است نه تنبيه. شايسته تشكر است نه تنفر. شايسته علو درجات است نه حضيض دركات. بر ماست كه ارج نهيم اين پيام‌آوران خرد و دانايي را، ناجيان ره گمراهي را. مبادا اگر دادخواست به بندش كشيم، قلمش بشكنيم و حرمتش نشناسيم. اگر چنين كنيم نه مقبوليم و نه محبوب، بلكه مقهوريم و منفور و لعن خواهيم شد تا لب گور.  يكه‌تاز سخن پارسي فردوسي توسي! خوب مي‌دانم كه ايران سراي من است و چه خوب‌تر مي‌دانم كه چو ايران نباشد تن من مباد، اما نشيبي دراز است، اميد است تبه گردد اين رنج‌هاي بسيار. دست همت مي‌خواهد و پاي حركت. سنگيني مسووليتي را مي‌طلبد كه بر دوش‌مان احساس كنيم و قدم ‌گذاريم در راستاي آمال و حركت در مسير ايراني آبادتر و توسعه‌مندتر. آري مسووليت گران است و مسير پر نشيب. دست ياري مي‌طلبد. قافله‌سالاران تعليم و تربيت، سفيران علم و قلم و مكتب‌داران دانايي. كارتان مصداق كار انبيا‌ست و مقام‌تان والا و فراتر از كلام است. مبادا بي‌مهري‌ها قدم‌هاي‌تان را سست كند و نامهرباني‌ها دستان‌تان را لرزان. بنياد اين جامعه را ارزش‌هاي فرهنگي و علمي حفظ خواهد كرد كه شما پرچمدار آن هستيد، پس بالا بكشيد اين پرچم را تا به حضيض نشيند بنياد جهل. جز اين جامعه راه تندرستي نپويد و گل شادي بر لبانش نرويد. تمنايي ندارم جز نشستن گل‌هاي شادي بر لبان مردمان اين سرزمين و به شكوفه نشستن آرزوهاي ديرين. پرچمداران علم و قلم دست به دست هم دهيد به مهر تا ايراني بسازيم، ايراني فارغ از اندوه دوراني. يا علي گوييم به حكم «اقرا باسم ربك الذي خلق»، «الذي علم بالقلم». آري! روي كلامم با شماست، همان آزادمرداني‌ كه خنده‌اي شديد و بر لبانم نقش بستيد. همان كساني كه خاطرات‌شان دل گوار بود. آنان كه هستند ولي بي‌ادعا، آنان كه يادشان بر تارك تاريخ اين سرزمينم جاودان مي‌ماند. بلي با شما هستم، اميدهاي به باور نشسته...
روي كلامم با شماست تا مقام‌تان را ارج نهم و روزتان را پاس بدارم. روزتان مبارك انديشمندان بزرگ، روزتان مبارك عظمت در اوج خشوع. روزتان مبارك فراتر از كلام. روزتان را هزاران بار پاس مي‌دارم و سر تعظيم در مقابل بزرگي‌تان فرود مي‌آورم و دعاي سلامتي و تندرستي و موفقيت روزافزون را بدرقه راه‌تان خواهم كرد.