شرحی بر احوالات سلسله شاگردان میرزای‌شیرازی / ۱

نیما ارزانی: تنکابن تاریخی که شامل ۳ شهرستان تنکابن، رامسر و عباس‌آباد فعلی است، از دیرباز مهد علم و دانش و جغرافیای پرورش استعدادهای نابی بوده است که نام این بزرگمردان، در جای جای صفحات تاریخ ایران عزیز به چشم می‌خورد.  یکی از بزرگان منطقه رامسر، آیت‌الله شیخ محمدتقی نحوی، تولیت و بنیانگذار حوزه علمیه المهدی(عج) رامسر است که در کوران‌های مختلف حیات خویش، با تصدی نقش‌های مختلف در لوای خدمت به دین اسلام، کوتاهی و خستگی به خود راه نداد.  نگارنده، مفتخرم بیش از 5 سال توفیق بهره‌مندی از خرمن دانش این اسوه زهد و تقوا را داشته‌ام و در پی آن بودم که در سالگرد ایشان، در یادداشتی ضمن تکریم مقام استاد، یادی از این معلم نمونه را در ذهن‌ها زنده کنم. بحمد‌الله پس از توفیق مطالعه و تحقیق در زندگی و سلوک عرفانی ایشان، به نکته‌ای در باب حلقات ارتباطی سلوک عرفانی استاد رسیدم و آن این بود که مرحوم آقای نحوی با 2 فاصله استادی با میرزای بزرگ شیرازی (صاحب فتوای تحریم تنباکو) مرتبط بوده است و این مطلب حقیر را بر آن داشت تا در این یادداشت، ضمن تکریم و پرداختن به وجوه زندگی ایشان، به صورت مبسوط به شرح احوالات حلقات این اتصال از حضرت آیت‌الله نحوی تا میرزای بزرگ شیرازی بپردازم که امیدوارم مورد توجه اهل علم قرار گیرد؛ ان‌شاء‌الله.  *** حضرت آیت‌الله العظمی سیدمحمدحسن شیرازی (۱۳۱۲ - ۱۲۳۰ هـ.ق) معروف به میرزای شیرازی، صاحب فتوای تحریم تنباکو، از فقهای بزرگ شیعه و از شاگردان تراز اول صاحب جواهر و شیخ مرتضی انصاری بود. بیشترین وجه معروفیت ایشان، صدور حکم تاریخی تحریم تنباکو و جذبه و تأثیر کلام ایشان بود که در تاریخ ماندگار شد. ایشان ۲۳ سال مرجع علی‌الاطلاق شیعیان در زمان خویش بود.  میرزای‌شیرازی در طول دوران تدریس خود در سامرا، شاگردان زیادی تربیت کرد که از شاگردان ایشان می‌توان به میرزامحمدتقی شیرازی (مشهور به میرزای‌شیرازی دوم یا میرزای‌شیرازی کوچک)، حاج‌شیخ عبدالکریم حائری‌یزدی (بنیانگذار حوزه علمیه قم) و شیخ میرزا‌ حسین نائینی [که در اواخر عمر میرزای‌شیرازی، کاتب و نویسنده او بود] اشاره کرد. همچنین دیگر شاگردان تراز اول ایشان عبارتند از: آیت‌الله شیخ فضل‌‌الله نوری (شیخ شهید واقعه مشروطیت)، ملا محمدکاظم خراسانی (صاحب کفایه الاصول)، سیدمحمدکاظم طباطبایی‌‌یزدی (صاحب کتاب عروه)، میرزاحسین محدث‌نوری (صاحب مستدرک الوسائل)، سیداسماعیل صدر، محمدتقی آقانجفی‌اصفهانی (صاحب مجموعه کتاب شریف فقه الامامیه)، سیدعلی‌اکبر موسوی‌خوانساری و سیدعلی‌اکبر فال‌اسیری (مشاور و داماد میرزای بزرگ شیرازی و صاحب کتاب المیراث) و عارف بزرگ محمد‌تقی الهیان که از شاگردان میرزای‌شیرازی و نماینده ویژه ایشان بوده است. چگونگی توفیق پیدا کردن ایشان بر شاگردی میرزا، داستان جالبی دارد که بیان خواهد شد.  اما همان‌طور که اشاره شد یکی از نقاط عطف و مهم تاریخ معاصر ایران، تحریم تنباکو است که سند گویایی بر رهبری روحانیت مبارز و مقاومت و همبستگی مردم متعهد این سرزمین در پاسداری از ارزش‌های اسلامی‌ و دفاع از استقلال و آزادگی است. نقش میرزای بزرگ شیرازی اعلی‌الله مقامه‌الشریف در این حرکت بزرگ، انکار‌ناپذیر است؛ چنانکه امام خمینی رحمت‌الله علیه در این باره فرمودند: «آن مرحوم (میرزای بزرگ) که در سامرا تنباکو را تحریم کرد، برای این بود که ایران را تقریبا در اسارت گرفته بودند به واسطه قرارداد تنباکو؛ و ایشان یک سطر نوشتند که تنباکو حرام است و حتی بستگان خود آن جائر (ناصرالدین شاه) و حرمسرای آن جائر هم ترتیب اثر دادند به آن فتوا؛ و قلیان‌ها را شکستند و در بعضی جاها، تنباکوهایی که قیمت آن هم زیاد بود، در میدان آوردند و آتش زدند و شکست دادند آن قرارداد را؛ و لغو شد قرارداد؛ و آنها دیدند که یک روحانی پیرمرد، در کنج‌ دهی از دهات عراق، یک کلمه می‌نویسد و یک ملت قیام می‌کند و قراردادی را که مابین شاه جائر و انگلیسی‌ها بوده است، به هم می‌زند و یک قدرت این طوری دارد او». مرحوم میرزای‌شیرازی شب چهارشنبه بیست‌و‌چهارم شعبان ۱۳۱۲ هـ.ق، در حالی که ۸۲ سال از عمر گرانمایه‌شان می‌گذشت، در سامرا دار فانی را وداع گفت و پیکر مطهرش پس از تشییع در کربلا و سپس نجف، در حرم امیرالمومنین علی علیه‌السلام به خاک سپرده شد.  میرزای‌شیرازی در طول حیات بابرکت خود، اقدامات و خدمات ارزنده‌ای برای مردم و دین انجام دادند که یکی از این اقدامات‌شان، پرورش شاگردانی بود که خود به مقامات والای استادی رسیدند و این سلسله را امتداد دادند. یکی از شاگردان ویژه میرزای بزرگ، عارف بزرگ محمدتقی الهیان‌تنکابنی است که شرح پیوستنش به میرزا داستان جالبی دارد. علامه آقا‌بزرگ تهرانی (صاحب کتاب شریف‌ الذریعه) درباره ایشان اینگونه نقل می‌کنند: «مرحوم شیخ‌محمدتقی تنکابنی، مشتاق زیارت عتبات عالیات بود اما مدتی بود که از تشرّف به زیارت مأیوس گردید. شبی در عالم خواب مشاهده می‏کند به زیارت مشرف شده و سپس خدمت میرزای‌شیرازی در سامرا رسیده است و میرزا به او می‏گوید: می‏خواهی برگردی یا بمانی؟ اگر می‌مانی، فلان مبلغ ماهیانه تعیین نمودم. از خواب بیدار می‏شود. چندی بعد وسایل سفر آماده و به عتبات مشرف می‏شود، خدمت میرزای‌شیرازی در سامرا می‏رسد و بعد از تعارفات و احوال‏پرسی، میرزا می‏فرمایند: اگر می‏خواهی بمانی به تو گفتم. شیخ‌محمدتقی از جمله میرزا، خواب را به یاد می‏آورد. طی مدتی که محمد‌تقی در سامرا بود، خدمتکار میرزای‌شیرازی ماهانه همان مبلغی را که میرزا در عالم خواب گفته بود به وی پرداخت می‏کرد». شیخ‌محمد‌‌تقی الهیان‌تنکابنی، دانشمندی عالیقدر و نویسنده‏ای فاضل بود. وی در رامسر به دنیا آمد و مقدمات را همانجا تحصیل کرد و سپس به قزوین عزیمت کرد و مدتی را در آن شهر به کسب علم پرداخت و از آنجا به عراق رفت و مدتی در کربلا و نجف سفره تحصیل پهن کرد. سپس عازم سامرا شد و چند سالی از محضر میرزای بزرگ شیرازی و سیداسماعیل صدر مستفیض شد و در نتیجه با مجاهدت‌های علمی خود، به درجه اجتهاد نایل آمد. به دستور استادش میرزای‌شیرازی به قزوین عزیمت کرد و چند سالی را در قزوین اقامت کرد. وی مجددا برای زیارت عتبات عالیات به عراق مسافرت کرد و پس از زیارت و اقامت کوتاهی در سامرا به قزوین بازگشت. ایشان پس از چندی در سال 1312 به قصد اقامت دوباره به سامرا رفت و تا وفات میرزای بزرگ شیرازی در آنجا ساکن بود.  علامه محمد‌تقی الهیان از جمله معدود شاگردان میرزای بزرگ شیرازی است که تا آخرین لحظات حیات ارزشمند استاد، در کنار وی بوده و از نفس آن مرد الهی بهره جسته است. پس از رحلت میرزای بزرگ، محمد‌تقی به همراه استادش سیداسماعیل صدر به کربلا مهاجرت کرد و چندی نیز در آن شهر در درس مرحوم صدر شرکت می‌کرد. سپس بنا به درخواست اهالی قزوین و به دستور استادش آیت‌الله صدر به آن شهر مراجعت کرد تا به وظایف شرعی، تدریس و امامت آن دیار قیام کند. ایشان در این شهر وجهه بسیار خوبی داشتند و مرجع علی‏الاطلاق آن سامان محسوب می‌شدند. ایشان در مدت اقامت خود در قزوین به تربیت طلاب علوم دینی همت گماشت و عده‏ای از علما در درس او حضور می‏یافتند که این امر بر دامنه وسیع دانش و عظمت شأن این عالم وارسته گواهی می‏دهد.  ایشان طی سفری که جهت زیارت عتبات عالیات به عراق رفتند، پس از تشرف و زیارت، در اقامت کوتاهی که در شهر قزوین در سال 1322 قمری داشتند، وفات کردند. پیکر آن عالم فرهیخته و اسوه تقوا را در پیغمبریه شهر قزوین به خاک سپردند و اکنون قبر ایشان زیارتگاه بزرگان، علما و مؤمنان آن دیار است. شیخ‌محمدتقی دارای ۲ پسر به نام‌های شیخ‌محمد‌باقر و شیخ‌علی‌‏اکبر و یک دختر (مادر شیخ متأله مجتبی قزوینی استاد مقام معظم رهبری) بود.  آیت‌الله حاج ‌شیخ‌علی‌اکبر الهیان‌تنکابنی (۱۳۸۰- ۱۳۰۵ هـ.ق) فرزند کوچک شیخ‌محمد‌تقی تنکابنی است که سال ۱۳۰۵ هـ.ق در خانواده‌ای از اهل علم و فضیلت در قزوین تولد یافت؛ مقدمات را نزد اساتید قزوین فرا گرفت و برای کسب تحصیلات عالیه به توصیه پدر، رهسپار حوزه علمیه تهران شد. سپس برای ادامه تحصیل به نجف اشرف عزیمت کرد. او در ابتدای ورودش به معدن علم و فضیلت، مدت کوتاهی را محضر مرحوم آخوند خراسانی (مؤلف کفایه‌الاصول) زانوی شاگردی بر زمین زد و از فضل و دانش آن بزرگ‌مرد بهره جست. همچنین او همزمان با تلمذ و شرکت در دروس مرحوم آخوند، در حلقه درس آیت‌الله‌العظمی سیدمحمدکاظم طباطبایی‌یزدی و دیگر بزرگان آن عصر نیز حاضر می‌شد و از بحر علم آن بزرگان بهره می‌گرفت تا شایستگی علمی‌اش را به اثبات رسانید و به درجه اجتهاد نائل آمد.  شیخ‌علی‌اکبر پس از درک مقام اجتهاد، حدود سال ۱۳۳۵ هجری قمری به قزوین مراجعت کرد و در آنجا به تدریس و تربیت طلاب علوم دینی پرداخت. در همین زمان با حضور در خدمت حکیم دوران فاضل ربانی و متأله قرآنی آیت‌الله سیدموسی زرآبادی (متوفی ۱۳۵۳ هـ.ق) به تهذیب و تزکیه نفس مشغول شد و از محضر این مربی بزرگ و ذوالفنون عصر خویش کسب فیض کرد؛ همچنین عرفان و علوم غریبه را نیز نزد ایشان آموخت و سال‌ها در عرصه تهذیب نفس و سلوک شرعی، ریاضت و زحمت بسیار کشید و به مقامات عالیه‌ کمال معنوی و شهود رسید و در شمار بزرگان و عالمان باطن درآمد.  وی در عقاید و معارف، پیرو مشرب فکری استاد بزرگ خویش آیت‌الله سیدموسی زرآبادی بود و در تربیت و پرورش شاگردان خود نیز از مبانی تربیتی استاد بهره می‌برد و به ترویج مکتب ایشان می‌پرداخت. همچنین ایشان با افاضل علما و حکمای عصر خویش مانند سیدابوالحسن رفیعی‌قزوینی (1395- 1315 هـ.ق) در زمینه پاره‌ای از مسائل عرفانی و حکمت متعالی صدرایی مباحثاتی داشتند که در مباحث علمی بسیار جدی بودند و انتقادهای شدیدی بویژه در مسائل اصالت وجود و هم‌سنخی میان خدا و خلق یا جسمانیه الحدوث بودن نفس بر حکمت متعالی داشته است اما این نقدها تنها به صورت مباحثات و مناظرات علمی بود و هیچ‌گاه معتقدان و باورمندان به عقاید فوق را تکفیر یا تفسیق نکرد، بلکه در کنار این تقابل‌های علمی، با حکمای معاصر خود، آمد و شد‌های همدلانه و دوستانه‌ای داشته است که به عنوان مثال به ذکر نمونه‌ای از این پیوندها و آمد و شدها به نقل از فرزند ایشان می‌پردازیم. محمد الهیان، معلم بازنشسته و فرزند بزرگ شیخ علی اکبر نقل می‌کند: «ایشان زمانی در قم با حضرت امام خمینی(ره) در یکی از مدارس علمیه هم‌حجره شده بودند و با وجود اختلاف فکری و اذواق فلسفی، به طور کامل مراتب احترام یکدیگر را مراعات می‌کردند و مرحوم الهیان در مواقع غیبت حضرت امام از حجره به نظافت حجره و اثاث زندگانی ایشان می‌پرداختند؛ این در همان زمانی بود که عده‌ای از مقدسین قشری، شدیدا با فلاسفه و حکیمانی همچون امام(ره) مخالفت و از مراوده با ایشان خودداری می‌کردند». مرحوم آقای الهیان سال ۱۳۴۵ به رامسر مهاجرت و چندی در آنجا اقامت گزیدند و مجددا به قزوین بازگشتند. ایشان پس از آن، دائما در سفر بود و تا آخر عمر، بین رامسر، گیلان، طالقان و قزوین متردد بود و هر جا که می‌رفتند به تدریس، تربیت و تهذیب طلاب می‌پرداخت. ایشان در طول دوران زندگی ابدا دلبستگی به دنیا پیدا نکردند و هیچگاه خانه، مسکن یا اثاث البیتی تهیه ننمودند و با زندگی بسیار ساده و بی‌آلایش عمر را سپری کردند و با وجود آنکه هزاران تومان وجوهات به ایشان داده می‌شد مع‌ذلک به هیچ وجه در آن تصرف نمی‌کردند و در دوران زعامت آیت‌الله‌العظمی بروجردی همه وجوهات را به ایشان می‌پرداختند.  آیت‌الله شیخ موسی روحانی تنکابنی (متولد 1305 خورشیدی) که خود از شاگردان آیت‌الله الهیان بوده برای نگارنده نقل می‌کرد: «در ایامی که بنده در قم سکونت داشتم، آیت‌الله الهیان جهت پرداخت وجوهات به آیت‌الله العظمی بروجردی به قم می‌آمدند، در منزل ما می‌ماندند و بین ما و استادمان، انس‌والفتی بود. در یکی از سفرها که به قم آمدند، بعد از استراحت به من گفتند به متعلقه بگویید: این عبای من را بدوزد، سوراخ شده است! عبا را به حاج‌خانم دادم کار وصله عبا را انجام دهند که ایشان گفتند: عبا از بس رفو و پاره شده، پارچه دیگر قابل رفو نیست که شیخ‌علی‌اکبر تبسمی کردند و گفتند: مشکلی نیست گره بزنید. اینگونه با وجود آن همه وجوهاتی که در دستان ایشان بود، با این چنین زهد و تقوایی، امانت‌دار مال امام زمان(عج) بود و هیچ مصرفی برای خود نمی‌نمود». حاج‌شیخ‌عبدالحسین‌عترتی‌کوشالی‌لاهیجی (1361-1290 قمری) ساکن لاهیجان در نقلی زیبا می‌فرمودند: «از مرحوم الهیان شنیدم که فرمود: تمام هوا و هوس‌ها را از خود دور کردم و هیچ آمالی در من وجود ندارد». لاهیجی در جایی دیگر نیز نقل کرد: «حدود ۱۳۷۰ هجری قمری نامبرده یک شب تابستان با عده‌ای از ارادتمندان آن جناب در منزل ما بودند؛ آن شب در اتاق، کک زیاد بود به حدی که همه را ناراحت می‌کرد. یکی از دوستان ککی را با دست کشت. آقای الهیان متغیر شد و فرمود چرا این حیوان را می‌کشید؟ بگویید برود. لحظاتی نگذشت که تمام کک‌ها از اتاق خارج شدند و مدت‌ها در آن اتاق کک مشاهده نگردید». علامه حاج‌شیخ عبدالحسین لاهیجی همچنین حکایت می‏کند مرحوم شیخ‌مجتبی قزوینی‌خراسانی (خواهر‌زاده مرحوم الهیان) برایم نقل کرد: «مرحوم الهیان به زیارت حضرت علی‏بن‌‌موسی‌الرضا‌(ع) مشرف شد و به منزل من وارد شد، موقع خواب برایش رختخواب گذاشتم و از اتاق خارج شدم. پس از چند ساعت جهت انجام کاری بدان اتاق رفتم، دیدم مرحوم الهیان نشسته و زانو را در بغل گرفته است. گفتم: آقا دایی! رختخواب گذاشتم، چرا نمی‏خوابید؟ فرمود: پا را که برای خواب دراز کردم، متوجه شدم به طرف حضرت علی بن موسی(ع) است، به این طرف برگرداندم، دیدم به سوی عکس آقای بروجردی است که یک مرتبه شمایلش در مقابلم مجسم شد، لذا به احترام حضرت رضا(ع) و آقای بروجردی که سیدجلیل‏القدری است اینطور استراحت می‏کنم. من نیز فوری جای ایشان را تغییر دادم». همچنین نقل شده است هر وقت آیت‌الله شیخ‌علی‌اکبر الهیان‌تنکابنی به قم می‌آمد، با حضرت امام در گوشه‌ای از حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) خلوت می‌کردند و دقایقی به گفت‌وگو می‌پرداختند و الهیان شخصیتی بود که حضرت امام به او علاقه خاصی داشت.