«بی آيندگی» مادر «بی اعتمادی» امروز است

آرمان ملی- احسان انصاری: عدم اطمینان نسبت به آینده چه پیامدهایی به همراه خواهد داشت؟ چگونه می‌توان امید به آینده را بین مردم افزایش داد؟ «آرمان ملی» برای پاسخ به این سؤالات با دکتر مصطفی اقلیما، جامعه‌شناس گفت‌وگو کرده است. دکتر اقلیما در این زمینه معتقد است: «مردم از مسئولان حرف نمی‌خواهند بلکه نگاه آنها به عملکرد مسئولان کشور است که به چه میزان در راستای مطالبات آنها حرکت می‌کنند. نکته دیگر اینکه هر مدیر در هر نهادی که روی کار می‌آید در ابتدا وعده‌هایی به مردم می‌دهد. با این‌وجود پس از مدتی نمی‌تواند به برخی وعده‌هایی که به مردم داده عمل کند و در نتیجه مردم به ‌مرور زمان اعتماد خود را نسبت به برخی مدیران ازدست ‌می‌دهند. مدیرانی که تازه روی کارمی‌آیند به شکلی رفتار می‌کنند که گویا قرار است اتفاقات مهمی در دوران مدیریت آنها رخ بدهد. با این‌وجود این مدیران پس از مدتی که با محدودیت‌ها و موانع جدی در مسیر خود مواجه می‌شوند به این نتیجه می‌رسند عمل به برخی وعده‌ها کار سختی است .» در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید. عملکرد دولت‌ها به چه ميزان در افزايش اميد به بهبود وضعيت در آينده مؤثر است؟
اميد به آينده در يک جامعه به عوامل مختلفي بستگي دارد. اينکه اميد به آينده در يک جامعه در يک پروسه زماني و در چند دهه شکل مي‌گيرد و نمي‌توان در کوتاه‌مدت دلايل آن را مورد بررسي قرار داد. امروز کسي که پولدار است اميدي به ثبات اقتصادي در آينده ندارد، کسي که تحصيل مي‌کند دغدغه پيدا کردن شغل مناسب را دارد و کسي که ازدواج مي‌کند، اميدي به اين مسأله ندارد که بتواند از نظر اقتصادي زندگي خود را تأمين کند. در چنين شرايطي نمي‌توان خوشبين بود. به همين دليل نيز اگر قصد داشته باشيم، کشور خود را از نظر اميد به آينده با کشورهاي ديگر مقايسه کنيم بايد به اين نکته توجه کنيم که کدام کشورها در وضعيتي شبيه به ما زندگي مي‌کنند. امروز مادر همه آسيب‌هاي اجتماعي بي‌اعتمادي و عدم اطمينان به آينده است. اين بي‌اعتمادي از نزديکان و آشنايان آغاز مي‌شود و درنهايت به ساختارهاي مديريتي جامعه مي‌رسد. هنگامي‌که در محيط خانواده والدين به يکديگر و به فرزندان خود اعتماد ندارند، چگونه مي‌توان انتظار داشت که افراد جامعه به يکديگر اعتماد داشته باشند. اگر از دختران جامعه يک گزارش تهيه شود که تاکنون چند بار به‌عنوان ازدواج از ديگران دروغ شنيده‌اند قطعأ آمار بالايي را نشان مي‌دهد. اين وضعيت در محيط کار و شغل افراد جامعه نيز وجود دارد. هنگامي‌که کارفرما بدون هيچ دليلي کارگر خود را اخراج مي‌کند، فرد اخراج شده دچار سرگشتگي و بي‌اعتمادي به خود و جامعه مي‌شود.
کاهش اميد به آينده به چه ميزان به شرايط اقتصادي ارتباط دارد؟
پايه و اساس بسياري از مسائل اجتماعي را بايد در اقتصاد جست‌وجو کرد. با اين‌وجود نمي‌توان مدعي شد که اقتصاد تنها عامل به وجود آورنده اميد به آينده است. بدون شک عوامل ديگر نيز در اين زمينه تأثيرگذار است. هرچه نشاط اجتماعي بيشتر باشد اميد به زندگي نيز افزايش پيدا مي‌کند. واقعيت اين است که در شرايط کنوني اغلب کارگران در وضعيت نامناسب اقتصادي زندگي مي‌کنند و بسياري از مغازه‌داران با رکود مشتري مواجه هستند. از سوي ديگر بيکاري در جامعه در حال افزايش است. وضعيت به شکلي شده که شرکت‌هاي خصوصي يا به حالت نيمه تعطيل درآمده‌اند يا اينکه مجبور شده‌اند کارکنان خود را تعديل کنند. شرايط اقتصادي مردم تأثير مستقيمي در تحولات اجتماعــي يک جامعه خواهد داشت. اين مسأله تنها مختــص به ايران نيست و بلکــه در همه کشورهاي جهــان وجود دارد.


چگونه مي‌توان در چنين شرايطي تغيير ايجــاد کرد و اميد به آينده را افزايش داد؟
درست يا نادرست اجرا کردن قانون در جامعه در زمينه اميد به آينده تأثيرگذار است. اگر قوانين جامعه به شکلي باشد که به‌صورت صحيح و با احترام به شهروندان اجرا شود نتيجه مثبتي به همراه خواهد داشت و اگر برخلاف اين رويکرد باشد، نتيجه عکس به همراه دارد. بر اساس تحقيقات تنها 10 تا15 درصد از مردم جوامع مختلف به‌واقع داراي مشکلات رواني هستند و بقيه به دليل مشکلات زندگي دچار مشکلات روحي و رواني مي‌شوند. نکته ديگر اينکه نبايد همه مشکلات کشور را سياسي کرد و يا رنگ و بوي سياسي به آن داد. هيچ فرزندي وقتي متولد مي‌شود معتاد، دزد و قاتل نيست. ريشه اين مشکلات در محيط خانواده و فشارهايي است که به پدر و مادرها در خانواده‌ها وارد مي‌شود. بايد ببينيم خانواده و جامعه با يک فرد چه برخوردي کرده که دزد شده است. هنگامي‌که پدر و مادر فرصت رسيدگي به مشکلات فرزندانشان را به دليل مشکلات زياد پيدا نمي‌کنند چه انتظاري مي‌توان داشت که تربيت فرزند دچار مشکل نشود. فشارهاي رواني زيادي روي شهروندان است که به آنها پاسخ مناسب داده نشده و همچنان لاينحل مانده و فرد آن را با خود حمل مي‌کند. انسان‌ها با پول کم هم مي‌توانند خوشبخت زندگي کنند. اين در حالي است که بسياري از مردم براي به دست آوردن همين پول کم هم دچار مشکلاتي هستند. هنگامي‌که فرد هنوز نمي‌داند آيا فردا نيز به کار خود ادامه خواهد داد و يا اينکه وي را کنار خواهند گذاشت دچار مشکلات رواني خواهد شد. اغلب دعواها و نزاع‌هايي که بين کارمندان در محل کار صورت مي‌گيرد ريشه در محيط منزل دارد که زن و شوهر بر سر مسائل مختلف زندگي با همديگر اختلاف دارند. مغز انسان ظرفيت محدودي براي تحمل مشکلات و فشارهاي رواني دارد و از يک‌ ميزان معين که عبور کرد، به شکل‌هاي مختلف واکنش نشان مي‌دهد. مشکلات مردم در کوچه و خيابان با همديگر نيست، بلکه مشکل فرد با خود فرد است که در محيط منزل ايجاد شده است. جامعه‌اي داراي آرامش است که همه‌چيز در سر جاي خود قرار داشته باشد و حساب‌وکتاب داشته باشد.
آيا چشــم‌انــدازي که دولت سيزدهــــم براي افزايش رفاه مردم تـرسيم کرده، مي‌تواند اميـــد به آينده را افزايش دهد؟
در هيچ کشوري وعده و شعار مشکلي را حل نکرده، بلکه رفاه بيشتر و رسيدگي به مشکلات مردم بوده که مردم را نسبت به آينده اميدوار نگه‌داشته است. در کشورهاي جهان همه روساي جمهوري تلاش مي‌کنند بيکاري را در جامعه کاهش بدهند. به همين دليل نيز اگر در زمان يک رئيس‌جمهور مثلا اگر بيکاري در جامعه افزايش پيدا کند مردم ديگر به او رأي نمي‌دهند و فرد ديگري را انتخاب مي‌کنند. از منظر جامعه‌شناختي در شرايط نامناسب اقتصادي فساد و بزهکاري اجتماعي افزايش پيدا مي‌کند. هرچه بيشتر به مردم وعده بدهيم و حل کردن مشکلات بنيادين را به تأخير بيندازيم به همان اندازه مشکلات اجتماعي را حجيم‌تر مي‌کنيم. مقام معظم رهبري همواره به دو نکته مهم يعني شايسته‌سالاري و پاسخگو بودن مسئولان اشاره‌کرده‌اند که اگر به اين دو موضوع توجه و اجرا شودبسياري از مشکلات کشور حل خواهد شد.
چه اتفاقي در جامعه ايران رخ داد که در شرايط کنوني اعتماد مردم نسبت به يکديگر کمتر شده است؟ براي افزايش اعتماد اجتماعي چه بايد کرد؟
اگر مديران به‌جاي اينکه نزديکان خود را روي کار بياورند از افراد شايسته‌تر در مسند کار استفاده کنند و مديران خود را ملزم به پاسخگويي به مردم نمايند هيچ‌گاه اتفاقاتي مانند کم شدن اعتماد در کشور رخ نمي‌دهد. مردم از مسئولان حرف نمي‌خواهند، بلکه نگاه آنها به عملکرد مسئولان کشور است که به چه ميزان در راستاي مطالبات آنها حرکت مي‌کنند. نکته ديگر اينکه هر مديري که روي کار مي‌آيد در ابتدا وعده‌هايي به مردم مي‌دهد. با اين‌وجود پس از مدتي نمي‌تواند به وعده‌هايي که داده عمل کند و درنتيجه مردم به‌ مرور زمان اعتماد خود را نسبت به مديران از دست‌ مي‌دهند. مديراني که تازه روي کار مي‌آيند به شکلي رفتار مي‌کنند که گويا قرار است اتفاقات مهمي در دوران مديريت آنها رخ بدهد. با اين‌وجود اين مديران پس از مدتي که با محدوديت‌ها و موانع جدي در مسير خود مواجه مي‌شود به اين نتيجه مي‌رسند که عمل کردن به وعده‌ها‌ کار دشوار و سختي است در فضاي انتخاباتي وعده هاي مهمي درباره بهبود وضعيت جامعه داده مي‌شود. در شرايط کنوني جوانان با مشکل بيکاري مواجه هستند و در رسيدن به مطالبات اقتصادي خود با موانعي مواجه هستند. اين وضعيت درباره زنان جامعه نيز وجود دارد و زنان با مشکلاتي از نظر اقتصادي، شغلي مواجه هستند. در زمينه عدالت اجتماعي نيز وضعيت نسبت به گذشته مناسب نيست و شکاف طبقاتي شکل جدي‌تري به خود مي‌گيرد. اعتماد اجتماعي يک‌روزه از بين نرفته که يک‌روزه به دست بيايد.