سنگر سبک زندگی

دیروز اول ذی‌الحجه سالروز ازدواج حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) بود؛ ازدواجی که در معانی باطنی قرآنی آن را «مرج البحرین یلتقیان» خوانده‌اند. این ازدواج به حقیقت مبارک که سرآغاز کاشته شدن شجره طیبه هدایت و ولایت بود، بهانه‌ای شد تا به موضوع مهم سبک زندگی اسلامی بپردازیم؛ موضوعی که بارها مورد تاکید رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است و هر چه پیش‌تر می‌رویم به اهمیت آن بیشتر واقف می‌شویم. سبک زندگی، قلب هر تحولی است، اگر ما انقلاب را یک جریان پویا و در حال حرکت به سمت آرمان‌های اسلامی بدانیم، سبک زندگی اسلامی به مثابه قلب این جریان تحولی می‌ماند و اتفاقا اگر دشمن بخواهد این حرکت را متوقف کند، دقیقا همین نقطه را هدف قرار می‌دهد. در این شماره از صفحه اندیشه روزنامه «وطن‌امروز» تلاش کردیم در یادداشت‌هایی از حجت‌الاسلام سیدمحمدحسین راجی، پژوهشگر حوزه پیشرفت و دکتر مهدی جمشیدی، استاد دانشگاه نگاه جامع‌تری به عمق و اهمیت مساله سبک زندگی به مخاطبان ارائه دهیم. *** زندگی غربی،  مقتل انسانیت حجت‌الاسلام سیدمحمدحسین راجی*: از جمله اقداماتی که دشمن در طول سال‌های اخیر برای از بین بردن روحیه انقلابی کشور انجام داده، تغییر در سبک زندگی مردم و تهاجم همه‌جانبه به فرهنگ غنی اسلامی- ایرانی این مرز و بوم است. آمریکا با سرمایه‌گذاری بسیار، سعی در انتقال و به نوعی سرایت دادن فرهنگ بیمار خود به کالبد جوانان و آینده‌سازان کشور دارد. آنها در تلاشند با راه‌اندازی فضای مجازی و شبکه‌های مختلف ماهوار‌ه‌ای روح ایمان و عفاف را از خانواده ایرانی بگیرند. در این میان، سهل‌اندیشان با استدلال‌های سطحی خود جواز حضور آنان را در خصوصی‌ترین حریم‌های زندگی‌شان داده‌اند. نتیجه این بی‌تدبیری را هم‌اکنون می‌توان از آمار بسیار بالای طلاق فهمید. این میزان از فروپاشی خانواده‌ها را می‌توان نتیجه کوته‌بینی برخی مردم و مسؤولان و الگوبرداری از سبک مضمحل زندگی غربی دانست که با خوش‌خیالی و سطحی‌نگری، براحتی از کنار توطئه دشمن عبور کردند. آنها تنها ظواهر زندگی رنگارنگ غربی را دیده‌اند و ساده‌لوحانه آن را برای خود برگزیده‌اند. یک انسان مدبر، قبل از اینکه انتخابی برای ادامه مسیر خود داشته باشد، ابتدا به نتایج آن می‌اندیشد و در صورتی که سرانجام خوبی داشته باشد، آن را برای خود انتخاب می‌کند.    * فروپاشی خانواده در غرب طبق گزارش مرکز حقوقی ‌Unified Lawyers، بر اساس داده‌های سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD)، اتحادیه اروپایی و دیگر مراجع آماری معتبر دنیا، نرخ طلاق در دهه‌های گذشته 251.8 درصد افزایش پیدا کرده و از ۱۲ درصد در سال ۱۹۶۰ میلادی به ۴۴ درصد در سال ۲۰۱۷ میلادی رسیده است. بنا بر این داده‌ها، کشورهای توسعه‌یافته دنیا بیشترین آمار طلاق را از آن خود کرده‌اند ولی ایران اسلامی، دهمین کشور کم‌طلاق دنیا به شمار می‌رود. هر چند روند تغییرات طلاق در ایران، روندی افزایشی بوده و میزان نرخ طلاق در کشورمان هشداردهنده و نامطلوب است اما در مقایسه با دیگر کشورهای جهان، وضعیت طلاق در کشور ایران، بهتر است. همچنین در این گزارش ذکر شده است که نرخ طلاق در میان افراد معتقد به ادیان، پایین‌تر از میانگین جهانی بوده است. برای مثال، نرخ طلاق در میان مسلمانان کمتر از نصف میانگین جهانی است. بر اساس گزارش مرکز آمار آمریکا، آمار ازدواج رسمی در ایالات متحده آمریکا در میان افراد بین ۱۸ تا ۳۴ سال طی ۴۰ سال گذشته تقریبا نصف شده و از ۵۹ درصد در سال ۱۹۷۸ میلادی، به 29 درصد در سال ۲۰۱۸ میلادی کاهش پیدا کرده است. همچنین بنا بر این گزارش، آمار ازدواج‌های غیرقانونی در میان افراد ۱۸ تا ۳۴ سال در ۵۰ سال گذشته ده‌ها برابر شده است. بنا بر آمار بخش جمعیت سازمان ملل، تعداد کودکان به دنیا آمده از راه غیرقانونی در کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا در ۵۰ سال گذشته روند افزایشی داشته و در بعضی از این کشورها اکثر کودکان متولد شده از راه نامشروع به دنیا آمده‌اند. برای مثال ۶۰ درصد کودکان متولد شده در فرانسه، ۵۶ درصد کودکان متولد شده در سوئد، ۴۷ درصد کودکان متولد شده در اسپانیا، ۴۲ درصد کودکان متولد شده در کل اتحادیه اروپایی و ۴۰ درصد کودکان متولد شده در ایالات متحده آمریکا از راه نامشروع به دنیا آمده‌اند.  بنا بر نظرسنجی مؤسسه تحقیقاتی پیو، مردم در جامعه آمریکا، مادران مجرد را که عمدتا از محل ازدواج غیرقانونی صاحب فرزند شده‌اند، برای جامعه مضر می‌دانند.  به دلیل عدم پایبندی اخلاقی و مسؤولیت‌گریزی مردان و زنانی که ناخواسته از راه غیرمشروع دارای فرزند شده‌اند، معمولا یکی از آنان پس از به دنیا آمدن فرزند، تصمیم می‌گیرد خانواده را ترک کند.   کودکان به دنیا آمده از راه نامشروع، اکثرا تنها با مادران‌شان زندگی می‌کنند. بر اساس گزارش موسسه تحقیقاتی پیو، در سال ۲۰۱۷ میلادی ۶۵ درصد کودکان نامشروع تنها با پدر یا مادرشان زندگی می‌کرده‌اند.  از آنجایی که هزینه‌های زندگی در ایالات متحده آمریکا بالاست و زن و مرد مجبورند برای تأمین هزینه‌های خانواده همزمان کار کنند، مادران مجرد برای تأمین هزینه‌های زندگی خانواده خود دچار مشکل می‌شوند و مجبورند در بیرون از خانه کار کنند.  طبق گزارش سازمان ملل متحد، زنان، سرپرست اقتصادی ۴۷ درصد خانواده‌های آمریکایی و ۴۹ درصد خانواده‌های فرانسوی هستند؛ در حالی که در ایران، سرپرستی 12 درصد خانواده‌ها با بانوان است.  فروپاشی نهاد خانواده، در جامعه آمریکا معضل دیگری به وجود آورده و آن تربیت ناصحیح کودکان بزرگ شده با والدین مجرد است. بنا بر گزارش نشریه آتلانتیک آمریکا ۸۷ درصد مجرمان آمریکا افرادی هستند که کودکی خود را بدون پدر یا مادر و اکثریت آنان نیز با مادران مجرد گذرانده‌اند.  برای مثال ۶۳ درصد خودکشی‌ها در میان جوانان، ۹۰ درصد بی‌خانمانی‌ها و فرار کودکان از منزل، ۸۰ درصد سوءرفتارهای اخلاقی، ۸۰ درصد تجاوزهای باانگیزه خشم، ۷۱ درصد اخراج از مدرسه و ۷۵ درصد مصرف مواد مخدر آمریکا، در افرادی که بدون پدر بزرگ شده‌اند روی می‌دهد. همچنین ۷۰ درصد زندانی‌های ایالتی آمریکا و ۸۵ درصد جوانان زندانی در آمریکا از این دسته افراد هستند. به عبارت دیگر، احتمال خودکشی کودکانی که بدون پدر بزرگ می‌شوند نسبت به سایر کودکان 5 برابر بیشتر است. همچنین احتمال فرار از منزل در این افراد ۳۲ برابر، احتمال سوء‌رفتارهای اخلاقی ۲۰ برابر، احتمال ارتکاب تجاوز به عنف ۱۴ برابر، احتمال اخراج از دبیرستان ۹ برابر، احتمال مصرف مواد مخدر ۱۰ برابر و احتمال افتادن به زندان ۲۰ برابر، بیشتر از افراد دیگر است.  هزینه دیگری که از محل فروپاشی خانواده بر دولت آمریکا تحمیل شده است، کاهش چشمگیر نرخ فرزندآوری در میان زنان آمریکایی است. با کاهش تعهد به چارچوب خانواده، میل به فرزندآوری در میان زنان جامعه آمریکا کم شده و ایالات متحده آمریکا اکنون یکی از پایین‌ترین نرخ‌های فرزندآوری زنان خود را تجربه می‌کند.  پایین آمدن نرخ فرزندآوری در ایالات متحده آمریکا باعث شده است متوسط سنی جمعیت این کشور افزایش یابد. بنا بر آمار رسمی مرکز آمار آمریکا، جامعه آمریکا در حال پیر شدن است و برای نخستین‌بار در طول تاریخ این کشور، در سال ۲۰۳۵ میلادی جمعیت افراد بالای ۶۵ سال، بیشتر از جمعیت افراد زیر 18 سال خواهد شد و این روند تا سال ۲۰۶۰ میلادی بدتر نیز خواهد شد.  پیر شدن جمعیت، هزینه‌های سنگینی بر دوش آن کشور خواهد گذاشت؛ چرا که با پیر شدن جمعیت، هزینه‌های مراقبت‌های درمانی از افراد مسن و بالای ۶۵ سال افزایش پیدا می‌کند و از سوی دیگر با کم شدن نسبت جوانان به جمعیت کل کشور، نسبت نیروی کار مورد نیاز کشور نیز کاهش پیدا می‌کند و تأمین هزینه‌های کشور با چالش جدی مواجه خواهد شد. بنا بر گزارش بخش سلامت دانشگاه جورج واشنگتن، هزینه مراقبت‌های درمانی از افراد بالای ۶۵ سال در آمریکا بیش از ۸۰۰ میلیارد دلار برآورده شده است.  به گزارش بخش مبارزه با جرائم و مواد مخدر سازمان ملل و همچنین مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری دولت آمریکا، نرخ ارتکاب قتل در آمریکا نسبت به دیگر کشورهای دنیا بسیار بالاتر است. همچنین بنا به گزارش بخش مبارزه با جرائم و مواد مخدر سازمان ملل، نرخ تجاوز در آمریکا و کشورهای اسکاندیناوی و غرب اروپا بالاتر از دیگر نقاط جهان است.  بنا بر گزارش مؤسسه تحقیقاتی پیو، آمریکا دارای بالاترین تعداد زندانی‌ها در دنیاست. تعداد زندانیان در آمریکا در 50 سال گذشته افزایش چشمگیری پیدا کرده است. هزینه‌های سنگین اقتصادی ناشی از آمار بالای جرائم و زندانیان در آمریکا، چالشی اقتصادی بر ایالات متحده تحمیل کرده است. بر اساس گزارش دیوان محاسبات آمریکا، خسارت سالانه جرائم در آمریکا حداقل ۶۹۰ میلیارد دلار و حداکثر ۳۴۱۰ میلیارد دلار است. همچنین در محاسبه‌ای دیگر، خسارت جرائم در آمریکا ۱۵۷۰ میلیارد دلار محاسبه شده است که بنا بر محاسبه 1.57 تریلیون دلاری (حد وسط)، به ازای هر آمریکایی سالانه ۴۱۱۸ دلار برای تأمین هزینه‌های ناشی از جرم و جنایت در ایالات متحده آمریکا مصرف می‌شود.  بنا بر آمار «مؤسسه جهانی آمار و ارزیابی سلامت»، نرخ خودکشی در ایالات متحده آمریکا بالاتر از میانگین جهانی است و از هر ۱۰۰ هزار نفر آمریکایی، سالانه حدود 13 نفر بر اثر خودکشی، جان خود را از دست می‌دهند. در این آمار، کره‌جنوبی، هند و ژاپن بالاتر از آمریکا قرار دارند و جمهوری اسلامی ایران در ردیف کشورهایی است که پایین‌ترین نرخ خودکشی را دارند.  همچنین به گزارش مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری دولت آمریکا (CDC)، نیمی از مردم این کشور سابقه بیماری‌های روحی و روانی داشته‌اند و سومین عامل بستری شدن افراد ۱۸ تا ۴۴ ساله در بیمارستان‌های آمریکا، بیماری‌های روحی و روانی است. * پژوهشگر حوزه پیشرفت ***  زندگی اسلامی، نرم‌افزار تمدن نوین اسلامی دکتر مهدی جمشیدی*: رهبر انقلاب در چند سال اخیر تاکید دارند آن مفهومی که می‌تواند اهداف نظام اسلامی را تا حدود زیادی در خود جمع کند و نشان دهد، مفهوم «پیشرفت» است، و پیشرفت در معنای اسلامی با پیشرفت در فرهنگ غرب متفاوت است. یکی از ابعاد پیشرفت با معنای اسلامی عبارت است از «سبک زندگی / شیوه زیستن / فرهنگ زندگی»، و سبک زندگی، تابع تفسیر ما از «هدف زندگی» است و هدف زندگی نیز در «مکتب/ ایدئولوژی» طراحی می‌شود. اگر از منظر معنوی نگاه کنیم، چون هدف انسان، «رستگاری/ فلاح/ نجاح» است، باید به سبک زندگی اهمیت دهیم و اگر به معنویت اعتقاد داشته باشیم، برای «زندگی برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی»، باز پرداختن به سبک زندگی، مهم است. از آنجا که مصداق عینی و خارجی پیشرفت اسلامی که هدف انقلاب اسلامی است، ایجاد تمدن نوین اسلامی است، می‌توان گفت تمدن نوین اسلامی دو بخش دارد: بخش «ابزاری/ وسیله‌ای/ سخت‌افزاری» و بخش «اصلی/ اساسی/ نرم‌افزاری». بخش ابزاری عبارت است از علم، صنعت، اقتصاد و سیاست که در اینها، با وجود فشارها و تحریم‌ها، پیشرفت خوب بوده است. بخش اصلی، که همان سبک زندگی است مشتمل بر مسائل قلمروهای خانواده، ازدواج، مسکن، لباس، مصرف، خوراک، تفریحات، خط، زبان، کسب‌وکار، رفتار کاری، رفتارهای اجتماعی، رفتارهای سیاسی، رفتارهای رسانه‌ای، سفر، نظافت و طهارت و... است که به این امور در اصطلاح اسلامی «عقل معاش» گفته می‌شود و در کتب حدیثی اصیل و مهم ما بابی به‌ نام «کتاب ‌العشره» وجود دارد، چنانکه در قرآن کریم نیز آیات فراوانی در این ‌باره به چشم می‌خورد. بدین‌جهت، همان‌طور که در فقه و حقوق اسلامی زیاد کار کرده‌ایم، باید در «اخلاق اسلامی/ عقل عملی اسلامی/ آداب زندگی اسلامی/ سلوک عملی اسلامی» هم کارهای پرحجم و باکیفیت انجام دهیم. واقعیت مهم این است که اگر در بخش اصلی، پیشرفت نکنیم، پیشرفت‌های بخش ابزاری نه می‌توانند ما را «رستگار» کنند، نه می‌توانند به ما «امنیت و آرامش روانی» ببخشند؛ همچنان‌که در جوامع غربی به این آفت دچار شده‌اند و مبتلا به «بی‌هدفی»، «پوچی»، «ناامیدی» و «عدم ‌امنیت در اجتماع و خانواده» هستند. اگر جامعه به «ثروت و قدرت مادی» دست یابد، تازه به یک حیوان سیر و قدرتمند تبدیل می‌شود، در حالی‌ که از نظر اسلام، ارزش «انسان گرسنه» از «حیوان سیر» بیشتر است. بنابراین، «اصل» این است که ما سبک زندگی خود را اصلاح کنیم (آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای؛ در دیدار جوانان، ۲۳ مهر ۱۳۹۱). در مقابل، جریان‌هایی وجود دارند که امر اجتماعی در نظرشان، «مغفول» و «مهجور» است و جز در مواقعی که استفاده ابزاری از آن به تحقق پاره‌ای منافع می‌انجامد، به آن اعتنا نمی‌کنند. از جمله «نیروهای تکنوکرات» -عمل‌گرایان اشرافی - که فقط به «توسعه‌یافتگی» می‌اندیشند و از آن نیز وجوه «سخت» و «مادی» و «صنعتی» اش را اراده می‌کنند و در حلقه‌های بسته و غیرشفاف تصمیم می‌گیرند، جامعه را هیچ می‌انگارند و امر اجتماعی را در لابه‌لای چرخ‌های پولادین توسعه و رشد اقتصادی تک‌سویه و سرمایه‌سالارانه منهدم می‌کنند. از این ‌رو، دوره حاکمیت تکنوکرات‌ها، همیشه دوره «انقباض» و «فروبستگی» امر اجتماعی بوده است. همچنین باید افزود «نیروهای لیبرال» - روشنفکری سکولار - نیز که به‌دنبال «توسعه سیاسی» هستند و تجدد غربی را نهایت خواسته‌ها و مقاصد خود می‌شمارند، در علایق انتزاعی و روشنفکرانه خود غرق هستند و با زبان و دغدغه‌های روزمره و واقعی مردم بیگانه‌اند. پس جریان‌هایی که مبتنی بر «تقدم امر اقتصادی» یا «تقدم امر سیاسی» شکل گرفته‌اند، خواه‌ناخواه، به امر اجتماعی گزند می‌رسانند و مردم را عامدانه به فراموشی می‌سپارند. همچنین باید گفت توصیف امر اجتماعی با تعبیر «سبک زندگی» نیز ناشی از دقت‌نظر و باریک‌اندیشی رهبر انقلاب است که ایشان این مفهوم «لطیف» و «همه‌فهم» را مطرح کرده و بر آن اصرار ورزیده‌اند تا بتدریج در ذهنیت جمعی ریشه بدواند و جاگیر شود. آری! باید «تحول» را از همین سطح «عینی» و «روزمره» که ناظر به «زندگی واقعی و جاری توده‌های مردم» است آغاز کرد؛ این سطح خرد و پیش‌پا افتاده، دگرگونی‌های کلان و پهن‌دامنه را رقم خواهد زد. از نظر ایشان، غرب متجدد، عالم مبتنی بر سه عنصر است: یکی «ماده‌زدگی» که به ‌معنی زوال معنا و معنویت الهی در سبک زندگی غربی است، دیگری «ابتذال‌گرایی» که دلالت بر طغیان اباحه‌گری و نفسانیت در سبک زندگی غربی دارد، و «ستیزه‌جویی» که نمایانگر تنازع جنگل‌وار برای بقا و تفوق در سبک زندگی غربی است. از این ‌رو، نگاه ایشان به غرب و مبادی نظری و عملی آن، «انتقادی» و «ابطالی» است، به‌طوری‌ که ایشان در عین ‌حال‌ که معتقدند ما می‌توانیم پاره‌ای از اجزا و عناصر تمدن غربی را اخذ و اقتباس کنیم اما کلیت و مبادی آن را نمی‌پذیریم و «دنباله‌رو» و «پیرو» آن نیستیم، بلکه چون تاریخ انقلاب اسلامی، ذیل تاریخ تجدد نیست و از اقتضائات آن تبعیت نمی‌کند. انقلاب اسلامی، از «جهان معنایی الهی» برخاسته و در پی احیای زندگی خداپسندانه و نظام‌سازی و ساختارپردازی اجتماعی بر اساس تعالیم و معارف دین است، در حالی ‌که غرب از دوره تجدد، «دین» را به ‌حاشیه راند و خواست و رضایت جمعی را ملاک قرار می‌دهد. بحران‌ها و چالش‌های بزرگی که اکنون جامعه غربی با آنها مواجه است و آن را در معرض «فروپاشی» و «انحطاط» قرار داده است، در عمل نشان می‌دهد که غرب در مقام جامعه‌پردازی و تدبیر زندگی اجتماعی، شکست خورده و هرگز استحقاق الگو واقع ‌شدن ندارد. جامعه غربی در درون خودش، در حال تهی ‌شدن و پوک ‌شدن است؛ «خشونت» و «جنایت» در مقیاس وسیع، امنیت را از پیکر جامعه زدوده است؛ خلأ‌ها و نقصان‌های معنوی و روحی، انسان غربی را با «پریشانی» و «سرگردانی» و «تشویش‌خاطر» روبه‌رو کرده است؛ بنیان «خانواده»، بشدت متزلزل و بی‌ثبات شده است؛ «مذموم‌ترین روابط غیراخلاقی و حیوانی» ازجمله هم‌جنس‌بازی شایع شده است؛ «فردگرایی» و «خویش‌مرکزبینی» و «خودخواهی»، قوام و کیان جامعه را مخدوش کرده است؛ «مادی‌اندیشی» و «پول‌پرستی»، موجب شده وجدان اخلاقی و حس فداکاری و دیگرخواهی از میان برود. برخلاف تصویرسازی‌های رسانه‌ای و دروغین، زندگی در غرب دستخوش مصائب و دشواری‌های بسیاری از این ‌دست است و غرب نتوانسته به وعده‌های بلندپروازانه خود درباره ایجاد آرمان‌شهر عمل کند.  اصل وقوع «انقلاب اسلامی» در جهانی که تجدّدزده بود و در جامعه‌ای که در اختیار ایالات‌متحده آمریکا قرار داشت و طی 50 سال، به ‌صورت فشرده و آمرانه، برنامه متجددسازی اجرا شده بود، در عمل نشان داد که می‌توان مقاومت کرد و شورید و وضع را به‌نفع خود تغییر داد. اگر امام خمینی به چنین «نشدن‌ها» و «امتناع‌ها»یی می‌اندیشد، باید به ‌طورکلی، فکر انقلاب و انقلابی‌گری را از ذهن خود بیرون می‌کرد و تسلیم اقتضائات و محدودیت‌های تحمیلی تجدد می‌شد، حال ‌آن ‌که از همان آغاز، به «آرمان‌های بلندپروازانه» و «مقاصد رسولانه» اندیشید و اراده خود را معطوف به تحولات پهن ‌دامنه کرد. پس از انقلاب نیز ایشان بر همین مدار و مبنا حرکت کرد و حتی اندکی در مقابل فشارها و سنگ‌اندازی‌های بی‌سابقه دولت‌های غربی، عقب ننشت و مرعوب نشد. جنگ امروز، بیش از هر چیز، «جنگ اراده‌ها» است و آن کسی پیروز این جنگ است که صاحب عزم راسخ و آهنین است و تهدیدها و فضاسازی‌ها، او را منفعل نمی‌کند. در این‌ میان، بیش از هر چیزی باید به امداد و نصرت الهی تکیه کرد، نه ‌اینکه در محاسبات و معادلات مادی غرق شد: به ‌قطع نباید جامعه را در برابر تصرفات و تعدی‌های غرب به حال خود «رها» کرد و به ‌نام «آزادی» و «تکثر فرهنگی»، زمینه را برای اشاعه ‌یافتن سبک زندگی غربی فراهم کرد. از جمله منافذ فرهنگی که غرب تاکنون برای نفوذ فرهنگی از آنها استفاده کرده است، عبارتند از: «برنامه توسعه»، «علوم‌‌انسانی ‌‌سکولار» و «فضای مجازی غربی». برنامه توسعه، آنچنان در ذهن‌های رسوب کرده که به‌عنوان اصل ‌موضوعه، پذیرفته شده و گویا تنها راه ممکن است. در سال‌های اخیر، «سند توسعه پایدار» در مراکز غربی، ساخته ‌و پرداخته شده و در قالب الگوی عام و جهانی به همه جوامع القا شده است. «سند آموزشی 2030»، یکی از اضلاع این برنامه کلان بود که رهبر انقلاب، صریح و قاطع با آن مخالفت کردند. به ‌هر حال واضح است که برنامه توسعه، به بازتولید رسمی تجدد و سبک زندگی غربی منجر می‌شود و ما تا زمانی‌که از این الگو عبور نکنیم و الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی را در دستور کار قرار ندهیم، همچنان با چرخه مخرب ایجاد سبک زندگی غربی، دست ‌به‌ گریبان خواهیم بود.   * استاد دانشگاه *** سبک زندگی و جهاد تبیین   اساس هر تحولی از نقطه فرهنگ آغاز می‌شود. این مطلب از آیه 11 سوره رعد نیز قابل برداشت است، آنجا که خدا می‌فرماید: إِنَّ‌الله لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّى یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم. حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای در ذیل تفسیر این آیه می‌فرمایند: «مطلبی که من می‌خواهم به شما عرض کنم، حول و حوش یک آیه قرآن است. آیه معروفی است: «انّ‌الله لایغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم». تغییرات به دست شماست. کلید تحولات اجتماعی و تحولات عظیم در دست شماست؛ مضمون آیه این است. یک جای دیگر در یک دایره محدودتر می‌فرماید: «ذلک بأنّ‌الله لم یک مغیّرا نعمه أنعمها علی قوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم». این آیه، پسرفت را می‌گوید. خدای متعال پسرفت را نصیب هیچ کشوری نمی‌کند، مگر خودشان به دست خودشان بکنند. تغییر موجب پسرفت را خود ملت‌ها به وجود می‌آورند. و شبیه این مضمون در آیات متعدد دیگری هم هست که مرجعش به همین است (18/۰۸/1385 بیانات در دیدار دانشگاهیان سمنان). به این ترتیب باید فرهنگ به معنای عام و سبک زندگی به معنای خاص را نقطه کلیدی در تحول ملت‌ها و دولت‌ها دانست. انقلاب اسلامی، تحولی بود که نقطه آغاز آن یک تحول فرهنگی بود. مردم قطار ترمز بریده دستگاه فرهنگی پهلوی را که با سرعت به سمت غربی شدن و اضمحلال فرهنگ دینی و ایرانی می‌رفت متوقف کردند و روی به سوی ارزش‌های دینی و اسلامی آوردند. این تغییر سبک زندگی نقطه آغازین انقلاب بود و اگر قرار است انقلاب تداوم بیابد، این نقطه باید حفظ شده و به سمت اصلاح و پیشرفت حرکت کند. بعید نیست بسیاری از مشکلاتی که در جریان انقلاب با آن مواجه شده باشیم، به خاطر عیوب فرهنگی ریشه‌دوانده در شاکله ذهنی ما باشد. نکته‌ای که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیز به آن اشاره کرده‌اند:  «عیوب اساسی در سبک زندگی ما است؛ این دیگر مربوط به مسؤولان نیست، مربوط به خود ما و شما آحاد مردم است. ما در سبک زندگی مشکلاتی داریم: یکی از مشکلات ما، مصرف‌گرایی است؛ یکی از مشکلات ما، اسراف و زیاده‌روی و زیاد خرج کردن است؛ یکی از مشکلات ما رفاه‌طلبی افراطی است؛ یکی از مشکلات ما اشرافی‌گری است. اشرافی‌گری متأسفانه از طبقات بالا سرریز می‌شود به طبقات پایین؛ آدم متوسط - [یعنی] از قشرهای متوسط- هم وقتی می‌خواهد میهمانی بگیرد، وقتی می‌خواهد عروسی بگیرد، مثل اشراف عروسی می‌گیرد. این عیب است، این خطا است، این ضربه به کشور می‌زند. زیاد مصرف کردن، زیادی خواستن، زیادی خوردن، زیادی خرج کردن، جزو عیوب مهم ما است در سبک زندگی‌مان». (1/۱/1397 بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی).  به هر ترتیب باید دانست مساله سبک زندگی و شاکله فرهنگی از آن دست موضوعاتی است که باید به دقت مورد توجه سیاست‌گذاران و فعالان انقلاب قرار گیرد. بخشی از جهاد تبیین باید متمرکز بر این مساله باشد و قطعا یکی از بهترین منابع برای تبیین سبک زندگی اسلامی، زندگینامه شهیدان است؛ مطلبی که رهبر معظم انقلاب چندین بار موکدا به آن پرداخته‌اند و در یکی از بیانا‌ت‌شان فرموده‌اند: ما در بیان زندگینامه شهیدان سعی کنیم خصوصیات زندگی اینها و سبک زندگی اینها و چگونگی مشی زندگی اینها را تبیین کنیم، این مهم است. خب، هیجان جنگ و رفتن در میدان جنگ یک مساله است که چیز باارزشی است که کسانی جان‌شان را کف دست بگیرند و بروند بجنگند؛ لکن روحیات، خصوصیات زندگی، سابقه و پشتوانه فکری و اعتقادی شخص هم یک مسأله دیگری است که این خیلی مهم است. این شهیدی که شما از یاد او و فداکاری او و شهادت او در میدان جنگ به هیجان می‌آیید، در داخل زندگی خانوادگی چه‌جوری مشی می‌کرده، در محیط عادی زندگی چه‌جوری عمل می‌کرده؛ اینها خیلی مهم است؛ یا نسبت به مسائلی که امروز برای ما مهم است، اینها چه‌جوری عمل می‌کرده‌اند.  فرض بفرمایید ما امروز درباره اسراف، درباره تعرض و تجاوز به اموال بیت‌المال، درباره اشرافی‌گری حساسیت نشان می‌دهیم، یعنی [اینها] چیزهایی است که امروز برای مجموعه دلسوز جامعه ما مسائل مهمی است، مسائل مطرحی است؛ این شهدای عزیز ما آن روزی که زنده بودند و زندگی می‌کردند در داخل شهرهای‌شان، در داخل خانواده‌های‌شان، نسبت به این قضایا چه‌جوری بودند.  تلویزیون یک برنامه‌ای را دیروز، پریروزها پخش می‌کرد از بعضی از شهدا که بنده تصادفا چند دقیقه‌ای دیدم؛ آنچه درباره آن شهیدان گفته می‌شد، یا در وصیت‌نامه آن شهیدان درج شده بود، انسان را واقعا از عظمت روحی این شهید متحیر می‌کند. می‌گوید من درس خواندم و می‌ترسم که این درس خواندن من - که خرجی برایش شده و هزینه‌ای شده - تحمیل بر بیت‌المال بوده و این به گردن من باشد؛ وقتی که من شهید شدم موتور گازی من را بفروشید، پول‌های بانک من را بگیرید، بروید بدهید به بیت‌المال به ‌جای آن! اینها درس است؛ اینها درس است.  وضع عادی زندگی ‌کردن شهدا چه‌جوری بوده؟ فرض بفرمایید ازدواج‌شان؛ در این خاطرات شهدا که زندگینامه شهدا [است‌] - حالا تا آن مقداری که بنده دیده‌ام و خوانده‌ام و نگاه کرده‌ام - در چند مورد بحث ازدواج اینها مطرح می‌شود؛ چگونگی ازدواج اینها، رفتار اینها در گزینش همسر - دنبال چه‌جور همسری بودند - بعد مراسم ازدواج، بعد نوع رفتار با خانواده‌ها، اینها همه قله‌های اخلاق اسلامی است. امروز ما گرفتاریم؛ ما امروز به این چیزها احتیاج داریم. امروز جوان ما برای ازدواج، برای گزینش همسر چه‌جوری فکر می‌کند و چه‌جوری باید فکر کند؟ آن الگو را باید در مقابل او نگه داشت؛ اینها الگو هستند، شهدای ما الگو هستند. گاهی بعضی‌ها پیش ما شکایت می‌کنند که ما الگو به جوان‌های‌مان نشان نمی‌دهیم؛ خب، این هزاران الگو؛ ۳۰۰۰ الگو در این استان، ۱۸۰۰ الگو در این استان، و هزاران الگو در استان‌های گوناگون، اینها را برجسته کنید؛ سیمای منور اینها را درست در مقابل چشم جوان‌ها نگه دارید. من البته با این آلبوم و مانند اینها مخالفتی ندارم اما کار [اصلی‌] اینها نیست؛ بیان آنچه اینها در زندگی‌شان عمل می‌کردند، چه‌جوری عمل می‌کردند، چه‌جوری رفتار می‌کردند، چه‌جوری خرج می‌کردند، به وظیفه چه‌جوری نگاه می‌کردند، این یکی از آن مسائل بسیار مهمی است که می‌تواند الگوسازی کند.  (5/۷/1395 - بیانات در دیدار اعضای ستادهای برگزاری کنگره شهدای استان‌های کهگیلویه‌و‌بویراحمد و خراسان شمالی)