بانویی از نسل آفتاب

گروه فرهنگ و هنر: «سبا بابایی» یا همان «کونیکو یامامورا» تنها مادر شهید ژاپنی دفاع‌مقدس ظهر روز گذشته به فرزند شهیدش محمد بابایی پیوست. به گزارش «وطن‌امروز»، سبا بابایی تنها مادر شهید دفاع‌مقدس با اصالت ژاپنی به شمار می‌رود که فرزند شهیدش جوان ۱۹ ساله‌ای بود که هم در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت‌های زیادی داشت و هم در زمان جنگ تحمیلی با وجود سن کم، راهی جبهه‌ها شد تا بتواند دفاع از اسلام و ایران را در کارنامه خود ثبت کند. محمد بابایی در عملیات والفجر یک، در منطقه فکه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. سبا بابایی در خانواده‌ای بودایی در ژاپن متولد شد؛ در ۲۰ سالگی با جوانی مسلمان و ایرانی آشنا شد و تحت تاثیر اخلاق اسلامی این جوان مسلمان به دین اسلام مشرف شده و با الهام از کتاب آسمانی قرآن نام «سبا» را برای خود برگزید.  «کونیکو یامامورا» بعد از ازدواج به ایران مهاجرت کرد. او در گفت‌و‌گو با یکی از رسانه‌های داخلی بخشی از دوران زندگی خود را اینطور بازگو می‌کند: «در شهر آشیا به دنیا آمدم. یکی از شهرهای سرسبز و زیبای ژاپن. دین‌مان بودایی بود، البته من خیلی آن را باور نداشتم و فقط از مادربزرگم که زنی مذهبی بود، تقلید می‌کردم. من به کلاس زبان انگلیسی می‌رفتم. یک روز اسدالله، همسر مرحوم‌ام همراه با دوستش به کلاس ما آمدند. پسر سربه‌زیری بود. راستش نمی‌دانستم که این مرد، مسلمان است. دیدم هنگام ظهر او از جا برخاست و گوشه کلاس پارچه‌ای پهن کرد و مرتب کلماتی را به زبان می‌آورد و خم و راست می‌شد. رفتارش عجیب بود. با خودم گفتم نکند به سرش ‌زده است. دیگر بچه‌های کلاس هم همین نظر را داشتند اما او در کمال خونسردی کارش را می‌کرد». نمازخواندنی که آغاز آشنایی خانم یامامورا با اسلام شده بود.  «من در 7 سالگی جنگ جهانی دوم را درک کردم و شهادت می‌دهم میان آن جنگ و 8 سال دفاع‌مقدس ایران، تفاوت از زمین تا آسمان بود». این بخشی از صحبت‌های اوست که تقریبا در گفت‌وگو با تمام رسانه‌ها به آنها اشاره داشته است. او تصریح می‌کند: «ژاپن در آن جنگ، متجاوز بود اما ایران مورد تجاوز قرار گرفت و مجبور به دفاع شد. در آن مقطع در ژاپن قحطی شد و خیلی‌ها از گرسنگی مردند اما در جنگ 8 ساله ایران چنین اتفاقی نیفتاد چون مردم با جان و دل کمک و مشارکت می‌کردند. از همه مهم‌تر، در جنگ ایران، همه ‌چیز برای خدا بود. آنجا در ژاپن خلبانان جوان تربیت می‌شدند که برای امپراتور هواپیمای‌شان را به کشتی‌های دشمن بکوبند و خود را فدا کنند اما اینجا همه برای خدا خود را فدا می‌کردند».  المپیک توکیو در سال گذشته فرصت خوبی برای معرفی شخصیت و جایگاه این خانم ژاپنی‌الاصل بود. به همین دلیل مسؤولان فرهنگی تصمیم گرفتند تا ایشان به صورت نمادین کاروان پاراالمپیک ایران را سرپرستی کند. خانم بابایی درباره این حضور گفته بود: «تورنمنت‌های بزرگی مانند پاراالمپیک نماد صلح و دوستی ملت‌ها هستند و روی این نمادها تأکید زیادی شده است، دیگر کسی از تخاصم یا جنگ در این تورنمنت‌ها صحبت نخواهد کرد، بلکه رقابتی دوستانه در میدان المپیک و پاراالمپیک شکل خواهد گرفت که بر مبنای دوستی ملت‌ها بنا شده است. ما نیز یک فرهنگ غنی ایرانی- اسلامی داریم که بخشی از آن بر پایه ایثار فداکاری است و این فرهنگ نباید به فراموشی سپرده شود». فعالیت‌های خانم بابایی در حوزه صلح بسیار بود. حضور در موزه صلح تهران و فعالیت در آنجا از آن جمله است. خانم بابایی آنقدر کتاب‌های دینی را ورق زد که خود تبدیل به یک کار‌شناس اسلامی تمام‌عیار و معلم و مدرس قرآن شد. «کونیکو یامامورا» به امام حسین(ع) تعلق‌خاطر خاصی داشت و خود از حس مادر شهید بودن اینچنین توصیف می‌کند: «من برای رسیدن به این درجه کاری نکردم و خدا خواست مقامی به من دهد که مادر شهید شوم. همه کارها را شهدا کردند». مدتی پیش بود که همزمان با بستری شدن خانم بابایی در بیمارستان، حجت‌الاسلام‌ والمسلمین محمد محمدیان، معاون دفتر مقام معظم رهبری و نمایندگان دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای ضمن عیادت از خانم سبا بابایی، سلام و دعای رهبر انقلاب را به ایشان ابلاغ کرد. در این ملاقات، معاون دفتر مقام معظم رهبری ضمن اهدای چفیه معظم‌له به این بانوی فداکار و انقلابی و ابلاغ سلام حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به وی، گفت: «حضرت آقا به شما سلام رساندند و برای سلامتی شما که عمر خود را در مسیر اسلام و انقلاب صرف کرده‌اید، دعا کردند». وی همچنین با بیان اینکه اخیرا رهبر انقلاب کتاب خاطرات خانم بابایی را مطالعه کرده و ضمن تحسین کتاب، تقریظی هم بر آن نوشته‌اند، از انتشار این تقریظ توسط موسسه حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب خبر داد. گفتنی است، کتاب زندگینامه‌ این بانو با نام «مهاجر سرزمین آفتاب» به قلم آقایان حمید حسام و مسعود امیرخانی به رشته‌ تحریر درآمده و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. این کتاب با استقبال گسترده‌ای در داخل و خارج روبه‌رو شده است. کتاب در مدت کوتاهی به چاپ دهم رسیده و به زبان‌های ترکی استانبولی، فرانسوی، اردوی پاکستانی و عربی منتشر شد. خانم بابایی درباره نگارش خاطرات خود نیز می‌گوید: «پس از شهادت پسرم تاکنون چند نفر پیشنهاد کردند که داستان زندگی‌ام را بنویسند اما موافقت نکردم تا اینکه در سفر به هیروشیما با آقای حسام هم‌سفر شدم. پیشنهاد دادند خاطراتم را بنویسد و من فکر کردم آغاز زندگی‌ام تا به امروز منحصر‌به‌فرد است، پس به ایشان اعتماد کردم و انجام مصاحبه‌ها و کار نوشتن کتاب شروع شد».   حمید حسام هم درباره آشنایی با خانم یامامورا و نگارش کتاب خاطراتش می‌نویسد: مرداد سال ۱۳۹۳ با گروهی ۹ نفره از جانبازان شیمیایی برای شرکت در مراسم سالگرد بمباران اتمی هیروشیما به ژاپن دعوت شدیم. در فرودگاه، بانویی محجبه با سیمای شرقی، به عنوان مترجم گروه، به ما معرفی شد. این سفر سرآغاز آشنایی من با کونیکو یامامورا بود. او در مسیر طولانی پرواز دوبی تا توکیو بیشتر قرآن می‌خواند و گاهی با زبان ساده و تا حدی نامأنوس خاطراتی برای من تعریف می‌کرد. در ژاپن، هنگام دیدار جانبازان شیمیایی و بازماندگان بمباران اتمی هیروشیما، گوشم به سرفه‌های جانبازان بود و چشمم به کونیکو یامامورا که حرف‌های ۲ گروه را برای هم ترجمه می‌کرد و گاهی قطره اشکی از گوشه چشمانش جاری می‌شد و عطش من را برای شنیدن داستان زندگی‌اش بیشتر می‌کرد و من تا آن زمان نمی‌دانستم که او یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران است. نویسنده کتاب می‌گوید: خاطرات سبا بابایی مجموعه‌ای از اتفاقات بسیار شگفت‌انگیز و بی‌بدیل است که شاید ۸۰ سال زندگی که ۶۰ سال در ایران و ۲۰ سال در ژاپن است را در ۲۴۵ صفحه روایت می‌کند. ‌وقتی به ساحت هجرت از شرق آسیا به ایران ناشناخته آن روز می‌نگریم جذابیت‌های این اثر را دوچندان می‌کند، آن هم برای فردی که علاقه‌مند به هجرت است.