سقف برخوردهاي ساترا كجاست؟

هنوز جوهر بیانیه‌های انتقادی و خیرخواهانه در خصوص مخالفت با واگذاری نمایش خانگی به صدا و سیما خشک نشده، که ساترا علم تقابل با فعالان بخش خصوصی در این شبکه را برداشته است. هر روز به بهانه‌ای واهی دست به تهدید می‌زنند! عجیب‌تر آنکه اولین اقدام و بازخورد به زعم خودشان تأدیبی هم تهدید به تعطیلی است، سوال این است که سقف برخوردشان چیست؟ روزی که جمع بزرگی از هنرمندان، صاحبان اندیشه، صاحب‌نظران فنی و دلسوزان فرهنگ و هنر کشور به واگذاری این شبکه نمایشی رسانه‌ای به صدا وسیما معترض بودند و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به‌عنوان یکی از ارکان دولت متولی قانونی و حقوقی این امر مهم تلقی می‌کردند،  این روزهای مالامال از تصمیم‌گیری های شبانه، خلق‌الساعه و یک طرفه و رقیب‌انگاری فعالان این حوزه را پیش بینی می کردند. سوال این بود که صدا وسیما با بیش از 80  شبکه رادیویی و تلویزیونی و صرف میلیاردها بودجه عمومی کشور در عرصه های داخلی و بین‌المللی، گره کدام مشکل کشور را باز کرده و یا در عرصه فرهنگ عمومی کدام جریان فرهنگی و رسانه‌ای را ایجاد کرده که حال از طریق شبکه نمایش خانگی بنا دارد سیاست‌هایش را اعمال کند؟امروز در شرایطی قرار داریم که یک سازمان رسانه‌ای که تعاملات درون سازمانی‌اش با عوامل و صاحبان تولید محتوا رابطه کارفرمایی و پیمانکاری بوده و به پشتوانه بودجه عمومی کشور با امریه ها، ضوابط و مقررات داخلی اداره می‌شود، تا جایی‌که مجریان آن حتی اجازه اظهار‌نظر در رویه‌های تولیدی و نظارتی و دستورالعمل‌های یک‌طرفه آن را ندارند و فقط می‌بایست تابع باشند به پشتوانه کدام تجربه موفق دیدبانی سیاستی، اقتصادی و مدیریتی ؛ در حال حاضر امر سیاستگذاری فرهنگی، تسهیل‌گری و رگولاتوری شبکه نمایش خانگی کشور را که سرمایه‌های بخش خصوصی موتور محرک آن بوده را برعهده گرفته است؟ و ایضا در کدام عرصه رقابت رسانه‌ای بین‌المللی موفق عمل کرده و صاحب هژمونی رسانه‌ای‌ست که امروز مدعی‌ا‌ست با مدیریت شبکه صوت و تصویر فراگیر بنای توسعه آن‌را دارد؟ مگر اساسا در یک سازمان انحصاری فرهنگ رقابت معنا و مفهومی دارد؟ ساترا مدعی ا‌ست به دنبال ارتقای سلامت و کیفیت خدمات رسانه‌اي صوت و تصویر فراگیر در فضاي مجازي است و تقویت و ارتقای جایگاه صنعت رسانه‌اي صوتي-تصویري جمهوري اسلامي ایران در رقابت‌هاي سنگین جهاني را دنبال می‌کند و در پی حفاظت از مرزهاي رسانه‌اي کشور و کاهش آسیب‌پذیري جامعه در مقابل هجمه‌هاي فرهنگي بیگانگان است و همچنین بنای جلوگیري از انحصار و تضمین رقابت سالم و در نهایت زمینه‌سازي تحقق الگوي رسانه‌اي در تمدن نوین اسلامي را دارد. در خیرخواهانه بودن و ضروری بودن این اهداف در عرصه فرهنگی کشور شکی نیست ، اما حیرت‌انگیز است که این ماموریت‌ها و رسالت‌ها اهدافی ا‌ست که فلسفه وجودی ساترا بوده است! یا آقایان خیال فرض می‌کنند و یا ما توان و ظرفیت مدیران ساترا و به‌طور اولی رسانه ملی را دست کم گرفته‌ایم. با این‌حال سلمنا؛ سوال این است که با اعمال سیاست‌های انحصاری که منجر به تعطیلی پلتفرم‌ها و خفقان‌های نظارتی می‌شود بنای رقابت درعرصه‌های بین‌المللی را دارید یا با اعمال سیاست‌های مخل کننده اقتصادی؟ و شاید هم با بی انگیزه کردن فعالان هنری، اقتصادی و صاحبان فکر و اندیشه و ایده، به دنبال کاهش آسیب‌پذیری جامعه در مواجهه با تهاجم‌های فرهنگی هستید؟! واضح و مبرهن است که سازمان صدا وسیما با زیاده‌خواهی و انحصار‌طلبی مدیریت شبکه نمایش خانگی کشور که در اختیار دولت بود را به انحصار خود درآورد و به‌عنوان یک بنگاه رسانه‌ای از یک سو متولی، سیاستگذار و ناظر شد و از سویی دیگر به‌عنوان تولید کننده دولتی در عرصه محتوای نمایشی رقیب جدی فعالان بخش خصوصی! باور کنید نمونه این مدل سازمانی را در هیچ کجای جهان و در هیچ نظام حقوقی و اقتصادی و فرهنگی پیدا نخواهید کرد. بخش خصوصی به ناچار از یک طرف باید مطیع دستور‌العمل‌ها و ممیزی‌های نظارتی ساترا باشد و از یک سو در صدد رقابت در بازار اقتصادی با ساترا باشد؛ میان ساترا و بخش خصوصی فعال این حوزه هم به لحاظ برخورداری از پشتوانه‌های مالی و بودجه‌ای ، آن یکی شیراست اندر بادیه؛ وآن دگر شیر است اندر بادیه. علی ایحال این سازمان امروز بر اساس شواهد و قرائن و تصمیمات اتخاذی ، نه تنها بنای تسهیل‌گری و حمایت از فعالان رسانه ای شبکه نمایش خانگی را نداشته که تمام قد در صدد انسداد کورسوی این ظرفیت عظیم فرهنگی در حوزه رسانه است. ساترا موجود دوزیستی ا‌ست که به استناد تفاسیر شورای نگهبان و اتکا به حمایت‌های شورای عالی فضای مجازی و با سکوت و انفعال شورای عالی انقلاب فرهنگی در بطن رسانه ملی پا به عرصه حیات گذاشته است؛ بنا بوده که تقویت کننده جایگاه رسانه‌ فراگیر و صیانت کننده از مرزهای رسانه‌ای و تحقق بخشنده الگوی رسانه‌ای در تمدن اسلامی باشد؛ اما تا امروز در داخل جز کاشت بذر ناامیدی درجامعه هنری ، اختلاف افکنی ، ترویج رقابت ناسالم با تمامیت‌خواهی خود و صرف میلیون ها بودجه بیت‌المال ، درخشش دیگری نداشته است و در عرصه بین‌المللی هم... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. و در آخر اینکه مارا به خیر ایشان امید نیست، چرا که ساترا مولود نگاه انحصارطلبانه‌ای ا ست که فرهنگ را دستوری، هنر را سفارشی، مردم را فاقد سلیقه، هنرمند را رعیت و خود را ارباب رسانه می داند.