آن همه پخش اعترافات در زمان امام (ره) چه بود؟!

گاه واقعه‌ای را در سه دهه از چند منظر و از دید راویان گوناگون، شنیده‌ام. هم از این روی دریافته‌ام که بی دقتی، نسیان یا اغراض سیاسی تا چه حد می‌تواند در واژگونه نشان دادن یک رویداد و البته بعد‌ها در به بیراهه بردن روایت و تحلیل آن مؤثر باشد. شواهد این امر فراوان است، اما یکی از واپسین آن‌ها را روزنامه آرمان ملی در اول مرداد سال جاری با تیتری از مصاحبه با محمد هاشمی رقم زد: «پخش اعترافات سیاسی، خلاف نظر امام بود!» آیا مصاحبه شونده و گیرنده، لختی اندیشیده‌اند که در دوران حیات رهبر کبیر انقلاب اسلامی، چند مورد از اعترافات معاندان با نظام از صدا و سیما پخش شده است؟ آیا امام قدرت منع تلویزیون از یک امر غیر شرعی را نداشته‌اند یا نسبت به آن بی تفاوت بوده‌اند؟ آیا دستگاه‌های امنیتی در آن دوره قدرت نقض دیدگاه امام را داشته‌اند؟ آیا هاشمی نظر دستگاه‌های امنیتی را بر نظر امام ترجیح می‌داده است؟ آیا مصاحبه شونده واقعاً می‌داند که هریک از این فرض‌ها چه توالی فاسدی دارد؟
در این میان، اما واقعیت چیست؟ حقیقت آن است که در دوران حیات امام خمینی، علاوه بر اعترافات آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری، اعترافات سران حزب توده، مهدی هاشمی و همدستانش و اعترافات اعضای فراوانی از منافقین از تلویزیون پخش شد. از میان آنها، نسبت امام خمینی با پخش اعترافات مهدی هاشمی را به مدد خاطرات مرحوم آیت‌الله محمد محمدی ری شهری، وزیر سابق اطلاعات باز می‌خوانم که ساحت موضوع قدری شفاف شود. این مقوله را از آن جنبه برمی‌گزینم که ماجرا مهم تر، حساس‌تر و مرتبط با آیت‌الله حسینعلی منتظری، قائم مقام وقت رهبری بود. حقیقت این است که مهدی هاشمی پس از تلاش‌های فراوان برای به بیراهه بردن بازجویان وزارت اطلاعات، سرانجام به سخن آمد. وزیر اطلاعات وقت که خود فیلم اعترافات وی را نزد امام خمینی برد، در این فقره می‌نویسد:
«شنیدم امام دو یا سه بار، نوار یاد شده را ملاحظه کرده بود... انتشار مصاحبه اختصاصی مهدی هاشمی، برای حیثیت و اعتبار منتظری خطرناک بود. از این رو سران قوا، با این اقدام مخالف بودند. اینجانب نیز موافق این اقدام نبودم و لذا نظر خود را از طریق دفتر امام، به ایشان منتقل کردم. اما از دفتر امام به من ابلاغ شد که نظر امام این است که آنچه در این مصاحبه در رابطه با آقای منتظری است، باید پخش شود تا مردم در جریان
مسائل باشند...».


مرحوم ری شهری پس از انتشار این مصاحبه، صراحتاً در رسانه‌ها اعلام داشت که قسمت‌های پخش شده از این اعترافات، با تأیید و اجازه امام بوده است. ماجرا به قدری روشن بود که آقای منتظری نیز به جای اعتراض به وزارت اطلاعات یا صدا و سیما، پخش مصاحبه را با اجازه رهبر انقلاب دانست و در نامه محرمانه خویش به ایشان نوشت: «چرا مصاحبه‌ای را که به ضرر من و بیت من و مدارس من بود، اجازه دادید پخش شود؟...». ماجرا، اما به اینجا نیز ختم نشد و وزیر وقت اطلاعات با مشاهده حملات آقای منتظری به نهاد متبوع خویش و در نامه‌ای به قائم مقام وقت رهبری.
اظهار داشت:
«ظاهراً منظور شما، کسب تکلیف بنده از حضرت امام و پاسخ ایشان و انتشار این سؤال و پاسخ در رسانه هاست. چون در آن تاریخ هنوز فیلم اعترافات مهدی هاشمی پخش نشده بود، ولی پس از پخش فیلم، شنیدم که آن را هم به عنوان خلاف شرع محکوم کرده‌اید. بنده درباره اصل این فتوا و اینکه نشر پاسخ امام به سؤال اینجانب یا پخش فیلم اعترافات مهدی، خلاف شرع هست یا نیست، حرفی ندارم و اینکه اگر این کار‌ها خلاف شرع است، چرا تاکنون جنابعالی به این محکمی با آن برخورد نکرده‌اید هم اعتراضی نمی‌کنم، ولی در دفاع از آنچه انجام شده، باید عرض کنم که لابد توجه دارید که نظر امام، بدون اجازه او پخش نمی‌شود و فیلم اعترافات هم با نظر امام پخش شده. لابد نظر حضرت امام با جنابعالی فرق دارد...».
سخن را به درازا نمی‌برم و تنها به این پرسش بسنده می‌کنم: آیا عناصری که در دوران حیات امام خمینی مسئولیت داشته اند، قرار است به این شیوه ایشان را به نسل‌های بعد معرفی کنند؟ آیا اظهاراتی از این دست، با وجود اسناد روشنی که در موضوع هریک نشر یافته، اسباب جنگ روانی دشمنان نظام اسلامی را فراهم نمی‌آورد؟ آیا عناصری که قدرت توجیه ادعا‌های خویش را ندارند، بهتر نیست سکوت و خود را بازنشسته سیاسی اعلام کنند؟