امر به معروف و نهی از منکر ستون قیام عاشورا

یکی از اهدافی که حضرت سیدالشهدا برای قیام خود ذکر کرده‌اند، آرمان والای امر به معروف و نهی از منکر است. بدین جهت دهه اول محرم را دهه بزرگداشت این اصل مهم اسلامی نامگذاری کرده‌اند. امیرالمومنین در حکمت 374 نهج‌البلاغه در اهمیت این اصل مترقی فرمودند: « وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللـَهِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ، إِلَّا کَنَفْثَهٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ؛ تمام اعمال نیک و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر همچون آب دهان است در برابر دریایى عمیق و پهناور». اصلی که اگر فرد و جامعه به شکل صحیح به آن عمل کنند، ارزش و مقامش از همه خوبی‌ها حتی جهاد و جانبازی در راه خدا بیشتر است. به همین سبب است که امام حسین(ع) جانش را برای عمل به این اصل و احیای آن در جامعه فدا می‌کند و بزرگ‌ترین مصداق منکر را حاکمیت ظالم و فاسدی همچون حکومت یزید می‌بیند. حضرت امیر نیز در پایان همان حکمت بالاترین مرتبه این اصل یا حتی بالاتر از امر به معروف و نهی از منکر را سخن گفتن از عدالت در برابر حاکم ظالم ذکر می‌فرماید: «وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ کُلِّهِ کَلِمَهُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ؛ و بهتر از همه اینها سخن عدل است در برابر حاکم ظالم». برای موشکافی نقش اصل امر به معروف و نهی از منکر در قیام سیدالشهدا و اهمیت و ابعاد این اصل نجات‌بخش اسلامی با حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسین مومنی، پژوهشگر و کارشناس دین گفت‌وگو کردیم. *** * امام حسین(ع) جامعه اسلامی را در چه شرایطی می‌دیدند که یکی از اهداف حرکت خود را امر به معروف و نهی از منکر بیان کردند؟ امام حسین(ع) فلسفه قیام خودشان را امر به معروف و نهی از منکر اعلام کردند و سپس در ادامه این مساله را توضیح دادند «لِطَلَبِ إلاصلاحِ فی أُمَّه جَدّی»؛ امر به معروف و نهی از منکری که در راستای اصلاح و هدایت امت پیغمبر(ص) است. یعنی امت توسط حاکمیت اموی از مواضع اسلام دور شدند و امام حسین(ع) قصد دارد این اصلاح را انجام دهد که مردم با دین حقیقی اسلام و اسلام ناب محمدی آشنا شوند.  نکته مهم در سیره تربیتی امر به معروف و نهی از منکر امام حسین(ع) که به نظرم امروز می‌تواند بسیار کارگشا باشد، اولویت‌بندی در امر به معروف‌ها و نهی از منکرها و گسترش امر به معروف و نهی از منکر به همه حیطه‌های اجتماعی است. ما باید مهم‌ترین منکرها را در جامعه بشناسیم، سپس از مهم‌ترین منکرها شروع به امر به معروف و نهی از منکر کنیم. حیطه امر به معروف و نهی از منکر باید گسترده باشد و تمام حیطه‌های اجتماعی را در بر بگیرد و منحصر به یک یا ۲ مورد از معروف نباشد، اگر این اتفاق در امر به معروف و نهی از منکر بیفتد، تمام مردم جامعه طرفدار و گسترش‌دهنده فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر خواهند بود.  اینکه برخی از اقشار جامعه نسبت به امر به معروف و نهی از منکر واکنش نشان می‌دهند، به دلیل عملکرد نامناسب ما در برخی از موارد مانند اختصاص امر به معروف و نهی از منکر به بعضی از موضوعات، موقتی بودن و عدم پیگیری تا حصول نتیجه بوده است.  متأسفانه امروز امر به معروف و نهی از منکر به یک پدیده اجتماعی شعاری تبدیل شده که در مقاطعی مطرح و سپس به فراموشی سپرده می‌شود. مردم ما طعم شیرین امر به معروف و نهی از منکر را در حیطه‌های اجتماعی اصلا احساس نکردند و تا این تجربه را به دست نیاورند قاعدتا این فرهنگ نمی‌تواند یک فرهنگ عام باشد. باید حاکمیت، ستادهای امر به معروف و نهی از منکر و گروه‌های مردمی بیش از اینکه به دنبال اجرا کردن باشند، در پی فرهنگ‌سازی امر به معروف و نهی از منکر در سطح جامعه باشند.    * به نظر شما امر به معروف و نهی از منکر حسینی چه تفاوت و فاصله‌ای با امر به معروف و نهی از منکرهای دوران ما دارد؟ به عبارتی چه کار کنیم تا امر به معروف و نهی از منکرهای ما در تراز امر به معروف و نهی از منکرهای حسینی شود؟ امر به معروف و نهی از منکرهای دوران ما بسیار با امر به معروف و نهی از منکر حسینی فاصله دارد. در دوران امام حسین(ع) منکرهای بسیاری در جامعه وجود داشت اما حضرت امر به معروف و نهی از منکر را اولویت‌بندی کردند و از نخستین اولویت یعنی اصلاح امت و مبارزه با حاکمیت آغاز کردند.  امروز نیز باید مهم‌ترین معضلات و مشکلات یا منکرهای جامعه خود را شناسایی کنیم، معروف‌هایی که در جامعه ترک شدند، شناخته شوند و پس از اولویت‌بندی آنها، مردم را دعوت کنیم که در این پدیده اجتماعی با ما مشارکت کنند. اگر مردم احساس کردند که واقعا امر به معروف و نهی از منکر می‌تواند در عرصه‌های مختلف اجتماعی گره‌گشا باشد، حتما در مواردی مثل حجاب که ما به دنبال امر به معروف و نهی از منکر هستیم، مردم هم استقبال خواهند کرد اما زمانی که به صورت «مقطعی، گذرا و موضوعی» امر به معروف و نهی از منکر را در برخی پدیده‌ها مثل حجاب منحصر کردیم، قاعدتا مردم و جامعه هم تصور صحیحی از امر به معروف و نهی از منکر ندارند. در واقع عدم همکاری مردم یا واکنش برخی رسانه‌ها و جریان‌ها نسبت به امر به معروف و نهی از منکر شاید به این دلیل است که ما قبل از اینکه با اجرای صحیح امر به معروف و نهی از منکر، فرهنگ‌سازی انجام دهیم، ظرفیت امر به معروف را به پدیده‌هایی منحصر کردیم که هر چند باید به آنها پرداخته شود اما شاید لازم باشد به گونه دیگری مورد بررسی قرار گیرد.    * سبک و روش امر به معروف و نهی از منکر امام حسین(ع) به چه گونه بود و چرا حضرت نقطه اصلی امر به معروف و نهی از منکر خود را مخالفت و مقابله با یزید قرار دادند؟ وقتی انسان امر به معروف و نهی از منکر را اولویت‌بندی می‌کند، در هر حیطه‌ای روش خاص خود را دارد. در زمان یزید، آن زمان که مساله حاکمیتی می‌شود، امام حسین(ع) دست به شمشیر می‌شوند. زمانی که حضرت با معاویه گفت‌وگو می‌کنند، اگر چه مساله حاکمیتی است اما تشخیص می‌دهند که استفاده از شمشیر لازم نیست و با معاویه مکاتبه می‌کنند. زمانی که امام نخستین نامه را به مردم کوفه می‌نویسند و حضرت مسلم(ع) را به آنان معرفی می‌کنند، حضرت احساس می‌کنند که مردم کوفه نیازمند شناخت امام هستند، لذا حسین(ع)، امام را به مردم معرفی می‌کنند یعنی توصیه به معروف می‌کنند که مردم کوفه در مسیر حرکت امام دچار اشکال نشوند و امام‌شناسی مردم تقویت شود. امام حسین(ع) 4 ویژگی امام را برای مردم معرفی می‌کنند و می‌فرمایند: امام کسی است که عامل به کتاب خدا باشد، عدالت را در جامعه گسترش دهد، حامی دین خدا باشد و دلسوزترین افراد برای کسب رضای خداوند تبارک و تعالی و خدمت به مردم در سطح جهان باشد.  امام حسین(ع) در این مرحله با مکاتبه و به اصطلاح امروزی با استفاده از رسانه تلاش می‌کنند این معروف را در جامعه گسترش دهند تا شناخت و بینش مردم نسبت به امامت کامل و تصحیح شود.  بنابراین امام حسین(ع) در هر یک از این مراحل با روش مخصوص خود، عمل کردند؛ در برخی از مسائل به طور مجزا از روش قیام، تبیین و مکاتبه استفاده می‌کردند و در برخی از مسائل و موارد هم حضرت با مال خود سعی می‌کنند که معروفی را گسترش دهند یا جلوی منکری را بگیرند. امام حسین(ع) در برخی مسائل اجتماعی نیز ورود کردند و سعی کردند در مواردی مشکلات اقتصادی را برطرف کنند تا همین مساله زمینه‌ساز امر به معروف و نهی از منکر باشد. بنابراین حضرت در هر حیطه‌ای به روش خاصی وارد آن فضا شده و امر به معروف و نهی از منکر را به انجام رساندند.    * چرا امر به معروف و نهی از منکر امام حسین به مقابله نظامی و جنگ سخت با حکومت وقت منتهی شد؟ مقابله امام حسین(ع) با حکومت وقت به اولویت‌بندی حضرت در پیاده‌سازی امر به معروف و نهی از منکر بازمی‌گردد. امام بزرگ‌ترین منکر را حاکمیت وقت تشخیص دادند. با توجه به گفت‌وگوهایی که میان امام و ایادی حکومت اموی رد و بدل شده بود، امام تشخیص دادند این حکومت از بین نخواهد رفت مگر اینکه حضرت دست به شمشیر شوند و قیام کنند، به این منظور قیام کردند و دست به شمشیر شدند و سعی کردند حکومت یزید و اموی را براندازی کنند تا حکومت حق استقرار پیدا کند و بتوانند حق را در جامعه گسترش دهند.   به طور کلی در هر جامعه‌ای اگر مردم به دنبال حق باشند، آن زمان به دنبال امام حق هم حرکت می‌کنند. تاریخ نشان می‌دهد که گاهی اشکال از مردمی بوده است که متأسفانه به دنبال حق نبودند بلکه در پی منافع و مقاصد خود بودند و به همین دلیل در آن زمان در میان راه امام حسین(ع) را رها کردند و حضرت تنها شدند.  *** عاشورا  در نگاه استاد شهید مرتضی مطهری حسین(ع) شهید فریضتین عامل سوم (قیام امام حسین) عامل امر به معروف و نهی از منکر است که اباعبدالله علیه‌السلام صریحا به این عامل استناد می‌کند. امام در این زمینه به احادیث پیغمبر و هدف خود استناد می‌کند و مکرر نام امر به معروف و نهی از منکر را می‌برد، بدون اینکه اسمی از بیعت و دعوت مردم کوفه ببرد. این عامل ارزش بسیار بسیار بیشتری از ۲ عامل دیگر (دعوت مردم کوفه و تقاضای بیعت توسط یزید) به نهضت حسینی می‌دهد. به موجب همین عامل است که این نهضت شایستگی پیدا کرده است که برای همیشه زنده بماند، برای همیشه یادآوری شود و آموزنده باشد. البته همه عوامل آموزنده هستند ولی این عامل آموزندگی بیشتری دارد، زیرا نه متکی به دعوت است و نه متکی به تقاضای بیعت؛ یعنی اگر دعوتی از امام نمی‌شد، حسین بن علی علیه‌السلام به موجب قانون امر به معروف و نهی از منکر نهضت می‌کرد. اگر هم تقاضای بیعت از او نمی‌کردند، باز ساکت نمی‌نشست. موضوع خیلی فرق می‌کند و تفاوت پیدا می‌شود.  به موجب عامل اول، چون مردم کوفه دعوت کردند و زمینه پیروزی صدی پنجاه یا کمتر آماده شده است، امام حرکت می‌کند. یعنی اگر تنها این عامل در شکل دادن نهضت حسینی مؤثر بود، چنانچه مردم کوفه دعوت نمی‌کردند، حسین علیه‌السلام از جای خود تکان نمی‌خورد. به موجب عامل دوم، از امام بیعت می‌خواهند و می‌فرماید با شما بیعت نمی‌کنم. یعنی اگر تنها این عامل می‌‏بود، چنانچه حکومت وقت از حسین علیه‌السلام بیعت نمی‌خواست، او با آنها کاری نداشت، می‌گفت شما با من کار دارید، من که با شما کاری ندارم؛ شما از من بیعت نخواهید، مطلب تمام است. پس به موجب این عامل، اگر آنها تقاضای بیعت نمی‌کردند، اباعبدالله هم آسوده و راحت بود، سر جای خود نشسته بود، حادثه و غائله‌‏ای به وجود نمی‌آمد. اما به موجب عامل سوم، حسین یک مرد معترض و منتقد است، مردی است انقلابی و قیام‌کننده، یک مرد مثبت است. دیگر انگیزه‌ دیگری لازم نیست. همه جا را فساد گرفته، حلال خدا حرام، و حرام خدا حلال شده است، بیت‌المال مسلمین در اختیار افراد ناشایسته قرار گرفته و در غیر راه رضای خدا مصرف می‌شود. پیغمبر اکرم فرمود: هر کس چنین اوضاع و احوالی را ببیند «فَلَمْ یغَیرْ عَلَیهِ بِفِعْلٍ وَ لا قَوْلٍ» و درصدد دگرگونی آن نباشد، در مقام اعتراض برنیاید «کانَ حَقّاً عَلَی‌الله انْ یدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ» شایسته است (ثابت است در قانون الهی) که خدا چنین کسی را به آنجا ببرد که ظالمان، جابران، ستمکاران و تغییردهندگان دین خدا می‌روند، و سرنوشت مشترک با آنها دارد. امام به گفته جدش استناد می‌کند که در چنین شرایطی کسی که می‌داند و می‌فهمد و اعتراض نمی‌کند، با جامعه گنهکار خود سرنوشت مشترک دارد. تنها این حدیث نیست، احادیث دیگری از شخص پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله در این زمینه هست.  حدیثی داریم که امام رضا علیه‌السلام از پیغمبر اکرم نقل می‌کند و آن این است: «اذا تَواکلَتِ النّاسُ الْامْرَ بِالْمَعْروفِ وَ النَّهْی عَنِ الْمُنْکرِ» هرگاه مردم امر به معروف و نهی از منکر را به عهده همدیگر بگذارند (یعنی هر کس سکوت کند به انتظار اینکه دیگری امر به معروف و نهی از منکر کند و درنتیجه هیچ کس قیام نکند) «فَلْیأْذَنوا بِوِقاعٍ مِنَ اللهِ» پس برای عذاب الهی منتظر و آماده باشند. چه عذابی؟ سنگ از آسمان بیاید؟ نه! عذاب الهی در آیه قرآن چنین تفسیر شده است: قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلی‏ انْ یبْعَثَ عَلَیکم عَذاباً مِنْ فَوْقِکمْ اوْ مِنْ تَحْتِ ارْجُلِکمْ اوْ یلْبِسَکمْ شِیعاً وَ یذیقَ بَعْضَکمْ بَأْسَ بَعْضٍ‏؛ (از عذاب خدا بترسید) بگو خدا قادر است که از بالای سر شما بر شما عذاب بفرستد یا از زیر پای شما عذاب را بجوشاند یا شما را دسته دسته کند، یا اینکه زیان خود شما را به خود شما برساند (یعنی خودتان را به جان یکدیگر بیندازد).  اهل‌ بیت در روایات خود چنین معنی می‌کنند: عذاب بالای سر یعنی شما از مافوق‏ها عذاب می‌بینید، عذاب از زیر پا یعنی از طبقه مادون عذاب می‌بینید. پیغمبر اکرم فرمود: وقتی مردم امر به معروف و نهی از منکر را رها کنند، منتظر و مطمئن باشند پشت سر آن عذاب الهی می‌آید.  حدیث دیگری از پیغمبر اکرم است که آن را، هم علمای شیعه در کتب معتبر خود مثل اصول کافی روایت کرده‌اند و هم علمای اهل تسنن. غزالی این حدیث را در احیاء‌العلوم نقل می‌کند و سند آن در کتب حدیث اهل تسنن هست: لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْروفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْکرِ اوْیسَلِّطَنَّ‌الله عَلَیکمْ شِرارَکمْ فَیدْعوا خِیارُکمْ فَلا یسْتَجابُ لَهُمْ‏.  یعنی باید امر به معروف و نهی از منکر را داشته باشید، این دو باید وجود داشته باشند، اگرنه بدان شما بر شما مسلط می‌شوند، بعد خوبان شما می‌خوانند و به آنها جوابی داده نمی‌شود. اکثر اینطور معنی می‌کنند که بعد از آنکه بدان شما بر شما مسلط شدند، نیکان شما به درگاه الهی می‌نالند و خداوند دعای آنها را مستجاب نمی‌کند. یعنی قومی که امر به معروف و نهی از منکر را رها کنند، خاصیتش این است که خداوند رحمت خود را از آنها می‌گیرد؛ هر قدر خدا را بخوانند، دعای آنها به موجب این گناه مستجاب نمی‌شود. غزالی معنی لطیفی برای این آیه کرده است- با اینکه مرد به اصطلاح درویشی است و در مسائل اجتماعی دیده نمی‌شود- می‌گوید معنی این جمله‏ (فَیدْعوا خِیارُکمْ فَلایسْتَجابُ لَهُمْ) این نیست که خدا را می‌خوانند و خدا دعای آنها را مستجاب نمی‌کند، معنایش این است که وقتی امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند، آنقدر پست می‌شوند، آنقدر رعب‌شان، مهابت‌شان، عزت‌شان و کرامت‌شان از بین می‌رود که وقتی به درگاه همان ظَلَمه می‌روند، هرچه ندا می‌کنند، به آنها اعتنا نمی‌شود. یعنی پیغمبر فرمود: اگر می‌خواهید عزت داشته باشید و دیگران روی شما حساب کنند، امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید. اگر امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشید، نخستین خاصیت آن ضعف شماست، پستی و ذلت شماست، دشمن هم روی شما حساب نمی‌کند.  بر در ارباب بی‏‌مروت دنیا چند نشینی که خواجه کی به در آید آن وقت مثل یک برده و بنده، هر چه التماس کنید، کسی جواب‌تان را نخواهد داد. معنی بسیار لطیفی است. ما چنین اصل قطعی‌ای در اسلام داریم و وجود مقدس اباعبدالله علیه‌السلام به این اصل استناد کرده است و چنین می‌فهماند که فرضا مردم کوفه مرا دعوت نمی‌کردند، فرضا دستگاه یزید از من بیعت نمی‌خواست، من به موجب اصل امر به معروف و نهی از منکر ساکت نمی‌نشستم.  عمده سبب و علتی که به این نهضت آن شایستگی را داده است که برای همیشه در پیشانی تاریخ بدرخشد، برای همیشه زنده بماند، یک درس جاویدان و یک نهضت بی‌نظیر در دنیا باشد، همین جهت است.  این عامل ارزش نهضت را بسیار بالا می‌برد و به همین دلیل ما باید امر به معروف و نهی از منکر را از نظر اسلام بشناسیم که این چه اصلی است؟ این چیست که آنچنان اصالت و قدرت دارد و آنچنان از نظر اسلام اهمیت دارد که مردی مانند حسین بن علی علیه‌السلام را وادار می‌کند در راه خودش، جان خویش را از دست بدهد، خون خود را بریزد، خون عزیزان خود را بریزد، خون یاران خود را بریزد و تن به فاجعه‌‏ای بدهد که واقعا در دنیا کم‌نظیر است. آن وقت ما بعد از هزار و 300 سال در مقابل امام بایستیم و اینطور گواهی بدهیم: «اشْهَدُ انَّک قَدْ اقَمْتَ الصَّلوهَ وَ اتَیتَ الزَّکوهَ و امَرْتَ بِالْمَعْروفِ وَ نَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ جاهَدْتَ فِی‌الله حَقَّ جِهادِهِ حَتّی‏ اتیک الْیقینُ». در مفهوم این‏ شهادت و گواهی درست فکر کنید: ما گواهی می‌دهیم تو نماز را بپا داشتی، تو زکات و انفاق را به همه مراتبش ادا کردی‏، تو آمر به معروف و ناهی از منکر هستی، تو امر به معروف و نهی از منکر کردی، یعنی تمام نهضت تو امر به معروف و نهی از منکر است، در راه خدا کوشیدی، آن حد اعلای کوشش، آن کوششی که سزاوار است یک بشر در راه حق از خود بروز دهد.  در اینجا شهادت معنایش اعتراف است؛ «من گواهی می‌دهم» یعنی من هم مثل هر آدم فهمیده و محققی به این حقیقت اعتراف می‌کنم، من معترفم یا اباعبدالله که نهضت تو، نهضت امر به معروف و نهی از منکر بود. یعنی من این را می‌فهمم که تو تنها به خاطر دعوت اهل کوفه قیام نکردی. قبل از اینکه دعوت اهل کوفه‌‏ای پیدا شود، قیام کردی.  تو اول قیام کردی، بعد مردم کوفه تو را دعوت کردند. من گواهی می‌دهم و اعتراف می‌کنم نهضت تو تنها این نبود که من بیعت نمی‌کنم؛ نهضت تو شامل مطلب دیگری بود، اصل دیگری در اسلام را اجرا کردی و آن اصل امر به معروف و نهی از منکر است.