همچنان نيازمند بازخواني مشروطه هستيم

طهماسب عليپورياني، استاد انديشه سياسي در گفت‌وگو با «آرمان امروز» به ضرورت‌هاي بررسي مجدد نهضت مشروطه براي ايران امروز پرداخت

آرمان امروز | گروه سياسي | انقلاب مشروطه و آرمان‌هايش با گذشت بيش از يک قرن همچنان يک نوستالژي بزرگ براي بخشي بزرگ از علاقمندان به سياست و تاريخ ايران بوده و هست اما اکنون بايد پرسيد چرا همچنان اين نهضت براي ما مهم است و پيرامون آن مي‌نويسيم، مي‌خوانيم و تحليل مي‌کنيم؟يا اگر به زبان ساده‌تر بگوئيم چرا همچنان مشروطه مهم است؟ اين پرسش سهل اما پر مباحثه، موضوعي است که «آرمان امروز» در گفت‌وگو با طهماسب عليپورياني، استاد انديشه سياسي و فعال سياسي اصلاح‌طلب، مورد واکاوي و مداقه قرار داده است.
معاف شدن از پرداخت هزينه‌هاي تکراري با کنکاش عميق در تجربيات تاريخي


طهماسب عليپورياني، در ارتباط با ضرورت بازخواني مشروطه براي جامعه امروز ايران گفت: «در ابتداي امر بايد توجه داشت که يکي از پايه‌هاي اصلي دانش و رفتار ما تجربه پيشينيان (ديگران) است؛ حال اين تجربه مي‌تواند در سطح فردي، گروهي يا ملي باشد. لذا تجربه را در هر سطحي ‌بايد پاسخ يک دوره به مسائل خود دانست. همان‌گونه که در تجربه آزمايشگاهي نيازمند مواد، لوازم و پرداخت منابع مالي هستيم . در تجربيات انساني، نيز متاسفانه بايد هزينه پرداخت شود. در باب مشروطه نيز بايد توجه داشت در صورت عدم آگاهي، خوانش دقيق و بازخواني منسجم تجربه مشروطه، همچنان در جامعه امروز ايران نيازمند پرداخت هزينه‌هاي گزاف و غيرضروري است. در گذشته برخي ديالوگ‌هاي متضاد و متضارب همانند به توپ بسته شدن مجلس اتفاق افتاد که اگر به صورت دقيق مورد بازخواني قرار بگيرد، ديگر نيازمند تکرار و دچار شدن در يک دور باطل نيستيم. اينکه محققي همانند همايون کاتوزيان مفهوم «جامعه کلنگي» را مطرح مي‌کند، برآيند اين امر است که جامعه ايران نمي‌خواهد از تجربه پيشينيان درس بگيرد.»
اين استاد دانشگاه در ادامه با تاکيد بر اين‌که بدون توجه به داشته‌هايي که تا اين لحظه جامعه سياسي ايران براي آن‌ها هزينه داده، ناچار به تکرار سيکل معيوب تخريب و از نوساختن هستيم، تاکيد کرد: «اين از نوساختن با تخريب گذشته و ناديده گرفتن هزينه‌‌ها ممکن خواهد بود که سسدر گذشته بر جامعه ايران تحميل شده است. بر اين باور هستم اگر عميقا تجارب آزادي‌خواهانه گذشته کشورمان به طور عميق مورد کنکاش، تحليل و بررسي قرار بگيرد، بخشي بزرگ از مسائل سياسي جامعه حل خواهد شد. براي نمونه ما همچنان نيازمند بازخواني نوع حضور، چيستي و چرايي مواجهه  افرادي همانند مظفر بقايي با مسائل زمانه‌شان عموما بي‌خبر هستيم.»
وي افزود: «اگر در سطح آکادميک و عمومي تاريخ سياسي کشور به طور عميق مورد بازخواني قرار بگيرد، امروز ديگر برخي از افراد که بر خلاف باورهاي فکريشان خود به يک جريان تحميل و به رهبر دوآتشه آن تبديل مي‌شوند، وجود و حضور نداشتند. همان‌گونه که در مباحث ديني نيز تاکيد مي‌شود، «يک مومن از يک ريسمان نبايد دوبار گزيده شود. بنابراين الزام ما به دانستن تجارت تاريخي ما را از پرداخت هزينه‌هاي تکراري معاف کند.»
شباهت حداکثري نظام زباني مشروط با مسائل سياست در ايران امروز
اين استاد انديشه سياسي در بخشي ديگر از گفته‌هاي خود تاکيد کرد: «از نظر روش‌شناسي نيز بايد توجه داشت هر کنش ما پاسخي به يک صورت مساله است. صورت مساله نيز عبارت است از مجموعه شرايط سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي که يک گروه جمعيتي با هويت خاص در پي پاسخ‌گويي و پرداختن به آن هستند. چنان‌چه صورت‌مساله يک برهه تاريخي با برهه‌هاي سابق مشابهت داشته باشد، الزام ما به گريز به آن مقطع چند برابر مي‌شود. اگر نگوئيم که مجموعه نظام زباني‌اي که برآمده از شرايط سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي دوران مشروطه بوده با نظام زباني کنوني جامعه ما «اين‌هماني» کاملي دارد، شبيه‌ترين تجربه‌اي است که در طول تاريخ جامعه بشري شاهد آن بوده‌ايم. با قاطعيت بر اين باور هستم که در کل جهان نظام زباني دوران مشروطه با نظام زباني جامعه امروزين ما مستحکم‌ترين رابطه و مشابهت را دارد.» وي افزود: «ما در شرايط جديد کنوني تنها شاهد تغيير فرم هستيم و شايد مسائل همان مسائل گذشته باشد. براي نمونه امروزه نيز همانند دروان مشروطه در عرصه سياست خارجي مساله کشور همان مواجهه دوگانه با روسيه و غرب است. اکنون بايد بگوئيم مگر اين روس‌ها، همان‌هايي نيستند که آن تجربيات تلخ را بر ما تحميل کردند. به طور حتم دانستن اين واقعيات به ما مي‌گويد روس‌ها همان روس‌ها هستند و نبايد آن اشتباهات استراتژيک سابق را تکرار کرد.
مسائل امروز همانند مسائل گذشته
وي در بخش پاياني اظهارات خود به آرمان امروز گفت: «متاسفانه نگاه ما به مسائل و مفهوم‌ها مختلف همانند زنان، قانون، مليت و... همچنان همان مسائلي است که در دوران مشروطه نيز با آن‌ها مواجه بوديم. بر اين باور هستم که در ناتواني‌مان براي حل و انطباق «هويت ملي» با «هويت ديني»مان حتي يک قدم هر چند کوچک نيز بر نداشته‌ايم. ما همچنان در باب مساله هويت سرگردان هستيم؛ همانند گذشته و گذشته‌ترها! مرحوم آيت الله مدرس در جمله‌اي فرمودند، «سياست ما عين ديانت ماست»؛ حال شاهد هستيم ما همچنان با اين مسائل درگير بوده و هستيم و نتوانستيم گرهي از اين دوگانه بگشائيم. دليل نتوانستن ما در حل اين مساله نيز نپرداختن عميق به روند تاريخ و نظام دانش به ويژه در محافل آکادميک است. در پايان نيز بر اين امر تاکيد مي‌کنم، تنها در صورت بازخواني جدي نه تنها دوره مشروطيت، بلکه تاريخ انديشه سياسي غرب اعم از عصر کليسا و مدرن ما مي‌توانيم مسائل امروزين جامعه را حل کنيم؛ در غير اين صورت همچنان شاهد دور باطل گذشته بوديم و خواهيم.»