ناكارآمدي در مديريت افكار عمومي

وقتي ديوار خانه فرو بريزد، سقف هم دوام نخواهد آورد و بر سر اهل خود آوار خواهد شد. حالا دليلش غفلت از مقاوم‌سازي صاحبخانه باشد يا گود‌برداري همسايه يا زلزله يا سيل، فرقي در اصل ماجرا نمي‌كند. خانه ويران مي‌شود. بين آوار و آواره فقط خويشاوندي آوايي و حروفي نيست كه دومي نتيجه اولي است، چون آوار شود خانه، آواره خواهند شد اهالي خانه. باز اين هم فقط حكمي نيست كه خاص چهارديواري باشد. اين را از باب مثل آورديم تا موضوعي كه پيامد در شمار واژگان مي‌نشيند بيشتر به ذهن قريب شود و ما را به تامل وادارد. مايي كه خانه رسانه‌هاي رسمي‌مان ديري است در حال آوار است و ما آواره خيمه و كانكس فضاي مجازي شده‌ايم.  توجه نداريم كه اين برساخته‌هايي است كه ديگران براي ما برپا كرده‌اند تا ظاهر انسان‌دوستي بگيرند و در اين تظاهر، ظهور و توسعه قدرت نرم خود را –بي‌صدا- جشن بگيرند. جشني كه قرباني‌اش افكار عمومي مردماني خواهد بود كه –بي‌خبر- پذيراي هر خبري مي‌شوند. خبر‌هايي كه گاه، حرف به حرفش بر اساس يك مهندسي خاص، كد‌گذاري مي‌شود. كد‌هايش هم در ذهن و ضمير ما باز مي‌شود تا راه حقيقت‌يابي را ببندد. واقعيت اين است كه امروز رسانه‌هاي رسمي- به هر دليل- نفس آن به شماره افتاده است. مثل خانه‌اي است كه خشت، به خشتش از پي هم مي‌افتد و مي‌شكند.  مسوولان هم به جاي مقاوم‌سازي آن سازه‌هاي قديمي و صميمي و امين، روي برگردانده و سايه‌نشين كانكس و خيمه شده‌اند. حواس‌شان هم نيست كه نشستن در سايه بيگانه، همسايگي نمي‌آورد كه هويت ما را هم به گرو برمي‌دارد. آنچه اين روز‌ها در فضاي مجازي، موج مي‌آفريند و به ساحل ذهن مردم مي‌كوبد بيش از آنكه نشانگر قوت اين رسانه تعاملي و گسترده باشد، نشان‌دهنده از پا افتادن رسانه‌هاي رسمي و صاحب شناسنامه است. از پا افتادني كه گاه دليلش پا گذاشتن مسوولان روي پاي رسانه است. كساني كه گمان مي‌كنند اگر رسانه‌هاي رسمي، مرجعيت خود را از دست بدهند، ديگر كسي به نقد، يقه آنان را نخواهد گرفت. غافلند كه اين نوساخته پيش آمده با كمك فيك‌نيوز‌ها و باج‌نيوز‌ها، يقه خواهد گرفت از آنان و به ديوارشان خواهد كوبيد نه به نقد كه به تخريب.
حضرات كه به انحاي مختلف عرصه را بر روزنامه‌ها و روزنامه‌نگاران اصيل و متعهد تنگ مي‌كنند فردا و حتي همين امروز گرفتار شبنامه‌هايي مي‌شوند كه در فضاي مجازي عرصه را نه فقط بر آنان كه بر واقعيت‌ها تنگ مي‌كند. نمي‌خواهم از محدود‌سازي فضاي نو بگويم كه نه شدني است و نه اين قلم را بدان باوري است. مي‌خواهم به ياد آورم كه رسانه‌هاي صاحب هويت و رسانه‌نگاران داراي سجل حرفه‌اي و اعتمادآفرين را بايد كمك كرد تا با كار حرفه‌اي و مومنانه و صادق، راه نفوذ خبر‌هاي كاذب را سد كنند. قطعا اگر ميدان با حرفه‌اي‌ها باشد، خبر هم توليد مي‌شود، چيزي ناگفته نمي‌ماند. از سوي ديگر جامعه هم در بمباران دروغ اين همه زخم برنمي‌دارد. اين مي‌طلبد كه متوليان هوشياري افزون كنند و با همت تمام پاي كار رسانه‌هاي حرفه‌اي باشند تا آرامش ذهني مردم بيش از اين آشفته نشود. بدانند مسوولان و بدانيم ما اصحاب رسانه كه انفعال و عقب‌نشيني و خودناباوري، نه قلم كه تيغ رسانه‌هاي دشمن را تيز مي‌كند. رسانه‌هايي كه تا اندروني ما آمده‌اند و پلك بزنيم، كورمان مي‌كنند. مراقب امروز باشيم تا فردا را از ما نگيرند.