گذشت زمان به ضرر روسيه و به نفع اوكرايني‌هاست

محمدحسين لطف‌الهي
مسوولان محلي وابسته به روسيه روز پنجشنبه نتايج نهايي «همه‌پرسي الحاق به خاك روسيه» را در چهار منطقه دونتسك، لوهانسك، زاپروژيا و خرسون واقع در خاك اوكراين اعلام كردند و در فاصله كوتاهي پس از اين اعلام نتايج، ولاديمير پوتين رييس‌جمهور روسيه روز جمعه رسما از الحاق اين مناطق به خاك روسيه خبر داد؛ اقدامي كه شرايط را براي پايان جنگ پيچيده‌تر مي‌كند. اين اتفاق در شرايطي رخ داده كه اوكراين موفقيت‌هاي مهمي در بازپس‌گيري برخي مناطق در شرق و جنوب اين كشور به دست آورده است. «اعتماد» در گفت‌وگو با دكتر ولي كالجي، پژوهشگر اوراسيا و عضو شوراي علمي مطالعات ايران و اوراسيا (ايراس) به بررسي تحولات اخير در جنگ اوكراين پرداخته است. اين گفت‌وگو را در ادامه مي‌خوانيد: 
 ‌ دولت روسيه با چه دلايل و چه انگيزه‌هايي تصميم گرفت كه 4 منطقه خرسون، زاپروژيا، دونتسك و لوهانسك را از طريق برگزاري يك همه پرسي كه بسياري آن را نمايشي مي‌خوانند، رسما به خاك خود ملحق كنند؟
اتفاقي كه براي اين چهار منطقه رخ داد، تكرار اتفاقات و الگوبرداري از حوادثي بود كه در سال 2014 در شبه جزيره كريمه رخ داد. در كريمه هم، مارس 2014 در ابتدا درگيري‌هاي نظامي پيش آمد و پس از اين درگيري‌هاي نظامي كه بسيار محدودتر از امروز بود يك همه‌پرسي برگزار شد. روسيه در نتيجه اين همه‌پرسي شبه جزيره كريمه را بخشي از خاك خود اعلام كرد و پس از گذشت 8 سال از آن زمان، مسكو درصدد تكرار اين الگو براي 4 منطقه خرسون، زاپروژيا، دونتسك و لوهانسك برآمد. آنها ادعا كردند كه اكثريت مطلق مردم در اين مناطق خواهان الحاق به روسيه هستند و نتايج همه‌پرسي مبني بر حمايت 99درصدي، 98درصدي، 93درصدي و 87درصدي مردم مناطق مذكور را به عنوان دليلي بر مدعاي خود ذكر كردند.
اين اقدام روس‌ها از يك‌سو ريشه تاريخي دارد. پوتين و تيمي كه امروز بر روسيه حاكمند اوكراين را بخشي از سرزمين تاريخي روس‌ها مي‌دانند. اگر بخواهيم نگاهي تاريخي به مساله داشته باشيم بايد گفت امپراتوري روسيه تزاري از كي‌يف آغاز شد و كي‌يف اولين پايتخت روس‌ها بود. بعدتر پايتخت به سن‌پترزبورگ منتقل شد و در دوره اتحاد جماهير شوروي انقلابيون روسيه، مسكو را به عنوان پايتخت برگزيدند. آيين مسيحيت ارتدوكس از اوكراين وارد روسيه شده و روس‌ها از طريق اوكراين مسيحي شدند. علاوه بر اين از نظر زباني هم تفاوت‌هاي اندكي ميان زبان روسي و زبان اوكرايني وجود دارد، بنابراين روس‌ها از نظر تاريخي، ديني و فرهنگي انگيزه‌هايي براي اقدام خود دارند.
از سوي ديگر اين انگيزه‌هاي تاريخي، ديني و فرهنگي با ملاحظات ژئوپليتيكي و نظامي درياي سياه و ناتو گره خورده است. اگر روي نقشه نگاهي به مناطقي كه در روزهاي اخير به روسيه ملحق شده‌اند داشته باشيم، اين مناطق در كنار شبه جزيره كريمه مجموعا 18درصد از خاك اوكراين را تشكيل مي‌دهند. الحاق آنها به روسيه، 6 الي 8 ميليون نفر به جمعيت روسيه اضافه مي‌كند و مقام‌هاي ارشد روسيه اين‌گونه فكر مي‌كنند كه اگر به هر دليلي روسيه نتواند به اهداف اوليه خود در اوكراين كه تسخير كي‌يف و تغيير رژيم در اوكراين است دست پيدا كند، اين مناطق مي‌تواند حائلي ميان روسيه و ناتو باشد.
البته بايد اشاره كرد كه روس‌ها به دليل واقعيت‌هاي ميداني در اهداف خود تجديدنظرهايي داشته‌اند. هدف نهايي و استراتژيك براي روس‌ها در حال حاضر بعد از اين رفراندوم كه با هدف مشروعيت‌بخشي به الحاق اين مناطق به خاك روسيه صورت گرفت و البته از سوي هيچ كشوري هم پذيرفته نشد، تصرف بندر استراتژيك اودسا است. اگر اودسا سقوط كند، نوار شمالي درياي سياه دراختيار روسيه قرار خواهد گرفت و اوكراين با از دست دادن دسترسي خود به درياي سياه تبديل به يك كشور محصور در خشكي مي‌شود. اين مساله يك تغيير ژئوپليتيك بسيار مهمي به نفع روسيه و به ضرر غرب و ناتو ايجاد خواهد كرد. به اين معنا كه به جز سواحل گرجستان، تقريبا شرق و شمال درياي سياه كاملا در اختيار روسيه قرار خواهد گرفت و اين يك برتري نظامي و ژئوپليتيك مهم به روسيه اعطا مي‌كند.
 ‌ الحاق اين مناطق در شرايطي اتفاق مي‌افتد كه فاز جنگ از اواسط تابستان تغيير كرده و روسيه در موضع دفاعي قرار گرفته است. اوكراين هم با ضدحمله در تلاش براي بازپس‌گيري مناطق اشغالي است و در اين مسير موفقيت‌هاي مهمي را نيز كسب كرده. با توجه به تهديدهاي آقاي پوتين و ساير مقامات، آيا ممكن است روسيه اين كار را كرده باشد تا بتواند توجيهي براي استفاده احتمالي از سلاح هسته‌اي يا روش‌هاي خطرناك ديگري براي حفظ اين مناطق دست و پا كند؟
اين مساله از نظر منطقي بعيد به نظر مي‌رسد اما خانم مركل چند روز قبل هشدار داد كه تهديدهاي آقاي پوتين را بايد جدي گرفت. اميدواريم اصلا به آن مرحله نرسيم اما به هر حال روسيه تلاش خواهد كرد متصرفات خود را با چنگ و دندان حفظ كند. يكي از اهداف اصلي برگزاري اين همه‌پرسي و الحاق 4 منطقه خرسون، زاپروژيا، دونتسك و لوهانسك به روسيه هم تثبيت حضور و كنترل روسيه روي اين مناطق است. از همين رو پيش‌بيني مي‌شود چنانكه در مساله شبه جزيره كريمه شاهد بوديم، روسيه اقدام به احداث پايگاه نظامي در اين مناطق كند و با طرح اين ادعا كه اين مناطق خاك روسيه محسوب مي‌شوند، درصدد توجيه احداث اين پايگاه‌ها برآيد. آنها از اين طريق مي‌توانند حائل دفاعي خود را به مرزهاي ناتو نزديك‌تر و از مرزهاي خود دورتر كنند. آنچه شما اشاره كرديد هم بسيار مهم است كه روسيه از طريق الحاق اين مناطق به خاك خود مي‌خواهد كار بازپس‌گيري و آزادسازي آنها را براي اوكرايني‌ها سخت‌تر از قبل كند.
  ‌ در جنگ اوكراين، نشانه‌هايي جدي از ضعف روسيه مشهود است. گزارش‌هايي از ضعف در تامين لجستيك جنگ و همچنين كمبود نيروي انساني در نيروهاي مسلح روسيه منتشر شد و شاهد بوديم كه آقاي پوتين طي فرماني 300 هزار نفر از مردان روس را براي پيوستن به نيروهاي مسلح روسيه فراخواند. باتوجه به اينكه در نقطه مقابل، اوكراين مرتبا از سوي غرب تجهيز و حمايت مي‌شود، آينده جنگ را چگونه مي‌بينيد؟
تصور اوليه روس‌ها اين بود كه مي‌توانند همان‌طور كه ايالات متحده طي يك هفته افغانستان را تسخير كرد يا همان‌طور كه امريكايي‌ها طي چند هفته عراق را به زانو در آوردند، اوكراين را در مدت كوتاهي تسليم كنند. تحليل مقام‌هاي ارشد سياسي و نظامي در مسكو بر اين پايه بنا شده بود كه زلنسكي به عنوان يك كمدين و كسي كه سابقه سياسي ندارد ياراي دفاع و مقاومت را نخواهد داشت و با فرار او از اوكراين، راه براي سقوط كي‌يف و تغيير نظامي سياسي در يك جنگ برق‌آسا باز خواهد شد. برخلاف تصور روس‌ها، مقاومت جدي زلنسكي و ايستادگي او روحيه اوكرايني‌ها را احيا كرد و بسياري از كساني كه در روزهاي اول از اوكراين گريخته بودند بازگشتند تا از شهر و كشورشان دفاع كنند. شما نگاه كنيد، از ابتداي جنگ تا امروز زلنسكي كت و شلوار نپوشيده و با لباس نظامي در مقابل دوربين و محافل عمومي حاضر مي‌شود. چارلي چاپلين در نامه‌اي به دخترش مي‌گويد هيچ كس مثل كمدين‌ها اين‌قدر جدي به زندگي نگاه نمي‌كند. در موضوع اوكراين هم نقش مقاومت جدي زلنسكي و همبستگي اوكرايني‌ها در مقابل روسيه انكارناشدني است. اين مقاومت در كنار حمايت‌هاي تسليحاتي غرب و اعزام نيروهاي داوطلب از كشورهاي ديگر به جنگ با روسيه بازي را تغيير داد و روسيه خود را در موقعيتي يافت كه ديگر امكان تحقق اهداف اوليه وجود ندارد. چنانچه در حال حاضر در ميدان جنگ قابل مشاهده است، اوكرايني‌ها توانستند توان خود را بازيابند و با طراحي ضدحمله برخي از مناطق حساس و استراتژيك را از روس‌ها پس بگيرند. 
اينكه آينده جنگ چگونه خواهد شد به نظر من بستگي به تحولات ميداني در فصل زمستان دارد. بايد ديد آيا تاريخ تكرار مي‌شود و روس‌ها با استفاده از سرما و زمستان مي‌توانند نتيجه جنگ را به نفع خود كنند؟ در نبرد با ارتش ناپلئون، در جنگ جهاني اول و در جنگ جهاني دوم روس‌ها با استفاده از عنصر آب و هوا دشمن‌شان را شكست دادند. البته تفاوت امروز با گذشته در آنجاست كه روس‌ها در گذشته از سوي يك دشمن بيروني مورد تجاوز قرار گرفته بودند اما امروز آنها هستند كه به خاك اوكراين تجاوز كرده‌اند.
به عقيده من، با ادامه جنگ، زمان به ضرر روسيه و به نفع اوكرايني‌هاست. يعني هر يك روزي كه جنگ ادامه پيدا مي‌كند از نظر روحي و رواني اوكرايني‌ها تقويت مي‌شوند و وضعيت بهتري پيدا مي‌كنند و در مقابل روس‌ها با مشكلات بيشتري روبه‌رو مي‌شوند. شما مي‌بينيد بعد از فرمان پوتين براي سربازي اجباري، روس‌ها از مرزها فرار مي‌كنند، برخي دست و پاي خودشان را مي‌شكنند تا به جنگ نروند و هجوم كم‌سابقه‌اي از سوي مردم روسيه به مرزهاي ارمنستان و به خصوص تركيه اتفاق مي‌افتد. اين مساله نشان مي‌دهد با طولاني‌تر شدن جنگ، بدنه جامعه روسيه دچار واگرايي بيشتري درباره جنگ مي‌شود. 
جامعه بين‌المللي نيز عليه روس‌هاست؛ همان‌طور كه در موضوع كريمه ديديم جز چند كشور كسي الحاق اين شبه جزيره به روسيه را به رسميت نشناخت. در موضوع خرسون، زاپروژيا، دونتسك و لوهانسك نيز شاهد همين اتفاق خواهيم بود. در نتيجه جنگ اوكراين، قدرت نرم روسيه نيز آسيب زيادي ديد. روسيه تلاش زيادي را براي افزايش قدرت نرم خود كرده بود؛ المپيك زمستاني سوچي را برگزار كرد، ميزبان جام جهاني شد و سرمايه‌گذاري زيادي روي گسترش رسانه‌هاي روسي انجام داد. آنها كارهاي بسياري قوي و خوبي در اين راستا انجام داده بودند اما اين سياست الحاق گرايي و تجاوز به اوكراين همه‌چيز را خراب كرد. اين رفتارها در منطق حقوق بين‌الملل قابل پذيرش نيست.
يك نكته ديگر اين است كه جنگ، هر چه طولاني‌تر شود اثرات تحريم‌هاي غرب عليه روسيه بيشتر پديدار خواهد شد. زماني كه تحريم آغاز مي‌شود، در ابتدا كشوري كه تحريم‌ها عليه آن اعمال شده ذخايري دارد و قراردادهايي را از قبل منعقد كرده اما پس از گذشت مدتي اين ذخاير رو به اتمام مي‌گذارد و كشورها حاضر به امضاي قرارداد جديد نيستند. در حال حاضر خريد نفت و گاز از سوي اروپا بسيار كم شده و كشورهاي اروپايي در جست‌وجوي منابع جايگزين با قطر، الجزاير، آذربايجان و تعدادي ديگر از كشورها وارد گفت‌وگو شده‌اند. اين مساله با گذشت زمان ضربات بزرگي به روسيه وارد مي‌كند.
 ‌ در اين شرايط كه ما از يك‌سو با اوكرايني مواجه هستيم كه حاضر به قبول چشم‌پوشي از خاكش نيست و از سوي ديگر روسيه‌اي كه حاضر نيست به مرزهاي خود بازگردد و پس از اين همه درگيري بدون دستاورد صحنه جنگ را ترك كند، چه سناريويي مي‌تواند پايان جنگ را رقم بزند؟
به نظر من محتمل‌ترين سناريو، فرسايشي شدن جنگ است. يعني جنگ به صورت فرسايشي ادامه پيدا كند و دو طرف به مرحله‌اي برسند كه در مدتي طولاني امكان بازپس‌گيري يا پيشروي ويژه‌اي نداشته باشند. پوتين به دنبال صلح در ازاي زمين است و تمايل دارد كه با حفظ زمين‌هاي فعلي صلح را بر طرف مقابل تحميل كند. زمان برقراري آتش‌بس يا صلح را ميدان جنگ تعيين مي‌كند؛ زماني كه 
دو طرف به اين نتيجه برسند كه نه روسيه مي‌تواند پيشروي بيشتري داشته باشد و نه اوكراين مي‌تواند خاكش را پس بگيرد، احتمالا جنگ پايان خواهد يافت. من معتقدم كريمه داستان خاص و متفاوتي براي روس‌ها دارد و تهديد اتمي آنها هم در مورد كريمه مطرح مي‌شود. از نظر روس‌ها، اوكرايني‌ها بايد همچنان‌كه گرجستان با از دست دادن حدود 20درصد از خاكش شامل اوستيا و آبخازيا كنار آمد، با از دست دادن 18 درصد از خاكشان كنار بيايند و تن به صلح دهند. در گرجستان، پس از مداخله روسيه و جدا شدن آبخازيا و اوستيا جنگ متوقف شد و آتش‌بس حاكم گرديد اما صلحي امضا نشد. امروزه روابط ديپلماتيكي ميان گرجستان و روسيه وجود ندارد و ممكن است همين سناريو براي اوكراين هم رخ دهد.
سناريوي ديگر عدم برقراري آتش‌بس و ادامه جنگ به صورت محدود و فرسايشي است. سناريوي بعدي را هم مي‌توان اين دانست كه روسيه ضعف‌هايش را پوشش دهد و با تجديد قوا بندر اودسا را تسخير كند. در صورت تسخير اودسا و تبديل اوكراين به يك كشور محصور در خشكي احتمالا روس‌ها جنگ را متوقف كنند.
 ‌ با توجه به توصيف شما، يكي از پارامترهاي اصلي در تعيين سرنوشت جنگ، ادامه حمايت غرب از اوكراين است. در اروپا يك دوگانگي وجود دارد. برخي معتقد به مذاكرات سريع و صلح با اعطاي امتيازاتي به روسيه هستند و برخي ديگر بر ضرورت تحميل شكست قاطع به روسيه تاكيد دارند. غرب و اروپا در آينده كدام مسير را ادامه خواهند داد؟
اين مساله تا حد زيادي به اين بستگي دارد كه اروپا اين پاييز و زمستان را چگونه بگذراند. اگر آنها بتوانند اين شش ماه را از سر بگذرانند و بدون انرژي روسيه شرايط را طوري مديريت كنند كه اعتراضات و راهپيمايي‌ها در اثر افزايش هزينه‌ها منجر نشود، مي‌توان انتظار داشت كه طرفداران راهبرد تحميل شكست بر روسيه نظرشان غالب شود. در مورد امريكا، چون اين كشور وابستگي به انرژي روسيه ندارد موضع سرسختانه‌تري را اتخاذ خواهد كرد؛ شكافي هم ميان امريكا و ناتو به صورت جدي وجود ندارد. در داخل اروپا ديدگاه‌ها تفاوت‌هايي دارد. ديدگاه بريتانيا با ديدگاه آلمان با ديدگاه فرانسه با ديدگاه لهستان متفاوت است. به عقيده من اگر اروپا در اين 6 ماه با مشكل جدي مواجه گردد، موضع طرفداران صلح سريع قوت مي‌يابد اما اگر آنها بتوانند شرايط را مديريت كنند به دنبال افزايش فشار و مقابله جدي با روسيه خواهند رفت.
 ‌ در مساله انرژي، اخيرا شاهد خرابكاري عليه خط لوله نورد استريم بوديم. به نظر شما چه كسي بيشترين انگيزه را براي اين كار داشته؟
ارزيابي در اين خصوص سخت است و نياز به شواهد و مستندات بيشتري وجود دارد. به عقيده من، در حال حاضر اين اتفاق بي‌ارتباط با قتل دختر الكساندر دوگين متفكر نزديك به پوتين و تئوريسين اوراسياگرايي نيست. پوتين و روس‌ها معتقدند اين كار اوكرايني‌ها بوده اما بايد ديد شواهد و مدارك چه مي‌گويند و بايد ديد چه كساني در داخل روسيه، در اوكراين در اروپا يا در امريكا اين كار را انجام مي‌دهند. هدف از اين اقدامات، بر هم زدن تمركز روسيه، اخلال در مسير انتقال انرژي و اخطار دادن به روسيه درباره اين موضوع است كه نمي‌تواند روي قراردادهاي پيش از جنگ حساب كند. يك موضوع را نيز بايد در نظر گرفت، روسيه پيش‌بيني كرده بود كه ممكن است در مسير تجارت انرژي با اروپا موانعي جدي به وجود آيد، از همين رو مسكو پيش از جنگ خط لوله پرقدرت سيبري را افتتاح كرد كه انرژي روسيه را به چين انتقال مي‌دهد. اين مساله به كمك روسيه آمد تا مسكو در شرايط سخت آلترناتيو داشته باشد. آنها اين خط لوله را ايجاد كردند تا در كنار خط لوله ترك استريم قدرت مانور بيشتري دراختيار روسيه قرار دهد.
 ‌ ساختار قدرت در روسيه بسيار مبهم است. آيا در حال حاضر اختلاف‌نظر جدي ميان مقام‌ها و قدرت‌هاي داخلي در روسيه درخصوص جنگ وجود دارد يا حاكميت در روسيه همچنان يك دست موافق جنگ است؟
پاسخ به اين سوال سخت است. دو طيف طي 20 سال اخير از 1998 كه پوتين نخست‌وزير شد تا امروز روسيه را اداره مي‌كنند. يك طيف سن‌پترزبورگي‌ها هستند. خود پوتين، بسياري از مقام‌هاي سياسي امنيتي روسيه كه متولد سن‌پترزبورگ بوده‌اند، يا در دوره شوروي در كاگ‌ب سن پترزبورگ بودند، يا پس از شوروي در اداره امنيت فدرال سن‌پترزبورگ بودند يا در شهرداري سن‌پترزبورگ بودند. به ‌طور خلاصه آنها از سن‌پترزبورگ به كرملين آمده‌اند و قدرت را دراختيار گرفته‌اند. اين طيف جهان را چگونه مي‌بيند؟ آنها در پي احياي روسيه تزاري هستند. ديدگاه‌هاي مسيحي و ارتدوكس بسيار پررنگ و قوي دارند، در حالي كه كمونيست‌ها ديدگاه لاييك دارند. آنها از فروپاشي شوروي ناراحتند و يكي از دلايلي كه پوتين در مراسم رسمي گورباچوف شركت نكرد همين است. رابطه خوبي هم با دموكراسي و جامعه مدني ندارند. مسيحيت ارتدوكس روسي و هويت اسلاوي شاكله بنيان‌هاي فكري اين مجموعه هستند.
در كنار اين طيف، طيف ديگري قرار دارند كه سيلوويك‌ها ناميده مي‌شوند. آنها مديران كارتل‌هاي بزرگ نفت و گاز و رسانه‌هاي روسيه هستند. مثل گازپروم و راشا تودي. اينها اليگارشي روسيه هستند و پيوند نزديكي با سن‌پترزبورگي‌ها دارند. اين باعث يك‌دستي در بدنه اصلي در زمينه نوع مديريت داخلي و نوع مديريت دفاعي امنيتي كلان روسيه شده است. اما ترديدي نيست طي چند ماهي كه از جنگ اوكراين گذشته، ارزيابي اشتباه از نحوه پايان جنگ و عدم تحقق پيش‌بيني پايان سريع جنگ با پيروزي برق‌آسا ممكن است باعث اختلافاتي شود. تلفات گسترده سربازان روسي، مشكلات لجستيكي، اختلاف نظر در طراحي عمليات‌ها، كشته شدن چند ژنرال ارشد در ميدان جنگ و برخي بركناري‌ها مواردي هستند كه مي‌تواند در رده‌هاي مياني ناهماهنگي و اختلاف‌نظر ايجاد كند. هر چه هم جنگ فرسايشي‌تر شود، اين اختلاف‌نظرها بيشتر خودش را نشان خواهد داد. تقريبا شبيه به همان چيزي كه شوروي در موضوع جنگ افغانستان با آن مواجه شد و اختلاف‌نظرهايي در رهبري شوروي بر سر ادامه جنگ يا پايان دادن به جنگ و نحوه خروج از افغانستان پديد آمد. در آن زمان گورباچوف اصرار به خروج ارتش سرخ از افغانستان داشت. معتقدم طولاني‌تر شدن جنگ مي‌تواند چنين اختلافي پديد آورد.
   يكي از اهداف اصلي برگزاري اين همه‌پرسي و الحاق 4 منطقه خرسون، زاپروژيا، دونتسك و لوهانسك به روسيه هم تثبيت حضور و كنترل روسيه روي اين مناطق است. از همين رو پيش‌بيني مي‌شود چنانكه در مساله شبه‌جزيره كريمه شاهد بوديم، روسيه اقدام به احداث پايگاه نظامي در اين مناطق كند و با طرح اين ادعا كه اين مناطق خاك روسيه محسوب مي‌شوند، درصدد توجيه احداث اين پايگاه‌ها برآيد.
  تصور اوليه روس‌ها اين بود كه مي‌توانند همان‌طور كه ايالات متحده طي يك هفته افغانستان را تسخير كرد يا همان‌طور كه امريكايي‌ها طي چند هفته عراق را به زانو در آوردند، اوكراين را در مدت كوتاهي تسليم كنند.
  اينكه آينده جنگ چگونه خواهد شد به نظر من بستگي به تحولات ميداني در فصل زمستان دارد. بايد ديد آيا تاريخ تكرار مي‌شود و روس‌ها با استفاده از سرما و زمستان مي‌توانند نتيجه جنگ را به نفع خود كنند؟ در نبرد با ارتش ناپلئون، در جنگ جهاني اول و در جنگ جهاني دوم روس‌ها با استفاده از عنصر آب و هوا دشمن‌شان را شكست دادند. البته تفاوت امروز با گذشته در آنجاست كه روس‌ها در گذشته از سوي يك دشمن بيروني مورد تجاوز قرار گرفته بودند اما امروز آنها هستند كه به خاك اوكراين تجاوز كرده‌اند.
  با ادامه جنگ، زمان به ضرر روسيه و به نفع اوكرايني‌هاست. يعني هر يك روزي كه جنگ ادامه پيدا مي‌كند از نظر روحي و رواني اوكرايني‌ها تقويت مي‌شوند و وضعيت بهتري پيدا مي‌كنند و در مقابل روس‌ها با مشكلات بيشتري روبه‌رو مي‌شوند. شما مي‌بينيد بعد از فرمان پوتين براي سربازي اجباري، روس‌ها از مرزها فرار مي‌كنند، برخي دست و پاي خودشان را مي‌شكنند تا به جنگ نروند و هجوم كم‌سابقه‌اي از سوي مردم روسيه به مرزهاي ارمنستان و به خصوص تركيه اتفاق مي‌افتد. اين مساله نشان مي‌دهد با طولاني‌تر شدن جنگ، بدنه جامعه روسيه دچار واگرايي بيشتري درباره جنگ مي‌شود.