مردمی‌سازی رفع شبهات

حسین فرزادنیا: انبوه دروغ‌هایی که در رسانه‌های فارسی‌زبان مستقر در انگلیس و آمریکا و در شبکه‌های مجازی طی روزهای گذشته درباره اتفاقات مربوط به تجمعات داخلی و خارجی مطرح شد، بی‌سابقه بود. در بررسی شیوه‌های عملیات روانی، این حجم اکاذیب برای تهییج و ترغیب عمومی برای تداوم تجمعات و همراه کردن توده‌های مردمی با این حرکت، یک رفتار عجیب و منحصر به فرد نیست. سابقه این رسانه‌ها در انتشار اخبار دروغ و تهمت زدن به مجموعه نظام هم موضوع پنهانی نیست.  در جریان ناآرامی‌های اخیر، صدها مورد از این مطالب دروغ توسط دستگاه‌های مختلف ذی‌ربط فاش و تصاویر و فیلم‌هایی که دروغ بودن این اخبار را ثابت می‌کند نیز منتشر شد. این اقدام یعنی مقابله با نشر اکاذیب و حراست از افکار عمومی در مقابل این اخبار دروغ اگرچه بعضا با تاخیر همراه بود ولی در مجموع از حیث اطلاع توده‌های مردم از واقعیت ماجرا و جلوگیری از رسوب این مطالب خلاف در ذهن عموم بسیار مثبت و قابل احترام است. کما اینکه به نظر می‌رسد به مرور با کسب برخی تجارب گذشته، دستگاه‌های مسؤول فهم قابل قبولی از ضرورت شفاف‌سازی و تسریع در این امر یافته‌اند.  اما موضوع این نوشته چیز دیگری است.  حرف این یادداشت این است: چرا با وجود اثبات دروغ بودن این شایعات و اکاذیب، همچنان بخش قابل توجهی از معترضان و فعالان آنها، بر درستی این دروغ‌ها اصرار داشته و در مقابل این واقعیت‌ها مقاومت می‌کنند.  یک دلیل می‌تواند این باشد که به صورت کلی این قبیل افراد اعتمادی به اخبار و اطلاعات و اسناد ارائه شده از سوی دستگاه‌ها که می‌تواند بخش بزرگی از افکار عمومی را نسبت به دروغ بودن اصل شایعه متقاعد کند، ندارند و با وجود اسناد و ادله محکم، همچنان آن شایعه و خبر دروغ را مطرح و از آن دفاع می‌کنند. این قبیل افراد شاید به مرور و با کاهش هیجانات مربوط به مرگ غم‌انگیز دختر جوان، نسبت به اصل این اخبار و شایعات کذب تجدیدنظر کنند اما اگر تصمیم بر این باشد که در زمان فعلی فضای فکری آنها نسبت به اصالت اخبار و اسناد دستگاه‌های مسؤول تغییر کند؛ قاعدتا راهی جز ایجاد منابع خبری و مراجع فکری جدید دارای اعتبار برای این قبیل افراد وجود ندارد. به عبارتی باید تریبون‌های جدیدی (اعم از رسانه و یا اشخاص مرجع) ایجاد کرد که چسبندگی زیادی با ساختار حکومتی فعلی ندارند اما قائل به صداقت و راستی هستند و به واسطه سابقه مواضع و اعتبار کنشگری، قضاوت آنان برای این قشر از معترضان دارای اهمیت و تامل باشد.  اما قشر دیگری از افراد معترض یا خشمگین هم هستند که نسبت به دروغ بودن شایعات واقفند اما هرگز حاضر به پذیرش واقعیت نیستند، چرا که به این باور رسیده‌اند در راه رسیدن به اهداف خود، نشر اکاذیب و شایعات و اصرار بر آن یک راه مقابله یا به تعبیر خودشان مبارزه با جمهوری اسلامی است.  نمونه‌ای از این افراد در جریان فتنه سال ۸۸ نمودار شدند. با وجودی که به مرور دروغ بودن ادعای تقلب ثابت شد و آن ادعا به دلایل بسیار زیاد دیگر فاقد اعتبار است ولی هنوز هستند افرادی از معترضان و کنشگران فتنه ۸۸ که با وجود آگاهی از دروغ بودن ادعای تقلب، نه تنها حاضر به پذیرش واقعیت نیستند، بلکه همچنان بر آن ادعای دروغین اصرار می‌کنند. جالب اینکه بعضا مشاهده می‌شود بعضی از همین افراد اکنون در ماجرای مرگ مهسا امینی نیز رفتاری مشابه در قبال اکاذیب و شایعات دروغ دارند.  خب! در مقابل این قبیل افراد چه می‌توان کرد؟ قطعا این خصوصیت ناپسند و هزینه‌ساز، رافع مسؤولیت دستگاه‌ها و جریان انقلاب در آگاهی‌بخشی و نشر اسناد دروغ بودن شایعات نیست و با ارائه موارد متقن باید از افکار عمومی و واقعیات در مقابل جریان دروغگو و سیل ویرانگر دروغ حراست کرد اما در نحوه تقابل با لجاجت بر سر نشر دروغ، می‌توان ایده‌هایی را در ذهن داشت و درباره کاربردهای آن بحث کرد.  یکی از این ایده‌ها «مردمی‌سازی جریان پاسخ به شایعات» است و در قالب این ایده، باید نسبت به بی‌اعتبار کردن این افراد لجوج در جمع‌های مرتبط اقدام کرد. باید در قالب یک فراخوان و در راستای جهاد تبیین، توده‌های مردمی بویژه جریان انقلاب را مکلف کرد نسبت به روشن‌سازی و آگاهی حلقه‌های خانوادگی و دوستانه و همکار درباره بی‌اعتبار‌سازی شایعات و اکاذیب و مروجان آنها اقدام کنند.  ابتکارهایی مانند برگزاری نشست‌ها و جلسات و برنامه‌ها در مدارس، دانشگاه‌ها و حتی سازمان‌ها و ادارات و همین‌طور در سطحی دیگر، تشویق به طرح این موضوعات در میهمانی‌ها و دورهمی‌های دوستانه و خانوادگی یکی از راهکارهایی است که می‌تواند هم در راستای تنویر اذهان نسبت به شایعات و اکاذیب و هم در جهت بی‌اعتبار‌سازی مروجان لجوج دروغ موثر باشد. در شرایطی که انبوهی از اخبار و شایعات علیه ساختارها و دستگاه‌ها تولید و توزیع می‌شود و نیز با توجه به انباشت شایعات و اکاذیب مربوط به موضوعات گذشته، اکنون استفاده از ظرفیت‌های مردمی بویژه ظرفیت جریان مومن انقلابی برای مقابله با دروغ و دروغگویان یکی از ایده‌های فوری است.  اکثریت مردم ایران نسبت به مبانی و اصول دینی باورمندند و نیز باورها و احساسات ملی در جامعه ایرانی در سطح مطلوبی است. در جریان اتفاقات اخیر، این مردم با تمام وجود حس و لمس کردند که باورهای دینی و همچنین امنیت عمومی جامعه می‌تواند از سوی یک اقلیت بداخلاق و خبیث که مورد حمایت قدرت‌های خارجی هستند، مورد تهدید قرار گیرد، لذا این انگیزه که آنان نیز باید در کنار حکومت دینی، نسبت به رفع و دفع این خطر اقدام کنند، به صورت بالقوه وجود دارد. اصطلاحا مردم پای کارند.   به قول عموم، مردم زبان یکدیگر را بهتر می‌فهمند. مناسبات دوستانه و خانوادگی، پیوندهای عاطفی، ملاحظات اخلاقی مردم نسبت به یکدیگر و نیز تکثر مسائل و اولویت‌های مشترک زندگی در جامعه باعث می‌شود اثربخشی و نفوذ کلام حق، راحت‌تر محقق شود. در شرایط فعلی «شنیدن حرف حق از مردم» قطعا اثرگذارتر از رسانه‌ها و برخی مسؤولانی است که شاید از نگاه معترضان، در مظان اتهام باشند. این موضوعی است که در شرایط فعلی باید حتما تجربه شود. آنها که بیشتر دلسوزند، تفاوت دفع خطر با رفع خطر را بهتر می‌دانند، بنابراین با تصور دفع آشوب‌ها، نمی‌توان رفع سوالات و شائبه‌ها را منتفی دانست. رسوب اکاذیب و شایعات دروغ، به مرور زمان منجر به ایجاد و رسم یک تصویر و تجسم و باور غلط از موضوعات و در نتیجه شکل‌گیری یک قضاوت نادرست از ساختار تصمیم‌گیری و حاکمیت خواهد شد.  در جریان اعتراضات و اغتشاشات اخیر، اگر نظام موفق به دفع فتنه شد، قطعا نقش عدم همراهی مردم با تجمعات خیابانی و همدوش نشدن مردم با آشوبگران و عوامل مخل امنیت، کمتر از نقش نیروهای حافظ امنیت نبوده و نیست. در مرحله رفع فتنه نیز باید در کنار شفاف‌سازی دستگاه‌های مسؤول و اهتمام رسانه‌ها به مقابله مداوم با اکاذیب و شایعات، جنبش مردمی مقابله با دروغ را نیز ایجاد، تشویق و ترویج کرد.