محمدعلی وکیلی رفتار‌شناسی حکومت در پساوقایع اخیر

پیرامون تاثیرات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حوادث اخیر، بعدها به شرط حیات خواهم نوشت. اما فی‌الحال و عجالتاً چه باید کرد؟ پیش‌ترها گفته بودم جامعه ایران دارای دو قطب موافقان و منتقدان حکومت است که هر دو در اقلیت هستند و یک اکثریت خاکستری که در مقاطع مختلف تصمیمات مختلف می‌گیرد. اکنون این اکثریت به منتقدان حکومت پیوسته‌اند و طرفداران حکومت را در اقلیت قرار داده است. اگر با انکار این واقعیت می‌توانستیم ورق را برگردانیم همان را می‌کردیم اما اگر قرار باشد گذار از وضع موجود راه حلی داشته باشد، از پذیرش این واقعیت می‌گذرد. پیش‌تر بارها هشدار داده بودیم با این دست فرمان دوقطبی اقلیتِ انقلابی و اکثریت ‌ضدانقلابی تشکیل می‌شود. گفته بودیم که اصرار به حکومت بر و برای اقلیت، اپوزیسیونی حداکثری تولید می‌کند. البته که دشمنان ایران هم منتظر چنین روزی بودند تا از آن ماهی مراد خود را بگیرند اما فرصت طلبی دشمنان نباید صورت مسئله را برای ما عوض کند. این اکثریتِ مخالفِ حکومت محصول نحوه عملکرد خود حکومت است. حال با این وضعیت پرسش مهم این است که حکومت پس از این حوادث چگونه عمل خواهد کرد؟
چند سناریو محتمل است.
۱- حکومت با همان دست فرمان همیشگی پیش برود به گونه‌ای که انگار نه انگار اتفاقی افتاده است. در این سناریو، رویه‌های قبل با جولان تئوریسین‌هایی همچون عباسی، رسایی و نبویان ادامه پیدا می کند. رویه‌ای که بعید می‌دانم چندان بتواند بپاید و هر روز وزنه را به نفع اپوزیسیون سنگین تر می‌کند.
۲- در سناریوی بعد حکومت با درک درست و عمیق از تحولات نسلی و نیازها و آرمان‌های جدید جامعه ایران و با انتخاب رویکرد واقع بینی، در هیئت زبان و نهادش تغییرات مناسب را در خودش ایجاد می‌کند. به عقیده حقیر در این سناریو حکومت می تواند انبوه مختلف آرمان های سخت و بی چشم اندازش را به آرمان روشنِ استقلال ایران و تمامیت سرزمینی در سیاست خارجی تغییر دهد. برای این امر نیازمندیم زمین بازی امت محور را به زمین بازی منافع ملت تغییر دهیم و زبان مقتضی این شیفت را برگزینیم. در چنین فرضی حکومت باید به تئوریسین‌های مسئله آفرین خود بگوید که چند می‌گیرید خفه شوید؟ باید تئوری‌ها و تئوریسین‌هایی که توان هضم چنین تغییراتی را ندارند به گاراژ سپرد و در پارکینگ تاریخ پارک کرد. مبنای این فرض این است که حکومت دیگر حق هیچ گونه اشتباهی را ندارد و پیش از هر اشتباهی باید روزنه‌های اشتباهات مانند سخنران‌های بی‌مسئولیت را ببندد. در گام بعد باید اصلاحات بنیادین را شروع کند. از حجم تکالیف رضایت سوز و فوق طاقت بر ذمه مردم کم کند. انگشتانی که به بهانه های مختلف در چشم مردم است را قطع کند. دخالتش را جامعه به نفع مردم کمتر کند و به نفع مردم میان حقوق حکومت و مردم توازن ایجاد کند و...


۳- اجرای این سناریوی دوم با دو احتمال روبه‌رو است. احتمال اول اینکه حکومت به موازات دادن آزادی های اجتماعی عرصه را بر سیاسیون تنگ تر نماید. یعنی حکومت ظرفیت چنین تغییری را در هیئت کنونی خودش ببیند ولذا خودش تمام بار این تغییرات را به دوش بکشد.
۴- اما احتمال دومی هم وجود دارد که نظام همزمان با چراغ سبز به اصلاحات بنیادی با اعلام آشتی ملّی زمینه ورود نخبگان و جذب خیل عظیم ایرانیان را فراهم آورد. به قواعد دموکراسی و چرخش نخبگان تن دهد و چنین اصلاحاتی را به طور دموکراتیک پیش ببرد.
باید دید حکومت تن به کدام راه می‌دهد و زور مصلحان در حکومت بر مرتجعان آن می‌چربد یا نه؟!