لبنان توانست حق خود را باتهديد به عمليات نظامي بگيرد

شهاب  شهسواري
بعد از چندين‌بار رفت و برگشت و سال‌ها مذاكره غيرمستقيم با ميانجيگري امريكا، عاقبت بيروت و تل‌آويو به يك توافق براي تعيين حدود مرزي رسيدند. براساس اين توافق، ميدان گازي كاريش كه اسراييل آن را تا مرحله بهره‌برداري رسانده است، دراختيار اين رژيم قرار مي‌گيرد، اما ميدان بزرگ‌تر گازي قانا كه هنوز بهره‌برداري از آن آغاز نشده است، دراختيار لبنان قرار مي‌گيرد. قرار است كمپاني فرانسوي توتال انرژيز، اكتشاف و استخراج از اين ميدان را براي لبنان آغاز كند. محمدعلي مهتدي، تحليلگر مسائل غرب آسيا اين توافق را يك پيروزي بزرگ براي مقاومت لبنان تلقي مي‌كند و دليل نهايي شدن اين توافق را تهديد حزب‌الله به اقدام نظامي در صورت بهره‌برداري از ميدان گازي كاريش قبل از توافق مرزي مي‌داند. در ادامه متن كامل گفت‌وگوي «اعتماد» را با محمدعلي مهتدي، تحليلگر مسائل غرب آسيا مطالعه مي‌كنيد.
   ‌چه چيز باعث شد بعد از سال‌ها مذاكره با ميانجيگري امريكا، توافق تعيين حدود مرزي ميان لبنان و رژيم اسراييل به نتيجه برسد؟
علت اينكه اين مذاكرات در اين برهه از زمان به نتيجه رسيد، تهديد حزب‌الله بود كه تاكيد كرده‌ بود اجازه نمي‌دهيم اسراييل استخراج نفت و گاز را شروع كند، مگر اينكه لبنان هم اين حق را داشته ‌باشد كه از سفره‌هاي گازي خودش بهره‌برداري كند. حزب‌الله تهديد كرده‌ بود كه شناور يوناني موسوم به انرژين پاور را كه در سواحل فلسطين اشغالي در ميدان گازي كاريش مشغول حفاري بود، با موشك هدف قرار خواهيم داد، در نتيجه براي نخستين‌بار لبنان توانست حق خود را با تهديد به عمليات نظامي بگيرد. آموس هوچشتاين كه نماينده امريكا در مذاكرات غيرمستقيم دو طرف بود، فردي است كه طرفدار اسراييل است، يهودي و صهيونيست است و سعي كرد كه اين توافق را به سرانجام برساند تا حزب‌الله وادار نشود كه كشتي بهره‌برداري از اين ميدان را با موشك هدف قرار دهد. در واقع ميانجيگري امريكا باعث شد كه اسراييل نجات پيدا كند و در عين حال لبنان هم به حق خودش برسد.از زماني كه نفت و گاز در سواحل شرقي مديترانه كشف شده است، يعني در سواحل سوريه، لبنان، رژيم صهيونيستي و همچنين مصر و قبرس، معادلات جديدي در اين منطقه پديد آمده است. بحث تعيين مرزهاي دريايي در شرق مديترانه پس از كشف منابع انرژي جدي‌تر شده است. از يك طرف بين قبرس و مصر، قبرس و رژيم صهيونيستي و لبنان، توافق‌هايي براي حدود مرزي انجام شده است. تركيه هم وارد صحنه شده است و توافقي با ليبي امضا كرده است. توافق تركيه به شكلي تنظيم شده است كه اگر كشورهاي سواحل شرقي مديترانه بخواهند به اروپا نفت و گاز صادر كنند، تركيه مانع آنهاست. بحث حدود دريايي در مديترانه شرقي و دعواهايي كه بر سر آن جريان دارد، بحث مفصل و حل نشده‌اي است كه بسيار فراتر از توافق اخير ميان لبنان و رژيم صهيونيستي خواهد بود. اما آنچه مهم است اين است كه بين اين كشورها مدتي است كه مذاكراتي جريان دارد و برخي توافق‌ها براي استخراج گاز و نهايتا صادرات آن به اروپا انجام شده است. در پي جنگ اوكراين، قطع صادرات گاز روسيه به اروپا و نياز شديد اروپا به منابع جديد انرژي اين مسائل نسبت به گذشته اهميت بيشتري پيدا كرده‌اند. اين مباحث در شرق مديترانه قطعا ادامه پيدا خواهد كرد و در آينده شاهد كشمكش‌هاي ديگري هم خواهيم بود.آنچه در مورد لبنان مي‌توان گفت، اين است كه در سواحل لبنان از شمال تا جنوب، ۹ سفره نفت و گاز كشف شده است. سفره شماره ۹ در مرز فلسطين اشغالي قرار دارد و بخشي از اين ميدان گازي در جنوب و در سمت فلسطين اشغالي قرار مي‌گيرد، هر چند كه بخش اصلي در آب‌هاي لبنان است. اسراييلي‌ها در اين سفره يا بلوك ۹ در قسمتي كه سهم خودشان مي‌دانستند از مدتي پيش شروع به حفاري كرده‌ بودند. لبنان اين اقدام اسراييل را نمي‌پذيرفت، ولي آنها هيچ توجهي به خواست لبنان نداشتند تا اينكه حزب‌الله تهديد كرد كه يا بايد منافع لبنان تامين شود يا مانع از اين مي‌شود كه اسراييل نفت و گاز استخراج كند. اين تهديد گرفت و در حال حاضر اين مذاكرات به شكل غيرمستقيم انجام شد و به نتيجه رسيد. در هر صورت در لبنان اين اتفاق را يك پيروزي جديد براي مقاومت دانستند و روزنامه‌هاي لبنان در روزهاي اخير به شكل گسترده‌اي اين موضوع را پوشش داده‌اند.
  ‌خطوط پيشنهادي ديگري هم براي حدود مرزهاي آبي ميان لبنان و رژيم اسراييل وجود داشت كه عمدتا باعث مي‌شد دو ميدان گازي قانا و كاريش به شكل مشترك ميان دو طرف قرار بگيرد. به نظر مي‌رسد كه دو طرف به اين نتيجه رسيده‌اند كه ميدان مشتركي با يكديگر نداشته‌ باشند و كاريش كاملا به اسراييلي‌ها برسد و قانا به لبناني‌ها. فكر مي‌كنيد چرا اين گزينه را انتخاب كردند؟
اسراييلي‌ها مي‌خواستند از بهره‌برداري مشترك ميادين استفاده كنند و يك موافقتنامه همكاري مشترك با لبنان امضا كنند و لبنان را وارد دايره عادي‌سازي روابط با رژيم صهيونيستي كنند و در واقع لبنان را به صف كشورهايي مانند امارات متحده عربي و بحرين اضافه كنند كه به تازگي با اسراييل توافق عادي‌سازي روابط امضا كرده‌اند. اما لبناني‌ها حاضر نيستند به چنين معادله‌اي تن بدهند. قانون اساسي لبنان هر نوع همكاري را با اسراييل تحريم كرده و اگر هر شهروند لبناني هم با اسراييل همكاري كند، طبق قانون اساسي لبنان بايد محاكمه شود. بنابراين حزب‌الله و نيروهاي مقاومت فشار آوردند تا توافقي اين‌چنيني شكل نگيرد.مشكلي هم مربوط به ترسيم خط حريم دريايي وجود داشت. خطوطي مانند خط ۲۳ و خط ۲۹ از سوي لبنان پيشنهاد شده ‌بود. در مورد اين مساله مذاكرات بسياري صورت گرفت و درنهايت لبنان تصميم گرفت خط ۲۳ را بپذيرد كه مقدار زيادي سمت رژيم صهيونيستي مي‌رود، در برابر حق بهره‌برداري ميدان قانا را كامل در اختيار لبنان قرار مي‌دهد. البته مسائل فني بسيار پيچيده‌اي در مورد ترسيم اين حدود مرزي وجود دارد كه در حوصله اين بحث نمي‌گنجد. در هر صورت مهم اين است كه لبنان پس از سال‌ها امكان پيدا كرده است كه از سفره‌هاي نفتي خودش استفاده كند.
  ‌گفته مي‌شود كه در بخشي از اين توافق پيش‌بيني شده است كه بعد از بهره‌برداري شركت توتال انرژيز از ميدان قانا بخشي از منافع حاصل از فروش گاز اين ميدان، به صورت غيرمستقيم به اسراييل برسد. فكر نمي‌كنيد به نوعي اين توافق خم كردن حقوقي محدوديت‌هاي لبنان براي رابطه با اسراييل باشد؟
من فكر نمي‌كنم چنين چيزي وجود داشته ‌باشد. در لبنان اين را يك پيروزي بزرگ مي‌دانند و جشن گرفته‌اند. در اسراييل فشار زيادي روي دولت لاپيد است كه امتياز داده و روزنامه‌ها هم نوشته‌اند كه اين يك شكست بزرگ براي اسراييل در مقابل لبنان بود و فشار زيادي روي دولت وارد مي‌شود. هر دو طرف منابع غيررسمي خبرهايي را درز مي‌دهند تا از فشار اين مساله كم كنند. آنچه مهم است اين است كه به محض اينكه اين توافق انجام شد، ميشل عون، رييس‌جمهور لبنان موافقت خود را اعلام كرد و از آن سو هم در رژيم صهيونيستي، كنست اين را تصويب كرد. بلافاصله آقاي نجيب ميقاتي، نخست‌وزير لبنان از شركت توتال خواسته است تا كار خود را براي حفاري در ميدان قانا آغاز كند. اين جزيياتي كه در اين مورد پخش مي‌شود زياد قابل اعتماد نيست و بايد صبر كرد تا ببينيم در عمل چه اتفاقي مي‌افتد.
  ‌اقتصاد لبنان به ‌شدت دچار بحران است و به درآمدهاي تازه نيازمند است. بهره‌برداري از منابع گازي در مديترانه تا چه اندازه مي‌تواند به اقتصاد لبنان كمك كند؟
بسيار زياد. چند سال است كه امريكا و غرب لبنان را با اين هدف كه مردم را عليه مقاومت بشوراند، تحريم كرده و تحت فشار قرار داده است. امريكا شهروندان لبنان را در مقابل اين دو گزينه قرار داده ‌بود كه يا مقاومت يا گرسنگي؛ اگر مي‌خواهيد رفاه و آسايش وجود داشته ‌باشد، بايد مقاومت را كنار بگذاريد. با اينكه چند سال مي‌گذرد موفق نشدند كه چنين فرمولي را اجرا كنند. لبنان به صورت سنتي سه نوع منبع درآمد داشت؛ يكي مساله بانكداري و سپرده‌هايي كه از خارج لبنان مي‌شد كه با توجه به سري بودن نقل و انتقالات بانكي در لبنان، اين بانك‌ها محل مناسبي براي نگهداري سپرده‌هاي خارجي محسوب مي‌شدند. منبع دوم توريسم و گردشگري بود كه لبنان به خاطر زيبايي‌هاي خود همواره درآمدهاي بالايي به خاطر توريسم داشت. منبع سوم هم صادرات محصولات كشاورزي و باغداري از جمله سيب لبناني بود كه بخشي از درآمدهاي ارزي لبنان را تشكيل مي‌داد. در سال‌هاي اخير با توجه به مسائلي كه پيش آمده است و تحريم و فشارهاي غرب، تمام اين درآمدها يا حذف شده يا كاهش پيدا كرده‌اند. هم بانك‌ها دچار مشكل شده‌اند و هم توريسم و گردشگري به خاطر وضعيت امنيتي به‌ شدت كاهش پيدا كرده است. لبنان در فشار اقتصادي بسيار شديدي به‌سر مي‌برد.اگر اين حفاري‌ها در ميادين گازي و نفتي لبنان انجام شود و لبنان به يك كشور توليدكننده و فروشنده گاز و نفت تبديل شود، طبيعتا با توجه به اينكه كشور كوچكي است و كمي بيشتر از ۱۰ هزار كيلومتر مربع وسعت و ۴ ميليون نفر جمعيت دارد، درآمد بسيار بالايي نصيب لبنان مي‌شود و لبنان را از كمك‌هاي اقتصادي شيوخ خليج‌فارس يا اقتصادي وابسته به توريسم و گردشگري، بي‌نياز كرده و لبنان را به يك كشور ثروتمند تبديل مي‌كند. اين چيزي است كه غرب، اسراييل و امريكا نمي‌خواهند و سال‌هاست كه مانع مي‌شوند كه لبنان از منابع گاز و نفت خودش استفاده كند؛ مي‌خواهند كه لبنان را در فقر نگه دارند.با پيروزي اخير، در شرايط بين‌المللي كنوني و آغاز حفاري و استخراج گاز و دورنماي صدور گاز به اروپا، طبيعتا كشور لبنان بسيار ثروتمند خواهد شد و چون اين سفره‌ها از شمال تا جنوب گسترده ‌شده است، به ‌طور قطع سود فروش نفت و گاز به همه لبنان و كل اين كشور خواهد رسيد و حتي مقاومت هم از كمك‌هاي مالي كشورهاي خارجي بي‌نياز خواهد شد. اينها مسائلي بود كه دولت‌هاي غربي و اسراييل نمي‌پذيرفتند، اما حالا زير فشار مقاومت مجبور به پذيرش آن شده‌اند و به اين ترتيب لبنان آينده بسيار خوبي خواهد داشت.
  ‌فكر مي‌كنيد اثر اين پيروزي بر آينده سياسي لبنان چه باشد؟ به هر حال لبنان بايد تا دو هفته ديگر رييس‌جمهور جديدي انتخاب كند و دولت كنوني نجيب ميقاتي هم هنوز دولت پيشبرد امور است و دولتي با اختيارات كامل هنوز تشكيل نشده است. آيا اين پيروزي مي‌تواند باعث از بين رفتن بن‌بست جاري شود؟
من فكر مي‌كنم اين بحران سياسي را بايد از اين پيروزي جدا كرد. اين بحران نتيجه فشار امريكاست. ميشل عون، رييس‌جمهور را نمي‌خواهند، چراكه ميشل عون هم‌پيمان مقاومت است و همچنين جريان ملي آزاد، جريان سياسي وابسته به ميشل عون كه در راس آن جبران باسيل، داماد ميشل عون قرار دارد هم تحت فشار زيادي قرار گرفته است. طبيعتا اگر بعد از پايان دوران زمامداري ميشل عون، رييس‌جمهور انتخاب نشده ‌باشد، شوراي وزيران بايد وظايف رييس‌جمهور را برعهده بگيرد. اين درحالي است كه هنوز آقاي نجيب ميقاتي دولت جديدي تشكيل نداده و شوراي وزيران هم با اختيارات كامل وجود ندارد. اگر تا پايان دوره رياست‌جمهوري ميشل عون، ميقاتي دولت جديد تشكيل ندهد و رييس‌جمهور جديدي هم برگزيده نشود، يعني ايجاد يك خلأ سياسي در لبنان كه هيچ كس چنين چيزي را نمي‌خواهد و بسيار خطرناك است. من تصور مي‌كنم كه با ملاقات‌هايي كه اخيرا ميان نجيب ميقاتي، نخست‌وزير مكلف و ميشل عون، رييس‌جمهور صورت گرفته است، اين احتمال كه دولت را به زودي تشكيل بدهند وجود دارد. از سوي ديگر نبيه بري، رييس پارلمان هم مرتب جلسات پارلمان را براي انتخاب رييس‌جمهور تشكيل مي‌دهد و دومين جلسه هم برگزار شد و اين احتمال وجود دارد كه در يكي از اين جلسات تا پيش از پايان دوره ميشل عون به نتيجه برسند و يك رييس‌جمهور مورد توافق همه نيروهاي سياسي انتخاب كنند. در حال حاضر با اقدامي كه آقاي نبيه بري كرده است، پارلمان لبنان عملا ديگر مسووليت قانون‌گذاري ندارد و صرفا يك گروهي براي انتخاب رييس‌جمهور است و تنها ماموريت تعريف شده پارلمان همين مساله است. با كمي خوش‌بيني مي‌توان انتظار داشت كه در طول مدت باقي مانده، رييس‌جمهور را انتخاب كنند تا خلأ سياسي خطرناك شكل نگيرد. شايد در اين زمينه امريكا با توجه به مشكلاتي كه در رابطه با جنگ اوكراين دارد و مشكلات انرژي براي غرب، ممكن است امريكايي‌ها در اينجا هم كوتاه آمده ‌باشند.
  ‌در مورد اسراييل چطور؟ آنها هم به زودي انتخابات سراسري برگزار مي‌كنند و اختلاف‌نظرهاي زيادي در مورد همين توافق شكل گرفته است، درحالي كه دولت لاپيد اين توافق را پيروزي توصيف مي‌كند، مخالفان به رهبري بنيامين نتانياهو آن را يك شكست بزرگ مي‌دانند. فكر مي‌كنيد در اسراييل در سايه اين توافق چه تحولاتي رخ دهد؟
نتانياهو و هوادارانش خيلي از اين مساله استفاده كرده‌اند و تبليغات شديدي را عليه يايير لاپيد، نخست‌وزير به راه انداختند. اين تبليغات بخشي به اين دليل است كه در آستانه انتخابات زودهنگام قرار دارند. بحران سياسي كنوني اسراييل سابقه طولاني دارد. اين پنجمين انتخابات زودهنگام متوالي است كه آنها برگزار مي‌كنند و در هيچ يك از اين انتخابات‌ها يك نيروي سياسي نتوانسته آنقدر دستاورد داشته ‌باشد كه بتواند به تنهايي يا حتي با ائتلاف با چند گروه ديگر يك دولت قوي تشكيل دهد. تمام دولت‌هايي كه در چهار سال گذشته روي كار آمده‌اند، دولت‌هاي ضعيفي بودند و مرتبا وادار شده‌اند كه انتخابات زودهنگام جديدي را برگزار كنند. من فكر مي‌كنم كه با توجه به جامعه صهيونيستي و فشارهايي كه از هر سو وارد مي‌شود، مشكلات داخلي و اجتماعي و از بين رفتن قدرت بازدارندگي اسراييل در برابر همسايگانش چه در لبنان، چه در نوار غزه و چه جاهاي ديگر، اين بحران سياسي قابل حل نخواهد بود و شايد در آينده تشديد هم شود. اسراييل اين روزها در شرايطي قرار دارد كه وضعيت بسيار دشواري را تجربه مي‌كند كه در طول دوران تشكيل اين رژيم سابقه نداشته است.
  ‌فكر مي‌كنيد وضعيت مقاومت لبنان پس از اين توافق چه خواهد بود؟
اين دستاوردي كه در لبنان ايجاد شده است، گرچه بعضي‌ها، حتي در داخل لبنان هم اعتراض‌هايي به آن مي‌كنند و نمي‌خواهند يك پيروزي براي مقاومت به حساب بيايد، اما با توجه به گفتمان ملي كه مقاومت در پيش گرفته است و هر پيروزي را متعلق به لبنان مي‌داند و نه صرفا به عنوان پيروزي حزب‌الله و نمي‌خواهد آن را براي دستاورد سياسي براي خود تلقي كند، اين پيروزي يك دستاورد بزرگ براي لبنان و كل محور مقاومت است.
 


   ‌ميانجيگري امريكا، اسراييل را نجات داد.
  ‌لبنان حاضر به عادي‌سازي رابطه با اسراييل نيست.
  ‌درآمدهاي نفتي و گازي مقاومت را هم از كمك‌هاي مالي كشورهاي خارجي بي‌نياز خواهد كرد.
  ‌از زماني كه نفت و گاز در سواحل شرقي مديترانه كشف شده است، يعني در سواحل سوريه، لبنان، رژيم صهيونيستي و همچنين مصر و قبرس، معادلات جديدي در اين منطقه پديد آمده است. بحث تعيين مرزهاي دريايي در شرق مديترانه پس از كشف منابع انرژي جدي‌تر شده است. 
  ‌ميانجيگري امريكا باعث شد كه اسراييل از تهديد حزب‌الله نجات پيدا كند و در عين حال لبنان هم به حق خودش برسد.
  ‌اسراييلي‌ها مي‌خواستند از بهره‌برداري مشترك ميادين استفاده كنند و يك موافقتنامه همكاري مشترك با لبنان امضا كنند و لبنان را وارد دايره عادي‌سازي روابط با رژيم صهيونيستي كنند.
  ‌درآمد‌هاي نفتي و گازي لبنان را از كمك‌هاي اقتصادي شيوخ خليج‌فارس يا اقتصادي وابسته به توريسم و گردشگري، بي‌نياز مي‌كند و لبنان را به يك كشور ثروتمند تبديل مي‌كند.
  ‌توافق اخير را بايد از وضعيت بحران سياسي جدا دانست.
  ‌اسراييل اين روزها در شرايطي قرار دارد كه وضعيت بسيار دشواري را تجربه مي‌كند كه در طول دوران تشكيل اين رژيم سابقه نداشته است.
  ‌مقاومت گفتماني ملي در پيش گرفته است و هر پيروزي را متعلق به لبنان مي‌داند و نه صرفا به عنوان پيروزي حزب‌الله.