سناریوی مشکوک جرم انگاری علیه ایران

 
اخيرا يکسري خبرها در سياست خارجي ايران مطرح مي‌شود که به نظر مي‌رسد به‌هم بي‌ارتباط نيستند. يکي اظهار بي‌ميلي آمريکايي‌ها به مذاکرات برجام و همين سياست در اروپا البته بدون اعلام شکست ديپلماسي برجام، کاري که در غرب صورت مي‌گيرد. در سمت ديگر يک سناريوي مشکوکي با هدف گره زدن نام ايران به جنگ اوکراين دارد صورت مي‌گيرد که همه مشکوک است. با مطرح شدن بحث پهپادها، دولت اوکراين و کشورهاي غربي هم سعي مي‌کنند که موضوع ايران را مطرح کنند. جالب اينکه به هر حال طبق مقررات بين‌المللي حتي اگر اسلحه‌اي از يک کشور در جنگي به‌کار گرفته شود، بناي پايان بيطرفي کشور نيست. به ياد دارم در مجلس هشتم طرحي را تدوين کردم که تحت عنوان «الزام دولت به پيگيري حقوق بازماندگان جنگ از کشورهايي که عراق را مسلح کرده بودند»، تبديل به قانون شد. در آنجا تقريبا همه کشورهاي بزرگ آن زمان دنيا که در عرصه تسليحات حضور داشتند و حدود 36 کشور بودند که به عراق اسلحه صادر کرده بودند. از آمريکا و انگلستان و فرانسه تا روسيه و چين و نکته جالب اينکه بيش از 350 شرکت اروپايي و آمريکايي شرکت‌هايي بودند که حتي در مسلح کردن صدام به سلاح‌هاي ممنوعه شيميايي نقش داشتند و اسنادش هم مشخص بود و در آن قانون سازوکاري ديديم که جانبازان ايراني مي‌توانند از شرکت‌هاي غربي شکايت کنند. واقعيات اينها وجود دارد و در تمام جنگ‌ها مي‌بينيم بنگاه‌هاي عظيم توليد اسلحه در آمريکا و اروپا و جاهاي مختلف هستند که صاحب موقعيت اقتصادي مي‌شوند. الان هم اين مسائل در مورد ايران دارد عمده مي‌شود به اين دليل که متأسفانه يک فضاي کاملا ضد ديپلماسي عليه ايران درحال شکل گيري است. صحبت‌هاي آقاي رابرت مالي هم در همين رابطه قابل ارزيابي است و از اين رو معتقدم تمام اين سياست‌ها در راستاي سياست فشار بر ايران است. يک دليل عمده دارد و آن اينکه حتي برجام هم يک سياست کنترلي عليه ايران بود و نه سياست آشتي با ايران. يعني هنوز سياست اروپا و آمريکا در قبال ايران، سياست کنترل و محدودسازي ايران است و حتي ديپلماسي هسته‌اي هم هدف کنترلي را در دستور کار داشت و تنش زدايي را در دستور کار نداشت. چون حتي اگر برجام هم امضا مي‌شد، تنش‌هاي ديگري با ايران ادامه مي‌داشت. تنش‌هايي که در درجه اول اروپايي‌ها و آمريکايي‌ها سعي مي‌کردند اين تنش‌ها با متحدان منطقه‌اي‌شان ايجاد شود و در درجه ديگر هم متأسفانه در داخل ايران هم منافع برخي در تداوم تنش‌هاي خارجي و ادامه تنش‌هاي بين‌المللي ايران است. با توجه به اين مقدمه بايد بگويم که اولا، در طول چند روز اخير يک اشتياق غيرقابل توجهي در سمت رسانه‌هاي ايران براي طرح موضوع برجام وجود دارد. درحالي که اتفاقا زمان، زمان طرح موضوع برجام نيست و موضوعي که الان وجود دارد، مسائلي است که بين ايران و غرب شکل گرفته که به نظر مي‌رسد اين مسائل فعلا تعيين کننده هستند و موضوع برجام اصلا در دستور کار نيست و هر ديپلماتي الان در مورد برجام صحبت کند، مجبور است از موضع ضعف صحبت کند. بنابراين امروز زمان طرح برجام نيست ولي اين به معناي پايان برجام هم نيست. زماني که کشورهاي غربي الان سعي مي‌کنند از ناآرامي‌هاي داخلي ايران براي تضعيف توان چانه زني ايران و تضعيف مولفه‌هاي امنيت و منافع ملي ايران استفاده کنند و اگر اين دوران بگذرد، آن موقع برجام را نه به عنوان آشتي بلکه به عنوان يک سياست کنترلي دوباره در دستور کار قرار خواهند داد. لذا معتقدم اگر کسي دلبند منافع ملي کشور هست در درجه اول بايد يک سازوکار دروني براي حل اين اختلاف نظرهاي داخلي شکل بگيرد. لذا بايد يک سازوکار نهادمند و قانوني براي رفع اختلافات شکل بگيرد. اين مسائل و اختلاف نظرهايي که در کشور وجود دارد، کاهش پيدا کند و بعد از آن هست که در مسائل سياست خارجي مي‌توان ورود کرد. اما در موضوع روسيه برخي بي‌ميل نيستند که اسم ايران در جنگ اوکراين مطرح شود و به رغم اينکه دولت ايران رسما در جنگ اوکراين اعلام بي‌طرفي کرده ولي متأسفانه اين شرايط ادامه دارد. به هر حال ايران و روسيه دو کشوري هستند که در طول دهه اخير بيش‌ترين مناسبات نظامي را با هم داشتند و خريدها و همکاري‌ها و مهندسي مشترک نظامي معمولا توسط دو کشور و صنايع دفاعي دو کشور شکل گرفته است. به هيچ وجه، هيچ‌کسي در ايران راضي نيست که اگر سلاحي از ايران در روسيه وجود داشته باشد، اين سلاح عليه مناطق غيرنظامي اوکراين به کار برده شود و اگر چنين کاري صورت گرفته، اين تخلف دولت روسيه است و نه تخلف دولت ايران .