بی‌همه‌چیز

گروه فرهنگ وهنر: «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل»؛ این ضرب‌المثل کاربردی، حکایت هنرمندنماهایی است که این روزها در ماهگیری‌ از آب گل‌آلود سیاست، به نظر متبحر می‌آیند؛ سلبریتی‌هایی که با یک بررسی اجمالی می‌توان به قصد و غرض آنها از اینگونه حواشی رسید. در جدیدترین رفتار از سوی این قشر سلبریتی، حمید فرخ‌نژاد، بازیگر سینما که در گذشته هم درباره فرزندش اظهاراتی را مطرح کرده بود، این بار بعد از خروج از کشور با انتشار یک پست اینستاگرامی با الفاظی که شاید نتوان در بین برخی براندازان هم دید، به توهین علیه نظام اسلامی پرداخته است. از سویی با نگاهی به فعالیت‌های او در سینما به زعم رسانه‌ها و منتقدان سینمایی می‌توان به این مساله رسید که این بازیگر در گیشه، موفق ظاهر نمی‌شد اما اصرار داشت دستمزدهایی بالا بگیرد و حتی در تیتراژ کارهایش، شروطی را در همان مرحله عقد قرارداد مطرح می‌کرد تا نامش همیشه صدر باشد.  فرخ‌نژاد تا 4 روز پیش در ایران حضور داشت اما به‌ واسطه انتشار استوری‌هایی، اجازه خروج از کشور را نداشت. به همین دلیل، از طریق صنف خود وارد عمل شد تا دستگاه قضا را مجاب کند به دلیل سال جدید میلادی و اینکه می‌خواهد با پسرش ملاقات کند، اجازه خروج از کشور داشته باشد. دستگاه قضا هم رأفت به خرج داده و با گرفتن تعهد از آقای بازیگر، اجازه خروج وی را صادر کرد. یک نکته دیگر در این میان غیر‌حرفه‌ای بودن فرخ‌نژاد است؛ او تا ساعات پایانی حضورش در کشور، مشغول بازی در سریال «سقوط» بود که توسط فیلیمو در دست تولید است. فرخ‌نژاد به واسطه کار چه در قامت بازیگر و چه در مقام تهیه‌کننده و کارگردان، بخوبی مطلع است که اظهارنظرهای شخصی از این دست، تا چه اندازه می‌تواند سرنوشت پروژه‌ها را به خطر بیندازد. اکنون با این حرکت او، نه‌تنها برای سریال «سقوط» محدودیت‌های احتمالی ایجاد خواهد شد بلکه برای دیگر آثارش نظیر «زنبور کارگر» و «ملاقات با جادوگر» که در نوبت نمایش هستند نیز گرفتاری‌هایی به وجود خواهد آمد که دیگر عوامل پروژه‌ها هم تحت تاثیر خواهند بود.  واکنش اهالی و برخی مدیران سینمایی نیز نسبت به مواضع اخیر فرخ‌نژاد از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. روح‌الله سهرابی، مدیرکل دفتر نظارت بر عرضه و نمایش سازمان سینمایی کشور به مواضع اخیر حمید فرخ‌نژاد واکنش نشان داد و خطاب به او تأکید کرد: «حنای شما دیگر رنگی ندارد». او می‌نویسد: مردم فراموش نخواهند کرد شما یکی از پرکارترین بازیگران در آثار امنیتی و حتی ایدئولوژیک این حکومتی که دیکتاتورش خوانده‌اید بوده‌اید که اتفاقا چون نقش بازی کردن را خیلی خوب بلدید بازی‌های‌تان هم باورپذیر بود. امروز که وارد مرحله دیگری از نقش‌آفرینی خود شده‌اید از باب حرمت جلسات دوستانه‌ای که طی همین چند ماه با یکدیگر داشتیم، عرض می‌کنم: ‌ای کاش این ارتفاع پست را نمی‌گرفتید و با ورود به مارپیچ دروغ، اینگونه به زیست حرفه‌ای خود پایان نمی‌دادید! * شما بازیگر خوبی بودید اما فقط یک بازیگر خوب! سیدمحمود رضوی، تهیه‌کننده سینما و مشاور فرهنگی رئیس مجلس نیز در توئیتی نوشت: «حمید فرخ‌نژاد بازیگر است و همزمان با اعتراضات نقش یک مامور امنیتی را بازی می‌کرده و حالا با اتمام کار و دریافت دستمزد میلیاردی، به عنوان یک دیکتاتور در تلاش است با توهین به رهبری، جلوی پخش کار یک گروه چند ده نفری را بگیرد! او حالا هم نقش بازی می‌کند، تا آن طرف آب خریدار پیدا کند»! حسین لامعی، نویسنده و مستندساز هم در صفحه اینستاگرام خود اینطور نوشت: وارد پیج فرخ‌نژاد شوید و پست‌های همه این سال‌هایش را بخوانید؛ تندترینش فوت شجریان است که نوشته تسلیت! این بزرگ‌ترین کنش سیاسی استاد (!) در ایران بود.  حالا بامزه اینجاست که فرخ‌نژاد ۴ شب قبل آخرین صحنه خود در سریال «سقوط» را بازی کرد، کل پولش را گرفت و سریع از ایران خارج شد، حال به گمان‌تان سقوط چگونه سریالی است؟ آیا در حمایت از زن، زندگی، آزادی است؟ در حمایت از معترضان؟ در اعتراض به گرانی‌ها؟ خیر! «سقوط» سریالی تحت نظر و پشتیبانی نهادهای امنیتی است، سریالی در عراق پیرامون داعش و آزادسازی موصل توسط جمهوری اسلامی.  حالا به نظرتان نقش استاد (!) در این سریال چیست؟ او نقش یک مامور امنیتی جمهوری اسلامی را ایفا می‌کند و نشان می‌دهد جمهوری اسلامی چگونه عراق را پاک و آزاد کرد... او برای این نقش پول بسیار کلان گرفت و با همان سریع رفت آمریکا تا بگوید: جمهوری اسلامی خیلی بد است! هفت خط‌تر از این سلبریتی‌ها در کل سیاره نیست! *** درد بی‌درمان خودفروختگی!    احمدرضا انصاری: نمک خوردن‌ها و نمکدان شکستن‌ها ادامه دارد و حمید فرخ‌نژاد، تازه‌ترین نمونه است اما در هیاهوی این دهن‌کجی‌ها، ضدانقلاب خارج‌نشین هم بیکار ننشسته و روز به روز چهره واقعی خودش را بیش از پیش نمایان می‌کند. نازنین بنیادی از همین جنس آدم‌هاست که پشت نقاب طرفداری از حقوق بشر، هر چه می‌خواهد دل تنگ اربابانش، می‌گوید و بیشتر سرزمین مادری‌اش را زیر پا می‌گذارد. یک روز با ایفای نقش‌های غالبا سیاسی و ترسیم تصویر تروریست از میهنش و روز دیگر با ایفای نقش عروسک خیمه شب بازی برای آنانی که عداوت‌شان با ایران، کودک و زن و پیر و جوان نمی‌شناسد. در چنین شرایطی که هر نمک‌خورده‌ای از جمهوری اسلامی از راه می‌رسد لگدی به نمکدان می‌زند، بنیادی هم بر امواج رسانه‌های معلوم‌الحال سوار شده و ضمن دمیدن در آتش خشونت‌های خیابانی، ناجوانمردی‌ها علیه این ملت را نیز تطهیر می‌کند. آخرین لگدپراکنی او برمی‌گردد به گفت‌وگویش با پوریا زراعتی در شبکه سعودی ایران اینترنشنال که در آن گفته است: «این تحریم‌های اقتصادی مثل شیمی‌درمانی می‌ماند و برای اینکه بیماری سرطان را خوب کند، به بقیه قسمت‌ها هم صدمه می‌رساند. اینکه بگوییم تحریم خوب است یا بد، خیلی پیچیده است!» البته نباید از این اظهارنظر بنیادی تعجب کرد؛ برای کسی که چشمش را تعمدا به روی دشواری‌های تامین دارو برای کودکان بیمار بسته، تشخیص خوب یا بد بودن تحریم پیچیده است! برای کسی که در مسیر خوش‌رقصی برای اربابان خویش حتی خاک مادری هم نمی‌شناسد، به همان میزان که تشخیص این موضوع پیچیده است، تطهیر این ظلم آشکار ساده و سهل است! *** بی‌شخصیت    محمدعلی میرزایی: اگر کسی حمید فرخ‌نژاد را بشناسد، متوجه می‌شود متنی که در صفحه او منتشر شده را خودش ننوشته است. نه اینکه موافق متن نباشد، چرا که او وقیح‌تر از این حرف‌هاست اما سوادش قد نمی‌دهد. عمراً اگر این آدم‌هایی که در اول متن نام‌شان را آورده، بشناسد. بی‌سوادی فرخ‌نژاد البته چیزی نیست که نخستین بار عیان شده باشد. او از حرف زدن عادی هم عاجز است. صحبت کردن او در نشست‌ها و گفت‌وگوهایی که داشته است، شاهدی بر این مدعاست. او حتی جمله‌ای را که مقصودش بود نمی‌توانست به درستی ادا کند. مثلا یک بار آمد بگوید به نظراتی که پای پست‌هایش هست اهمیتی نمی‌دهد، بعد جوری سینه‌خیز رفت که همه مردم ایران را فدای پسرش کرد. حالا هم وقیحانه بعد از اینکه از کشور فرار کرده، ژست چه‌گوارایی گرفته و لاف در غربت می‌زند. بی‌آنکه اصلا عقلش به این برسد که این لاف، به قواره نشستن مگسی روی هیبت ایران عزیز هم نیست ولی خب، زحمتی شد برای رفقای بازیگرش. ثابت کرد علاوه بر بی‌شخصیتی، شعور، معرفت و درک صنف را هم ندارد. به یک گروه که چند ماه برای تولید یک اثر زحمت کشیده‌اند، خسارت زد. علاوه بر خسارت مادی‌ای پروژه مذکور متحمل شده، همکاران سینمایی فرخ‌نژاد باید چوب حماقت‌ها و خیانت‌ها و بی‌شخصیتی او را بخورند. فرخ‌نژاد نشان داد فاقد مولفه‌های اولیه پرستیژ داشتن و فهم مناسبات حرفه‌ای در سینماست؛ او دیگر شخصیتی نخواهد داشت و مانند برخی دیگر که پس از یکی دو روز افتادن روی زبان‌ها، فراموش شده‌اند، فراموش می‌شود. بازیگران قدرتمندتر از او در سال‌های دوری از ایران، کمترین توفیقی در حرفه خود نداشته‌اند؛ تکلیف فرخ‌نژاد که روشن است. اگر به خاطر مخالفت‌ها و بدگویی‌هایش علیه ایران، از دشمنان ایران، حمایتی نگیرد، طبعا با همان شیوه‌ای که پیش از این زندگی می‌کرد، نمی‌تواند روزگار بگذراند. باید دیالوگ رضا عطاران در هزارپا را به او یادآوری کرد: تموم شد! خیلی تاثیرگذار بود! *** عوامل «سقوط» خطاب به حمید فرخ‌نژاد: کاش حرمت نان و نمک برایت مقدس بود عوامل گروه سریال «سقوط» در نامه‌ای سرگشاده از حمید فرخ‌نژاد بابت تصمیم فردی و به مخاطره انداختن سریال گلایه کردند. به گزارش «وطن‌امروز»، نامه سرگشاده گروه تولید سریال سقوط به این شرح است: حمیدخان فرخ‌نژاد؛ سلام که رسم ادب و معرفت و احترام است! همه ما تیم تولید سریال «سقوط» شوکه هستیم. مگر می‌شود مرارت‌هایی که در روزهای سخت و خاک‌آلود فیلمبرداری در کوه و بیابان کشیدیم، از خاطر برد؟ مگر می‌شود شب‌های سرد سقز را که با میهمان‌نوازی هموطنان عزیز کرد گرم شده بود، فراموش کرد؟ مگر می‌شود شب‌بیداری عوامل تولید و علاقه‌شان را به تولید سریالی متفاوت و جذاب برای مردم از یاد برد؟ حمیدخان! چطور می‌شود که زحمت‌های گروهی را که خود در میان‌شان بودید، نبینید و تصمیمی فردی بگیرید که پخش سریال به مخاطره بیفتد؟ چطور می‌شود وقتی یاد بیانیه‌نویسی بیفتید که کارتان تمام شده باشد و بی‌خبر بار سفرتان را هم بسته باشید ولی برای‌تان مهم نباشد که بقیه اعضای گروه چه بلایی بر سرشان می‌آید؟ چقدر سخت است که چند روز قبل همدیگر را در آغوش گرفته باشیم و برای هم آرزوی موفقیت در پروژه‌های بعدی را کرده باشیم و حالا همان آدم‌ها را در مخمصه‌ای گرفتار کرده باشید که انگار زحمات یکساله‌شان خاکستر شده. چقدر خودخواهانه است که شرایط سخت کنونی مردم را دیده باشیم و بدتر از آن را، سر همکاران خود آورده باشید. چقدر عجیب است که خبرهای درگوشی حل مشکل خروج هنرمندان را شنیده باشیم و دقیقا رفتاری کنید که مشکل ممنوع‌الخروجی دوباره برای همه هنرمندان و دوستان‌تان برقرار شود. جناب فرخ‌نژاد! کاش معرفتی بود، کاش حرمت نان و نمک همچنان مقدس بود، کاش رفتار حرفه‌ای فقط در هنگام نقد کردن چک معنا پیدا نمی‌کرد، کاش ارزش کلمه‌ها اینقدر راحت و آسان نمی‌شکست.  همکاران شما در سریال سقوط