شادي ملي (۱)

آيا گوهر ايمان با شادي و به ويژه شادي  دسته جمعي منافات دارد؟ 
نمي‌دانم چرا برخي دين‌باوري و نشانه تظاهر يا تبلور ايمان را اخم و گرفتگي مي‌پندارند! گويي هر كس ايمان بيشتري داشته باشد، از شادي گريز بيشتري دارد. گره بر ابروان مي‌اندازد، لبخند نمي‌زند. اهل مطايبه و شادي نيست. سنگين و رنگين است به حدي كه ديدن او انسان را به ياد روايتي از قيامت مي‌اندازد كه روايت حساب و كتاب و مار غاشيه و روز پنجاه هزار سال است. آيا حقيقتا گوهر ايمان با شادي و به ويژه شادي دسته جمعي منافات دارد؟ كار از كجا دچار مشكل شده است؟ يكي از كهن‌ترين متون معنوي و ايماني، كتاب بهگواد گيتا يا سرود خدايان است. اين كتاب بحمدالله با ترجمه فرزانه گرانقدر، دكتر محمد علي موحد، «دير زياد آن بزرگوار خداوند!» به زباني فاخر، دقيق و پر لطف ترجمه شده است. در يكي از فراز‌هاي كتاب، كه در حقيقت نيايش‌گونه است، ارجونا خطاب به كرشنا مي‌گويد: «اي كرشنا، به‌راستي كه ثناي تو جهان را به شادي و خرّمي مي‌آكند. » (۱) اين مفهوم در اديان ابراهيمي، به ويژه اسلام نيز به روشني ديده مي‌شود. انسان مومن به توحيد، از عمق جان، شادمان و مطمئن و اميدوار است. اساسا كسي كه به خداوند باور دارد، ديگر در ذهن، بر زبان و در زندگي او، جايي براي اندوه سطحي نبوده و نيست. اگر اندوهي هست، اندوه و حسرت كمال و دست يافتن به مراتب فراتر است. 
در واقع انسان مومن شادي‌اش آشكار و اندوهش پنهان است. اين اندوه، اندوه جهان گذرنده نيست. به تعبير حافظ: «با دل خونين لب خندان بياور همچو جام!» ديگر زيباتر از اين نمي‌توان چنان مفهومي را تصوير كرد.  وقتي شادي مردم آرژانتين، ميليون‌ها نفر از ساكنان بوئنوس‌آيرس را مي‌ديدم كه چگونه مثل دريايي آغوش گشوده‌اند و اتوبوس حامل قهرمانان تيم ملي را كه مانند كشتي آرام و با وقار در ميان امواج جمعيت حركت مي‌كرد، ديدم؛ با خود گفتم، همه ملت‌ها به شادي ملي نياز دارند! كاش ما هم شاهد چنين شادي‌هايي در ايران باشيم.  ما در فرهنگ ديني يا دقيق‌تر فرهنگ و سنت مذهبي شيعه، به اين موضوع و به اين مهم كمتر انديشيده يا توجه نكرده‌ايم. ببينيد! ما عزاداري‌هاي دسته‌جمعي و ملي داريم. مثل محرم و صفر و ايام فاطميه. اين ايام پس از پيروزي انقلاب اسلامي افزوده هم شده است. به حدي كه شادي‌ها و موسم‌ها يا مناسبت‌هاي شادي مذهبي در حاشيه قرار گرفته است. به عنوان مثال، جشن ميلاد پيامبر اسلام، يا ميلاد فاطمه زهراء، امامان عليهم‌السلام نسبت به سوگ شهادت يا رحلت، اصلا قابل‌قياس نيست. در شكل ظاهري هم اين تفاوت ديده مي‌شود. بگذريم كه برخي با بي‌سليقگي و البته جهالت، مي‌كوشيدند پس از پيروزي انقلاب، جشن ملي نوروز را كمرنگ، بلكه حذف كنند! در قاهره، در نزديكي مسجد رأس‌الحسين عليه‌السلام، در مسافرخانه‌اي بي‌استاره! اتاق گرفته بودم. هر روز براي نماز به مسجد رأس‌الحسين مي‌رفتم. حرم را مثل حجله عروس آراسته بودند. مردم گاه شاخه‌هاي گل مي‌آوردند و بالاي ضريح مي‌انداختند. در حرم سيده زينب، در آخر وقت، خدّام، از سبدهاي گل كه بالاي ضريح چيده شده بود، شاخه‌هاي گل براي زائران پرتاب مي‌كردند. فضاي زيارت پر از لبخند و تبسم و شادي بود. به دوستي مصري كه استاد الازهر بود، گفتم: «اين فضاي شادمانه مسجد رأس الحسين و سيّده زينب، خيلي پر لطف و جذاب است.» گفت: «ما مصري‌ها شيعيان افراح هستيم و شما ايراني‌ها، شيعيان احزان!» ديگر فشرده‌تر و گوياتر از اين نمي‌شد، اين موضوع را تصوير كرد.  واقعيت اين است كه جامعه، به ويژه جوانان به فضاي شادمانه، پراميد و جذاب نياز دارند. نسل ما يا نسل مسوولان محترمي كه در دهه‌هاي شصت و هفتاد و هشتاد يا مانند برخي مراجع محترم در دهه نود و حتي صد سالگي‌اند، از چشم جوانان هم بنگرند! همان‌گونه كه عزاداري‌هاي ملي يا دسته‌جمعي داريم، در فكر و تدارك شادماني‌هاي ملي هم باشيم! يكي از پنجره‌هاي جذاب براي شادي ملي، موسيقي است؛ مسابقات ورزشي در عرصه محل و ملي و البته بين‌المللي است. شادي‌هاي ما در نسبت با قهرماني تيم‌هاي مختلف‌مان نسبتي ندارد. فرصت‌هاي منطقي و طبيعي شادي را بايد دريافت، بلكه شكار كرد تا مردم نفسي تازه كنند و جوانان راهي به شادي و اميد پيدا كنند. 
پي نوشت:  
گيتا، (بهگواد گيتا) سرود خدايان، ترجمه محمدعلي موحد، تهران، انتشارات خوارزمي، ۱۳۸۵، ص۱۵۹