ابتذال اپوزیسیون

میثم فکری
دکترای علوم سیاسی

نمونه‌‌های اپوزیسیون پیش از انقلاب در بستری‌ از‌ هرج ومرج اجتماعی، وخامت اوضاع اقتصادی، تزلزل پایه‌های حکومت قاجار یا ناپختگی‌ محمدرضا پهلوی و وقوع دو جنگ‌ جهانی‌ اول‌ و دوم، نفوذ مستقیم‌ قدرت‌‌های بزرگ غربی و بالاخره‌، شدت‌ اقتدارگرایی در روحیه بسیاری از نخبگان سیاسی اتفاق افتاده بود. لیکن در شکل‌گیری اپوزیسیون‌ بعد از انقلاب، زمینه‌های دیگری‌ نقش‌ داشته است‌. نظام‌ جمهوری‌ اسلامی خود را شنوای‌ نظرات متفاوت و حتی مخالف معرفی کرده و این موضوع را در 4 دهه گذشته در‌ قالب‌ انتخابات، آزادی مطبوعات، همایش‌ها، کرسی‌‌های آزاداندیشی‌ و… نشان‌ داده‌ است. از سوی‌ دیگر‌ نظام در عین اعلام توجه به نظرات مخالف، به دلیل نوپا بودن و تهدیدات داخلی و خارجی بیشترین‌ اهتمام‌ خود‌ را صرف ثبات خودکرده که‌ تا‌ حدود‌ زیادی‌ در‌ حوزه‌ ثبات موفق بوده است؛ اما با توجه به تجربه تاریخی ایران، وجود قومیت‌های متنوع، مذاهب متفاوت، نسل جوان فعال، تهدیدات خارجی و وابستگی بعضی از گروه‌های داخلی به بیگانگان و شکاف‌های اجتماعی و طبقاتی، به هرحال زمینه‌های آسیب‌پذیری تا حدی وجود دارد. زیرا این تهدید کمابیش وجود داشته که‌ اعتراضاتی که گاه به دلیل برخی مشکلات صورت می‌گیرد، از چهارچوب خود خارج شده و حالت ناسالمی به خود گرفته و نهایتاً به خشونت و تفرقه و تجزیه در نیروهای سیاسی و اجتماعی منجر شود. از شروع آشوب‌های اخیر نیروهای اپوزیسیون که توهم انقلاب داشتند، از ائتلاف و اتحاد میان خود حرف می‌زدند اما نه تنها حتی یک ائتلاف نیم‌بند هم شکل نگرفت بلکه شکاف‌ها میان جریان‌های مختلف ضدایران از سلطنت‌طلب‌ها تا چپ‌ها و منافقین و از تجزیه‌طلبان تا سایر گروه‌ها بیش از پیش آشکار شد. در روزهای اخیر رسانه‌های اپوزیسیون خط خبری خود را انتشار پیام مشترک برخی چهره‌های ضدانقلاب قرار داده و با آب و تاب آن را پوشش دادند. این پیام که البته یک توئیت سه خطی به مناسبت سال نوی میلادی بود موجب شد تا رسانه‌های فارسی‌زبان آن را نشانه ائتلاف و وحدت اپوزیسیون قلمداد کنند! انتشار توئیت مشترک از سوی چهره‌هایی که نه سابقه سیاسی دارند و نه حتی چندان شاخص هستند که جامعه ایران با آنها همراه شود، نشان می‌دهد که اولاً سطح عملکرد اپوزیسیون خارج‌نشین جمهوری اسلامی تا چه اندازه به ابتذال کشیده شده و ثانیاً نشان از آینده تاریک پیش روی این گروه‌ها دارد. جلودار شدن چهره‌هایی که سواد سیاسی ندارند، نشان می‌دهد که لیدرهای جریان ضدانقلاب تا چه حد افراد سطح پایینی هستند که اتحاد توئیتی آنها با هم مهم شده است! به همین بهانه، در مطلب حاضر جریان‌شناسی اپوزیسیون داخلی و خارجی و علل عدم موفقیت آنها در فعالیت‌هایی که داشته‌اند، بررسی می‌شود.




​​​​​​​اپوزیسیون قانونی به دنبال براندازی نیست
اپوزیسیون را در حکومت‌های فاقد اپوزیسیون قانونی به ‌سه دسته تقسیم می‌کنند: اپوزیسیون‌ قدرت‌‌طلب که درواقع مخالف پرسنل‌ سیاسی‌ حاکم‌ است؛ اپوزیسیون اصلاح‌طلب که مخالف سیاست‌های جاری حکومت است و اپوزیسیون انقلابی که مخالف کل نظام حاکم است.
در یک تقسیم‌بندی دیگر اپوزیسیون به دو طبقه اپوزیسیون درونی و اپوزیسیون بیرونی تقسیم‌ می‌شود‌. اپوزیسیون بیرونی شامل همه کسانی می‌شود که‌ خارج‌ از مرزهای سرزمینی و ایدئولوژیک یک کشور قرار می‌گیرند و اپوزیسیون علیه آن فعالیت می‌کند‌. آنها از لحاظ مشی مختلف‌اند؛ زیرا ممکن است مشی آنان، موجی از لزوم‌ اصلاحات‌ تا‌ ضرورت براندازی را شامل شود. دسته دوم، اپوزیسیون درونی‌اند، آنها همچون اپوزیسیون‌ در‌ خارج‌ از مرزها، در عقیده و مشی، با هم اختلاف دارند اما برخلاف اپوزیسیون بیرونی، بیشتر میل‌ به‌ ضرورت اصلاحات دارند تا اقدامات براندازانه. برخی از اپوزیسیون داخلی، قانونی و برخی غیرقانونی‌‌اند‌.
با استفاده از آنچه در معنای اپوزیسیون گفته شد، می‌توان اپوزیسیون‌ غیرقانونی‌ را به این شکل تعریف کرد: «اپوزیسیون به احزاب، گروه‌ها و جریان‌های مخالف‌ یک‌ نظام سیاسی و ضدانقلاب اطلاق می‌شود. جریان‌های اپوزیسیونی به دلیل تضادهای ایدئولوژیک سیاسی و منافع‌ اقتصادی‌، در برابر یک رژیم به مبارزه می‌پردازند. آنان علاوه بر اینکه‌ ایدئولوژی‌‌های مختلف دارند، ممکن است در داخل یا خارج از کشور، فعال بوده و راهبری‌های مبارزه‌ با‌ رژیم‌ یا انقلاب از سوی آنان، متفاوت باشد، یعنی طیفی از آنها به‌ مبارزه غیر قهرآمیز و بخشی به مبارزه خشونت‌آمیز و براندازانه روی می‌آورند.»
به‌ طورکلی‌ می‌توان بر اساس چهار شاخص استقلال سیاسی اپوزیسیون، تمامیت سرزمینی کشور‌، مقبولیت نظام و نحوه فعالیت‌ گروه‌‌ها به بحث دقیق‌تر درباره‌ اپوزیسیون‌ پرداخت. گروه‌هایی که این چهار محور را می‌پذیرند یعنی معتقد به‌ استقلال‌ سیاسی کشور بوده و خود استقلال‌ سیاسی‌ دارند و به‌ تمامیت‌ ارضی‌ کشور پایبند هستند، حقانیت نظام و مشروعیت‌ آن را به شکل مستقر می‌پذیرند و شیوه فعالیتشان هم در چهارچوب موازین‌ قانون‌ اساسی است، این گروه‌ها اصطلاحاً‌ خودی و در درون حاکمیت‌ جای‌ می‌گیرند.
اپوزیسیون قانونی به‌ لحاظ‌ سیاسی مستقل بوده و وابستگی سیاسی به بیگانه ندارد، به تمامیت ارضی کشور پایبند‌ است‌ و فعالیت قانونی را هم می‌پذیرد‌؛ اما‌ در ارتباط با‌ میزان‌ مقبولیت نظام سیاسی و حاکمان‌، رأی و نظر متفاوتی با دیدگاه حاکم دارد. اپوزیسیون‌ «بر‌ نظام» یا «اپوزیسیون معاند» گروه‌هایی هستند‌ که می‌توانند‌ وابسته‌ باشند یا مستقل، خواهان‌ حفظ تمامیت ارضی کشور باشند یا تجزیه‌طلب، اما به هرحال این گروه با زیر‌ سؤال‌ بردن حقانیت و مشروعیت نظام، اساساً به‌ طرق‌ غیرقانونی‌ و براندازانه‌ درصدد‌ سرنگونی حاکمیت هستند.

گذار اپوزیسیون از «بر ساختار» به 
«در ساختار»
بازی در فضای سیاسی از الگوی رقابت در چهارچوب نظام سیاسی پیروی می‌کند. این الگو زاییده بنیادهای سیاسی-فکری‌ یک نظام سیاسی است که‌ به‌ طور منطقی-عقلایی به وسیله مردم یک کشور استوار شده، حدومرزی برای رقابت سیاسی ترسیم می‌کند که نیروهای سیاسی بازیگر، امکان تجاوز به ماورای‌ آن‌ را ندارند. نیروهای سیاسی‌ موردتوجه‌ در این الگو را دو طیف عمده تشکیل می‌دهند که طیف اول آن عبارت‌اند از: نیروهای وفادار به نظام سیاسی که از راه رقابت به قدرت رسیده‌اند، مناصب‌ حکومتی را در اختیار دارند و سیاست‌سازی و اداره اجرایی امور را به دست دارند و طیف دوم آن را نیروهایی تشکیل می‌دهند که در مسابقه به پیروزی نرسیده‌اند، اما به‌ نظام‌ وفادارند و به‌ اصطلاح اپوزیسیون قانونی طیف اول به حساب می‌آیند و بنا دارند تا با بازسازی خود در‌ مسابقه‌های بعدی، بتوانند به قدرت بازگردند.
می توان گفت تمام انقلاب‌ها به نوعی «اپوزیسیون سرخود» ‌‌متولد‌ می‌شوند و مانند جنینی که به جفت خود در زمان تولد متصل است‌، انقلاب‌ نیز‌ با اپوزیسیون خود متولد می‌شود؛ زیرا حکومت سابق و حامیان و هواداران داخلی و خارجی آن در‌ دوره جدید تبدیل به اپوزیسیون می‌شوند. نکته دیگر این است که گروه‌‌های رقیب و رفیق سابق‌ که‌ بر سر شکل‌گیری انقلاب و حکومت جدید همکاری داشته‌اند، پس از به قدرت رسیدن گروه اکثریت جدید، پس از انقلاب تبدیل به گروه‌های اپوزیسیون جدید می‌شوند که یا‌ در چهارچوب قانون به فعالیت و انتقاد از سیاست‌ها و حاکمان می‌پردازند و یا تبدیل به اپوزیسیون انقلابی و غیرقانونی شده و به گروه‌های معاند انقلاب تبدیل می‌شوند و برای سقوط انقلاب و حاکمان‌ جدید‌ تلاش می‌کنند.
جامعه شناسی سیاسی در ایران به دلیل فقدان خاستگاه بومی و شباهت آن به یک الگوی وارداتی، توانایی تحلیل درست اپوزیسیون در قدرت را ندارد. بسیاری از حاملان ایرانی‌ این‌ علم، بدون آنکه به ظرافت‌های جامعه و فرهنگ سیاسی ایرانیان توجه داشته باشند، الگوهای وارداتی را مبنایی برای گروه‌های سیاسی ایران قرار داده‌اند. مطالعات آنان روی‌ جامعه‌ سیاسی ایران به روش سلبی و ایجابی است؛ به این معنا هر آنچه در غرب است، در ایران نیست و هر آنچه در ایران است در غرب نیست؛ از دید آنها در غرب نظام‌‌های دموکراتیک‌ پارلمانی شکل گرفته است، پس‌ زمینه‌ شکل‌‌گیری اپوزیسیون وجود دارد. ولی در ایران چنین نظام‌هایی تا پیش از انقلاب اسلامی تأسیس نشده، لذا‌ امکان‌ پدید آمدن اپوزیسیون وجود نداشته است. گرچه در صحنه‌ سیاست‌ ایران، پس از انقلاب اسلامی گروه‌ها و تشکل‌های سیاسی مشخصی حضور داشته‌اند، تقسیم‌بندی‌های متفاوتی از آنان به‌ عمل‌ آمده است که از خلال آنها، مهم‌ترین گروه‌‌های تشکیل‌دهنده نیروهای مزبور را می‌توان پنج گروه: گروه‌‌های سلطنت‌‌طلب (که حامی حکومت گذشته بوده و حکومت را صرفاً در سلطنت می‌دانند؛ چه با‌ ادامه‌ پادشاهی‌ گذشته و چه با تأسیس پادشاهی جدید)، گروه‌های اسلامگرای انقلابی و غیرانقلابی، گروه‌های ملی‌ و لیبرال، ‌گروه‌های چپ و گروه‌‌های التقاطی دانست.
با بررسی خط مشی گروه‌های اپوزیسیون در تاریخ‌ انقلاب‌ اسلامی می‌توان به این نتیجه‌ رسید که در طول‌ این‌ 4 دهه، جنس مخالفت‌ها دگرگون‌ شده است. در سال‌های اولیه، مخالفت اپوزیسیون به شیوه نظامی و براندازانه آشکار‌ بوده‌ است و نوع برخورد نظام جمهوری‌ اسلامی‌ با‌ توجه به پشتوانه‌‌های فقهی و نظری و مشروعیت سیاسی‌ مبتنی بر مردم‌سالاری دینی، غیرقانونی اعلام کردن آنها بوده است. برخی صاحبنظران معتقدند که مخالفت‌های اولیه دهه ١٣٦٠ مخالفت‌های «بر‌» و «در» ضدیت کامل با جمهوری اسلامی‌ بود‌ ولی‌ امروز‌ می‌توان گفت بخش‌ قابل‌ توجهی از مخالفت‌ها «در» چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی است.

مهم‌ترین اهداف اپوزیسیون جمهوری اسلامی
بخش چشم‌گیری از فعالیت اپوزیسیون مخالفت با قرائت‌ فرهنگی‌ گفتمان‌ انقلاب اسلامی و تلاش برای استحاله آن است و می‌توان اقدامات ذیل را با این‌ هدف‌ برشمرد:
تهاجم فرهنگی: تهاجم فرهنگی به مجموعه حرکت‌ها و اقدام‌های آگاهانه‌ و هدفمند‌ یک‌ بازیگر برای تغییر آگاهی‌ها، گرایش‌ها، تمایلات و رفتارهای اکثریت غالب مردم جامعه دیگر اطلاق‌ می‌گردد. استعمارگران به این نتیجه رسیده‌اند که بهترین راه نفوذ در‌ سایر‌ کشورها‌، نفوذ در فرهنگ و استحاله درونی آنها است. به همین سبب با مترقی جلوه دادن‌ ارزش‌‌های موردپسند خود، آنها را جایگزین معیارهای بومی و فطری ملت‌ها می‌سازند‌.
انزوای روحانیت و نیروهای انقلابی: روحانیت و مرجعیت شیعه، محور اصلی بسیاری از تحولات فکری-فرهنگی و سیاسی تاریخ‌ معاصر‌ ایران بوده است. روحانیت شیعه در ایران دارای ویژگی‌های خاصی است‌ که‌ شامل جایگاه اجتماعی، استقلال اقتصادی و ایجاد ارتباط‌ از‌ طریق‌ اجتهاد می‌شود. این ویژگی که در‌ اجرای‌ نقش مردمی و انقلابی روحانیت فوق‌العاده مؤثر بوده به نوعی ضامن بقا‌ و حافظ‌ منافع ملی ایران از چپاول‌ سلطه‌‌گران نیز‌ شده‌ است‌.
تفرقه و جدایی‌ میان‌ حوزه و دانشگاه: «وحدت حوزه و دانشگاه» از مهم‌ترین دغدغه‌ها و آرزوهای بزرگان‌ و دلسوزان‌ انقلاب بوده و هست. بر این اساس‌ هرگونه جدایی و تفرقه میان‌ دو‌ نهاد اصلی تولید فکر و علم‌ در‌ ایران می‌تواند تبعات و پیامدهای نامطلوبی دربرداشته باشد. بی‌شک اختلاف و جدایی‌ میان‌ حوزه و دانشگاه نظام جمهوری اسلامی‌ ایران‌ را‌ با تهدید جدی‌ در‌ خصوص دودستگی و چندپارگی‌ میان‌ حوزه و دانشگاه مواجه خواهد ساخت و انقلاب اسلامی را به مخاطره خواهد افکند.
تهدیدهای اقتصادی: آنچه در‌ سیاست‌ اعمال تحریم‌‌های امریکا‌ علیه جمهوری اسلامی برجسته‌ شده است، تدارک زمینه‌های لازم برای تأمین هرچه بیشتر تأثیرهای این تحریم‌ها بر‌ اقتصاد‌ ایران است. تحریم‌های خارجی به‌ اضافه‌ فعالیت‌‌های داخلی‌ و انتشار فسادهای اقتصادی‌ در‌ رسانه‌ها باعث فشار همه‌جانبه و سوءاستفاده نیروهای مخالف از آن شده است.

تغییرات تاکتیکی اپوزیسیون‌ در‌ ایران
می توان درصحنه سیاست ایران، عملاً دو‌ نوع‌ تشکل‌ و حزب‌ را‌ معرفی کرد؛ یکی احزابی که مجاز هستند و می‌توانند در مبارزات پارلمانی و ریاست جمهوری شرکت کنند و به عنوان اپوزیسیون قانونی و ذیل دودسته اپوزیسیون اصلاح‌طلب و قدرت‌طلب‌ شناخته می‌شوند و دیگری طیفی از احزابی که معمولاً طرفدار براندازی نظام جمهوری اسلامی یا اعمال اصلاحات شدیدی همچون برکناری رهبری و ولایت فقیه هستند. طیف دوم غیرقانونی است و اعضایش اساساً نمی‌توانند در انتخابات رسمی نامزد شوند. رهبران احزاب دسته دوم معمولاً خارج از ایران هستند. هرگونه همکاری با این احزاب اپوزیسیون می‌تواند پیامدهای خطرناکی را به همراه داشته‌ باشد‌ و برخورد با آنها از حوزه سیاسی خارج شده و در حوزه‌های قضایی و امنیتی صورت می‌گیرد. در ایران احزاب اپوزیسیون غیرقانونی بسیار‌ متنوعی‌ وجود دارند که هرکدام برای‌ خود‌ رسانه مختص خود را دارند، فعالیت این احزاب غیرقانونی است و فعالان و هواداران آنها همه به صورت مخفی به کار خود ادامه می‌دهند. جریانات‌ بسیاری‌ تا به حال برای وحدت‌ نیروهای‌ اپوزیسیون علیه جمهوری اسلامی تلاش کرده‌اند اما این تلاش‌ها جملگی ناموفق بوده و حداکثر به وحدت طیف کوچکی از نیروها بدل شده است.
در حال حاضر، رویکردهای گروه‌‌ها و جریانات اپوزیسیون در داخل و خارج از کشور از وضعیت سنتی خارج شده و حالت «ژلاتینی‌ ‌یا سیال» به خود گرفته است. فعال کردن گسل‌های قومی-مذهبی و بهره‌برداری از ظرفیت‌‌های نهفته در‌ مطالبات صنفی (معلمین، کارگران و دانشجویی) و همچنین موج‌سواری سیاسی بر سازمان‌های غیردولتی نیز می‌تواند یکی‌ از راهکارهای بیگانگان و اپوزیسیون باشد.
درحالی که در ابتدای شکل‌گیری جمهوری‌ اسلامی، اپوزیسیون اغلب به شکل غیرقانونی و براندازانه و نظامی بود و تا میانه دهه ٧٠ نیز همین راهبرد را در ‌‌پیش‌ می‌گرفت ولی از آن به بعد با بیان شعارهای مردم‌سالارانه و فعال شدن‌ جامعه‌ مدنی‌ و فضای باز سیاسی امکان فعالیت‌های اپوزیسیون قانونی بیشتر فراهم شد و تغییرات وسیعی‌ در نوع، روش و کنش اپوزیسیون به وجود آمد. تغییر و تحولات کلی‌ اپوزیسیون بعد از دهه‌ ٧٠‌ را می‌توان چنین برشمرد:
تغییر ساختار تشکیلاتی از سلسله‌ مراتبی به گروهی: قبل از دهه ٧٠ ساختار تشکیلاتی اکثریت گروه‌های اپوزیسیون به صورت سلسله مراتبی بود، بدین معنی که در‌ رأس هر گروه یک قوه عاقله (متشکل از یک یا چند نفر) قرار می‌گرفت، این قوه عاقله دارای چند زیرمجموعه بود و هرکدام از این زیرمجموعه‌ها نیز خود به زیرمجموعه‌های کوچک‌‌تر تقسیم می‌شدند تا به افراد می‌رسید. در این ساختار اغلب تصمیم‌گیری‌ها در قوه عاقله انجام می‌شد و به عنوان دستور و بخشنامه به زیرمجموعه‌های مربوطه ارجاع و در‌ انتها‌ افراد آن را اجرا می‌کردند؛ اما بعد از دهه ٧٠ این روش به کلی منسوخ شد و ساختار تشکیلاتی آنها از سلسله مراتبی به گروهی تغییر کرد.
تغییر شیوه‌ فعالیت‌ از عمدتاً مخفی به کاملاً آشکار: قبل از دهه ٧٠ فعالیت اکثریت اپوزیسیون به صورت مخفیانه انجام می‌گرفت. خانه‌های تیمی، اجرای قرارها، نوشتن مقاله‌ها، اماکن تشکیلاتی‌ و اسامی‌ اعضای‌ سازمان اکثراً به صورت مخفی‌ و با‌ پوشش‌ انجام می‌گرفت؛ اما بعد از دهه ٧٠ این مسائل کاملاً تغییر کرد و اکثریت مسائل سازمانی صورت کاملاً آشکار به خود‌ گرفت‌. اسامی‌ مستعار از بین رفت و اسامی واقعی اعضای سازمان‌ جای‌ آن را گرفت، جلسات سازمان‌ها با حضور اصحاب رسانه‌ها و نماینده سایر گروه‌ها تشکیل و اطلاعیه با نام و امضای نویسنده‌ آنها منتشر شد.
تغییر فعالیت از شیوه براندازی سخت به‌ براندازی نرم: قبل از دهه ٧٠ فعالیت اپوزیسیون در قالب براندازی سخت صورت می‌گرفت، اما بعد از‌ دهه‌ ٧٠‌ گروه‌های اپوزیسیون از این مسائل دست برداشتند و به تأسیس انجمن‌‌های علمی گوناگون، برگزاری کلاس‌های آموزشی در تمامی زمینه‌ها برای اعضای سازمان و حتی سایر اعضای‌ جامعه‌ پرداختند‌. آنها سعی کردند از امکانات شهری و اجتماعی که به صورت قانونی‌ می‌توانستند‌ فراهم کنند استفاده کرده، نگاه و بخشی از جامعه را به سوی خود معطوف دارند‌.
تغییر‌ گرایش‌ فعالیت از سلولی به اتحاد و ائتلاف: سازمان‌ها و گروه‌های اپوزیسیون قبل از‌ دهه‌ ٧٠ هرکدام به صورت سلولی یا مستقل عمل می‌کردند، بدین معنی که‌ هر‌ گروهی‌ خود را به تنهایی آلترناتیو جمهوری اسلامی می‌دانست و تلاش می‌کرد ضمن‌ سرنگونی‌ جمهوری اسلامی نظام موردعلاقه خود را جایگزین آن کند؛ اما با گذشت زمان و مهاجرت‌ اجباری‌ اعضا‌ و کادرهای این گروه‌ها به خارج از کشور، به سمت اتحادهای مختلف گرایش پیدا کردند‌. مجدداً با گذشت زمان و عدم کارایی این اتحادها، گروه‌های اپوزیسیون به این‌ نتیجه‌ رسیدند‌ که کلیت اپوزیسیون گذشته از همه اختلاف‌نظرهایی که باهم دارند یک نقطه اشتراک در‌ میان‌ آنها وجود دارد و آن براندازی نظام جمهوری اسلامی است؛ لذا حول این‌ محور‌ مشترک با یکدیگر ائتلاف کردند و در یک جبهه واحد علیه نظام وارد مبارزه شدند.
تغییر نگرش‌: سازمان‌ها و گروه‌های اپوزیسیون‌ قبل‌ از دهه ٧٠ هرکدام خود را به‌ تنهایی‌ آلترناتیو‌ جمهوری اسلامی می‌دانستند و برای دوران بعد‌ از‌ سرنگونی، حکومت‌های موردنظر خود را که ناشی از عقبه فکری آنها بود‌، مطرح می‌کردند. اکثر این‌ گروه‌‌ها به‌ دنبال‌ حکومت‌‌های آرمانی بودند، اما بعد از‌ دهه‌ ٧٠ و با تغییر شرایط داخلی و خارجی و تأثیرپذیری از کشورهایی که به آنجا‌ مهاجرت‌ کرده بودند تغییر نگرش فکری در‌ آنها پدید آمد‌ و به‌ این نتیجه رسیدند که این‌گونه‌ حکومت‌ها حداقل با شرایط کنونی کشور ما همخوانی ندارد و باید به سمت‌ واقعیت‌‌ها پیش رفت؛ لذا عنوان‌ کردند‌ که‌ به دنبال حکومتی‌ مانند‌ همه حکومت‌های جمهوری‌ که‌ در غرب وجود دارد، هستند، به زعم خود که حداقل دموکراسی در آنها رعایت‌ شود!
با توجه به مطالب‌ فوق مهم‌ترین علل و عوامل اینکه چرا در گروه‌های اپوزیسیون این تغییر و تحولات رخ داد‌ و چگونه این گروه‌ها و سازمان‌ها این‌ تغییرات‌ را‌ پذیرفتند‌، می‌توان‌ چنین‌ بیان کرد:
تغییر شـرایط بین‌المللی: یکی از موارد تغییر شرایط بین‌المللی، پیشرفت تـکنولوژی‌ می‌بـاشد‌. وضعیت تکنولوژی قبل و بـعد از دهه ٧٠‌ اصلاً با‌ یکدیگر‌ قابل‌ مقایسه‌ نیست. مصادیق جدید پیشرفت تکنولوژی که تا قبل از دهـه ٧٠ فـقط در داستان‌های تخیلی قابل پذیرش بود، بـعد از دهـه ٧٠ هـمه آنها بـه‌ واقعیت تبدیل و جـزء لاینـفک زندگی بشریت گردید. همچنین با پیشرفت تکنولوژی درهای اطلاعات محرمانه و غیرقابل دسترسی روی بشریت بازگردید. هـمه مـردم بـا یک جست‌و‌جوی ساده می‌توانستند به هر‌ نـوع‌ اطـلاعاتی کـه مـورد نیاز آنها بـود دسترسی داشته باشند.
ثبات نظام جمهوری اسلامی: ذهنیت عمومی اپوزیسیون قبل از دهه ٧٠ به‌گونه‌ای بود که احساس می‌کردند در‌ هر‌ یک از مشکلات پیش روی جمهوری اسلامی امکان و درصد سرنگونی نـظام بسیار بالاست و سرانجام در برابر یکی از این بحران‌ها سرنگون خواهد‌ شد‌ و آنها قدرت را در‌ دست‌ خواهند گرفت. با شروع سال‌های ابتدایی دهه ٧٠، بحران‌ها مهار، جانشین قدرتمند رهبری انتخاب و نظام‌ در‌ عرصه بین‌المللی به‌ یک‌ بازیگر تأثیرگذار تبدیل شده بود. همه این رویدادها یأس و ناامیدی اپوزیسیون را به‌دنبال داشت. تأثیر این عوامل به قدری عمیق بود کـه بـسیاری از سازمان‌ها و گروه‌های اپوزیسیون‌ شعار‌ سرنگونی را از صدر و ذیل اطلاعیه‌ها، سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها و مقالات خود حذف نمودند.
مدیریت مناسب اپوزیسیون توسط دسـتگاه‌های ذیربط: با بررسی انقلاب‌هایی کـه در کشورهای‌ مختلف‌ دنیا روی‌ داده پی به چگونگی برخورد انقلابیون با اپوزیسیون خود خواهیم برد. با مختصر تحقیق و تفحص در سرگذشت آنها یک نکته به‌خوبی به دست خـواهد آمـد و آن اینکه‌ همه‌ این‌ انـقلاب‌ها با توجه به نو پا بودن آنها بشدت با اپوزیسیون خود برخورد کردند‌؛ ‌‌اما‌ در انقلاب اسلامی ایران دستگاه‌های ذیربط امر اپوزیسیون علی‌رغم جوان‌ بودن‌، نداشتن‌ هیچ‌گونه آموزش خـاص و حـرفه‌ای، مرتبط نبودن با هیچ یک از سرویس‌های اطلاعاتی‌ رایج در دنیا، فقط و فقط بر اساس آموزه‌های دین مبین اسلام و با‌ سعه‌صدر تمام و تسامح‌ و تساهل‌ وصف‌ناپذیر بداخلاقی‌ها و هنجارشکنی اپوزیسیون را تا زمـانی کـه سلاح در دسـت نگرفته بودند و به ترور و قتل دست نزده بودند تحمل کردند و بعد از مقابله و سپس تسلیم با مدارا بـا‌ آنها رفتار نمودند که این مسأله تأثیر شدیدی بر اعضا و هواداران این گـروه‌ها کـه اندک تعقل و علاقه‌ای به کشور و مردم خود داشتند، گذاشت تا آنجا که بسیاری از‌ آنها از مبارزه و رویارویی بـا ‌نـظام دست کشیده یا به صف مردم علاقه‌مند به انقلاب اسلامی پیوستند یا به زنـدگی عـادی خـود برگشتند.
  
اپوزیسیون برانداز؛ در آستانه احتضار
امروز جمهوری اسلامی ایران در آغـاز گام دوم انقلاب اسلامی ضمن پیشرفت‌ها و موفقیت‌هایی که در 40 سال گذشته داشـته با گروه‌‌های مـخالف و برانداز داخلی و خارجی مواجه است. در فرایند شکل‌گیری انقلاب اسلامی، جریان‌ها و گروه‌های سیاسی متعددی حضور داشتند که حول یک دشمن مشترک تحت عنوان گفتمان پهلوی‌، هدف‌ مشترکی‌ را به‌منظور سـاقط نمودن‌ آن‌ دنبال‌ می‌نمودند. گفتمان اسلامگرا، گفتمان چپ مارکسیستی و گفتمان ملی لیبرال سه گفتمانی بودند که در برابر گفتمان پهلوی قرار گرفتند‌ و پایه‌‌های گفتمانی آن را از هم پاشیدند و به دنبال‌ سـاماندهی‌ امـور بر اساس مبانی گفتمانی خویش برآمدند.
بازشناسی این گروه‌ها نشان می‌دهد بخشی از آنها که‌ اپوزیسیون‌ غیرقانونی‌ را تشکیل می‌دهند در خارج از کشور قرار دارند‌. اپوزیسیون خارج از کشور، علی‌رغم پاره‌ای تـغییرات، در واقـع همان اپوزیسیون دوران انقلاب است و طیف وسیع جریانات‌ چپ‌، لیبرال‌ و سلطنت‌طلب و پاره‌ای جریانات مذهبی را که همگی شکست‌خوردگان‌ انقلاب‌اند، شامل می‌شود؛ گروه‌هایی که اکثریت آنها با پشـتوانه کـشورهای خارجی مخالف جمهوری‌ اسلامی‌ در‌ ارتباط هستند. بخشی از مخالفان انقلاب اسلامی را نیز گروه‌ها و احزابی تشکیل‌ می‌دادند‌ که با تسامح از شکل‌گیری نهادهای انقلاب اسلامی و تصویب قانون اساسی در ابـتدای‌ انـقلاب‌ اسـلامی، انقلاب را به‌نحوی به رسـمیت شـناخته و در چهارچوب آن اقدام به مبارزه مسالمت‌‌آمیز با سایر احزاب و با حاکمیت وقت جمهوری اسلامی نمودند که از آنها با‌ عنوان‌ احزاب و گروه‌های اپوزیسـیون رسـمی اصلاح‌طلب یاد می‌شود؛ احزاب و گروه‌هایی کـه‌ در‌ ذیل این عـنوان پس از استقرار نهادهای انقلابی و حاکمیتی و تصویب قانون اساسی به‌ مخالفت‌ مسالمت‌‌آمیز با آن پرداخته‌اند.
حتی اپوزیسیون قانونی هم از‌ نظر نـداشتن برنامه و الگو مورد نقدهای فراوان بوده و می‌توان گفت که یکی از علل اصلی ریزش پشتوانه اجتماعی جریان‌های موسوم به اصلاح‌طلب در سال‌های اخیر بویژه در انتخابات اخیر همین موضوع بوده است. از نظر شکلی در حال حاضر، رویکردهای‌ گروه‌‌ها و جـریانات اپوزیسیون در داخل و خارج از کشور از وضعیت سنتی خارج شده و حالت «ژلاتینی یا‌ سیال‌» به خود گرفته است؛ بـنابراین در خـارج از کـشور و در سایه گفتمان‌ دموکراسی‌‌خواهی، گروه‌هایی از چپ مارکسیست یا‌ سلطنت‌طلب‌ به یکـدیگر نـزدیک شـده‌اند و در واقع «جبهه‌ای عمل کردن» در دستور کار قرار گرفته است. اتـصال‌ اپوزیسیون خارج از کشور و اپوزیسیون لائیک و سکولار داخلی، هدف اصلی طراحان خارجی‌ قرارگرفته‌ و تلاش مـضاعفی را بـه‌مـنظور همراه‌ کردن عناصر مبذول می‌نماید‌.
با توجه به استقرار نظام جمهوری‌ اسـلامی‌ بـاید گـفت هرچند اپوزیسیون ضد نظام‌ در‌ خارج‌ از‌ کشور‌ و معدود موافقان داخلی‌ آنها، قـصد و هـدف براندازی و تغییر نظام جمهوری اسلامی را دارند، اما به جهت فقدان پایگاه اجتماعی و اهرم‌‌های وابسته‌ بـه آن و همچنین ناکامی جهت رسوخ در‌ ارکان‌ نظام‌ سیاسی‌ و تغییر‌ بنیادی‌ در برنامه‌ها و سیاست‌های جـمهوری اسلامی، نباید تهدید جدی تلقی شوند. اپوزیسـیون قـابل اعـتنا همانا اپوزیسیون موجود در داخل کشور و قانونی اسـت، زیرا فرایند موضوعیت و موجودیت‌ خود را متوجه برنامه و سیاست‌های جاری نظام نموده و در فرایند پیچیده روابـط جـامعه و حکومت مشارکت می‌نماید. بـه عـبارت دیگر، این اپوزیسـیون بـه‌صـورت عینی و انضمامی به طرح مباحث‌ می‌پردازد، درحـالی که اپوزیسیون ضد نظام و برانداز به صورت انتزاعی به مخالفت با نـظام جـمهوری اسلامی پرداخته و بی‌بهره از فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی در درون نظام و حـضور در‌ بـطن‌ و متن زندگی روزانه در نظام می‌بـاشد.