علیرضا صدقی فرهنگ گمشده

فاجعه ساختمان پلاسکو چنان ابعاد وسیع و عظیمی داشت که گمان می‌رود تبعات ناشی از آن تا مدت‌ها بر روند تعاملات اجتماعی جامعه ایران اثر گذاشته و از گرمای آن کاسته نشود..
بروز چنین وضعیتی به طور قطع می‌تواند زمینه‌های آسیب کلی در جامعه بحران‌زده ایران را بیش از پیش مهیا کرده و هر آن احتمال نوعی واکنش تلخ، سرد و سیاه را هشدار دهد. بدون هیچ تعارفی به نظر می‌رسد مدیران ارشد کشور باید به سرعت نسبت به ترمیم این ضایعه و کاستن از وجوه دردناک، دلهره‌آور و نگران‌کننده آن اقدام کنند. اطلاع‌رسانی شفاف از ابعاد فاجعه، مسئولیت‌پذیری مدیران میدان، پاسخگویی و پذیرش خطاهای احتمالی در بروز و مهار فاجعه و... از جمله اقداماتی است که در راستای التیام آثار ناشی از این ضایعه مدنظر خواهد بود. در این میان مواجهه برخی مسئولان امر ـ نظیر شهردار تهران ـ با موضوع، می‌توانست بخشی از بار روانی حاصل از فاجعه پلاسکو را کاسته و زمینه‌های بهبود این زخم اجتماعی را فراهم آورد.
مسئله‌ای که متاسفانه مورد توجه قرار نگرفت و شهردار تهران حتی راضی به یک عذرخواهی کلامی هم نشد. مطالعه موارد مشابه در دیگر کشورها نشان می‌دهد بسیاری از مدیران بحران در چنین رخدادهایی سعی می‌کنند با پذیرش مسئولیت و تبیین مسئله به مثابه یک فضیلت اخلاق جمعی، سهم خود را در بروز فاجعه پذیرفته و به تشریح موضوع بپردازند. حال آن‌که این رویکرد در ایران وجود نداشته و مدیریت کلان، سعی دارد با فرافکنی، هزینه کردن سرمایه‌های تکرارناپذیر نظام، القای محیط احساسی بر فضا و بهره‌گیری از برخی مفاهیم و تعابیر پوپولیستی، کوچک‌ترین مسئولیتی را نپذیرند و هیچ سهمی برای خود در بروز چنین رخدادهایی قائل نشوند. مدیرانی از این دست بدون توجه به ظرفیت‌های بخشش و چشم‌پوشی اجتماعی سعی دارند تا همواره در عرصه قدرت باقی مانده و به هیچ‌وجه از اریکه مدیریت پیاده نشوند. حال آن‌که توجه به این قابلیت اجتماعی می‌تواند از حذف دائمی و همیشگی چنین شخصیت‌هایی جلوگیری کرده و بازتاب مثبتی را در جامعه به همراه داشته باشد. این بازتاب به یقین، اعتماد آحاد اجتماع به سطوح مختلف مدیریتی را به همراه خواهد داشت. اما به نظر می‌رسد فرهنگ «عذرخواهی» در میان مدیران کشور تا حدود زیادی، فرهنگی ناشناخته است. گویا برخی از مدیران به واقع تصور می‌کنند که به دور از هر نوع خطا و اشتباهی هستند و هاله‌ای از تقدس در امر مدیریت را برای خود قائلند. حال آن‌که این مدیران باید توجه داشته باشند جامعه مدنی ایران دیرزمانی است که شکل گرفته و فرد ـ نهادهای موجود در جامعه به تنهایی می‌توانند با بررسی زمینه‌ها و علل بروز مسائل مختلف اجتماعی به تحلیل آن نشسته و ماجرا را مورد واکاوی و بازخوانی قرار دهند. در چنین جامعه‌ای نمی‌توان با زبان تبلیغاتی و مشی فرار به جلو مواجه شد.
شهردار تهران با عدم مسئولیت‌پذیری در فاجعه پلاسکو و نشانه گرفتن انگشت اتهام به سوی دیگر سازمان‌های کشور، بر شدت بدبینی‌ها افزوده و امکان ترمیم مسئله را از بین خواهد برد. بدون تردید در رخدادهایی اینچنین عالی‌ترین مقام تصمیم‌گیر در شهر بالاترین مسئولیت را خواهد داشت و شهردار تهران موظف است پاسخگوی روندهای طی شده در جریان بروز بحران، حین بحران و اقدامات پس از بحران باشد. چنانچه در این مسیر خطایی از سوی نیروهای زیرمجموعه صورت گرفته یا کاستی در امر امدادرسانی وجود داشته، شهردار باید به توضیح آن پرداخته و اذهان عمومی یا حداقل نمایندگان مردم را روشن کند. لیکن این‌که این مدیر بدون پرداختن به اصل موضوع و پذیرفتن مسئولیت مجموعه تحت امرش، سعی در ارائه روایتی دیگر از فاجعه دارد، خود ضایعه‌ای بس بزرگ است.
شاید لازم باشد تا یک بار برای همیشه، به دور از منازعات سیاسی و جناحی و با تکیه بر اصول اخلاق جمعی، روش تازه‌ای در مواجهه با خطاها در ساختار مدیریتی کشور ایجاد شود. اصلی‌ترین راهبردی که می‌توان در این خصوص مدنظر قرار داد، بازخوانی پرونده‌هایی از این دست از منظر فرهنگی است. دگردیسی‌های فرهنگی و هویت‌بخشی به مدیران فارغ از جایگاه و عنوان مدیریتی، راهکاری اثربخش در نهادینه کردن فرهنگ «عذرخواهی» و «پذیرش مسئولیت» است. بی‌شک اگر مدیران کشور با تکیه بر موضوعات پیش‌گفته، هر یک مسئولیت خود را در خدادهای ناگوار اینچنینی بپذیرند، جامعه هم از کنار آن با چشم‌پوشی و رافت عبور خواهد کرد.