اعتصامی، شاعر اصلاح طلب

آرمان امروز- وحيد استرون: امروز (25 اسفند) مصادف است با سالروز تولد پروين اعتصامي، شاعره‌اي که به دنبال اصلاحات اجتماعي در روزگاري بود که زنان در پي نقش خود در جامعه ايراني بودند، اما با سردرگم در تاريخ، مدرنيته و سنت‌هاي مردانه. جامعه‌اي که ثمرات مشروطه‌خواهي در آن آهسته آهسته نمايان مي‌شد و چند ماه پيش از تولد او (در سال 1285 شمسي)، اولين مجلس شوراي ملي در ايران آغاز به کار کرد و مظفرالدين شاه (شاهي که مجبور به امضاي فرمان مشروطه‌خواهان شد) جايش را به پسر ديکتاتورش داد. اما نوجواني او مصادف شد با فرماني ديگر، اما اين‌بار نه فرمان مشروطه خواهي بود نه فرمان به توپ بستن مجلس و او در سن 16 سالگي که براي تحصيل به مدرسه آمريکايي ايران کليسا رفت، فرمان «حکم مي‌کنم» بر ديوارهاي تهران نقش بست و  دختر اعتصام‌الملک (نويسنده و مترجم معاصر ايراني) و اخترالملوک اعتصامي شاعر دوره قاجار، نمي‌توانست نسبت به اتفاقات زمانه خود بي‌تفاوت باشد و راه پدر در سياست و نمايندگي مجلس شوراي ملي و مادر در شعر خواني را رفت، اما با چاشني «رفرميسمي اجتماعي».
سخنراني او در جشن دانش‌آموختگي خرداد 1303، اين موضوع را اثبات مي‌کند؛ او در آن جشن درباره تاريخ جفاي مردان به زنان حين شروع تمدن‌ها، اصلاح اين روند در اروپا و بي‌سوادي و بي‌خبري زنان ايران در مقايسه با آن‌ها حرف زد. اعتصامي در بخش‌هايي از سخنان‌اش که به «اعلاميه زن و تاريخ» معروف است، مي‌گويد: «داروي بيماري مزمن شرق، منحصر به تربيت و تعليم است. تربيت و تعليم حقيقي که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معرفت مستفيد نمايد. ايران، وطن عزيز ما که مفاخر و مآثر عظيمه آن زينت‌افزاي تاريخ جهان است. ايران که تمدن قديمش اروپاي امروز را رهين منت و مديون نعمت خويش دارد. ايران با عظمت و قوتي که قرن‌ها بر اقطار و ابحار عالم حکمروا بود، از مصائب و شدايد شرق سهم وافر برده، اکنون دنبال گمگشته خود مي‌دود و به ديدار شاهد نيکبختي مي‌شتابد. پيداست براي مرمت خرابي‌هاي زمان گذشته، اصلاح معايب حاليه، و تمهيد سعادت آتيه، چه مشکلاتي در پيش است. ايراني بايد ضعف و ملالت را از خود دور کرده، تند و چالاک اين پرتگاه‌ها را عبور نمايد. اميدواريم به همت دانشمندان و متفکرين، روح فضيلت در ملت ايجاد شود و با تربيت نسوان اصلاحات مهمه اجتماعي در ايران فراهم گردد. در اين صورت بناي تربيت حقيقي استوار خواهد شد و فرشته اقبال در فضاي مملکت سيروس و داريوش بال‌گشايي خواهد کرد.»
پروين اعتصامي و جريان روشنفکري
پروين اعتصامي در اوضاع اجتماعي آن روزگار که سال هاي نااميدي سياسي روشنفکران ايراني و شرايط بد اقتصادي پس از اشغال ايران توسط متفقين و همچنين اوضاع پس از کودتاي 28 مرداد 1332، سروده شده است. در چنين احوالي شعر که تا آن روزگار در مسير وقايع روز و حوادث سياسي حرکت مي کرد، به جانب چشم اندازهاي تازه خم شد. شعرهاي بيانيه اي، سفارشي و دستوري، تعطيل گرديد و به جاي آن شاعران به درون خود خم شدند. چيزي که تا پيش از آن زمان برايشان ممنوع‌‌بود.


رهبر معظم انقلاب نيز که کمتر کسي از علاقه او به جلال آل احمد و تفکر ضد غربي او بي‌اطلاع است، به بهانه‌هاي مختلف از پروين اعتصامي نامبرده است. ايشان در بخشي از سخنراني گفته‌اند: «در خصوص برخورد جريان روشنفکري با پروين اعتصامي هم، بايد چنين گفت که ايشان از شاعران روشنفکر زمان خودش بوده است. اما روشنفکري پروين شبيه روشنفکري جلال آل احمد است. روشنفکري پروين در تقابل با سنت‌هاي ايراني و در تقابل با اسلام و دين نيست، بلکه روشنفکري پروين از نوع آن روشنفکري هست که نظام استبداد را نمي‌پذيرفته و با عدالت و همدليِ جامعه و برخوردِ يکسان با همه‌ي اقشار جامعه روبرو بوده است. به همين دليل است که اشعارش را ماندگار کرده و در بين افواه مردم اشعارش جايگاه ويژه‌اي دارد.»
 
 
محتسب، مستي به ره ديد و گريبانش گرفت       مست گفت اي دوست، اين پيراهن است، افسار نيست
گفت: مستي، زان سبب افتان و خيزان ميروي     گفت: جرم راه رفتن نيست، ره هموار نيست
گفت: ميبايد تو را تا خانه قاضي برم                      گفت: رو صبح آي، قاضي نيمهشب بيدار نيست
گفت: نزديک است والي را سراي، آنجا شويم       گفت: والي از کجا در خانه خمار نيست
گفت: تا داروغه را گوئيم، در مسجد بخواب          گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نيست
گفت: ديناري بده پنهان و خود را وارهان             گفت: کار شرع، کار درهم و دينار نيست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بيرون کنم               گفت: پوسيدست، جز نقشي ز پود و تار نيست
گفت: آگه نيستي کز سر در افتادت کلاه               گفت: در سر عقل بايد، بي کلاهي عار نيست
گفت: مي بسيار خوردي، زان چنين بيخود شدي      گفت: اي بيهودهگو، حرف کم و بسيار نيست
گفت: بايد حد زند هشيار مردم، مست را               گفت: هشياري بيار، اينجا کسي هشيار نيست