جمع کردند و رفتند

نازنین بنیادی، بازیگر موزیک‌ویدئو‌های لس‌آنجلسی که با همکاری دولت‌های غربی به عنوان یکی از لیدر‌های براندازان طی آشوب‌های پاییز گذشته معرفی شد، از توئیتر رفت. حذف اکانت او باعث توجه بیشتر کاربران فضای مجازی به موج اختلافات لیدر‌های براندازان شد. برخی کاربران ضدانقلاب، زورگویی مصی علینژاد به بنیادی و اصرار او برای تحت کنترل گرفتن بنیادی را باعث این قهر دانستند. کسی دیگر اختلافات فیمابین و حملات حامیان سایبری هر یک از اعضای شورای چندنفره براندازان به دیگری و بی‌بهره بودن نازنین بنیادی از داشتن لشکر سایبری فحاش را دلیل این امر دانسته است. به گفته او، پهلوی و رجوی و مصی علینژاد هر کدام تیم سایبری خود را برای فحاشی به دیگری دارند، لذا در جدل‌های پر از ناسزا بین همدیگر، کم‌نمی‌آورند!
ثنا ابراهیمی، یکی از این لیدر‌های مجازی است که اکانتش را بسته و رفته است. او قبل از این کار، در توئیتی در پاسخ به اینکه او را مشکوک نامیده بودند، نوشت: «آره بابا، مشکوک چیه، من خود اطلاعات سپاهم، خبر نداشتی اصلن. خدا عاقبتتونو بخیر کنه، برید به این داستانا ادامه بدید، منم جمع می‌کنم برم به زندگیم برسم. انقلابم نخواستیم اصلن، مال خودتون.»
یکی از ناسزا‌های براندازان به همدیگر هم همین «نفوذی جمهوری اسلامی» بودن است. شاید برای برخی از آن‌ها این موضوع فقط یک ناسزاگویی و تهمت باشد، اما در واقع امر، چنین ناسزایی خودزنی محسوب می‌شود، چون به طیف زیادی از براندازان که فقط بیننده این جدل‌ها هستند، القا می‌کند که چقدر میان ما نفوذی وجود دارد و احتمال جاسوس بودن هر یک از لیدر‌ها را تبدیل به کابوس دائمی آن‌ها می‌کند.
اما به نظر می‌رسد ماجرا فقط اختلافات فیمابین نیست و این جنگ و جدل‌ها بخشی از دلیل کم شدن فعالیت لیدر‌های برانداز است و دلایل دیگری هم وجود دارد.


ناامیدی از براندازی
پاییز ۱۴۰۱ بود که شعار می‌دادند «امسال سال خونِ...» و حرف از سرنگونی جمهوری اسلامی در همان سال می‌زدند. اکنون در پایان فروردین ۱۴۰۲ هستیم و جمهوری اسلامی نه تنها سرنگون نشده، بلکه با عفو گسترده در زمستان ۱۴۰۱، نشان داده که ماجرا برایش چندان جدی نیست و ابایی از آزادی براندازان ندارد. همین برای ناامید شدن کافی است.
گرچه ماجرا فقط همین هم نیست و آن‌ها تبلیغات بسیاری کردند که جمهوری اسلامی نفس‌های آخر را می‌کشد و حتی نخست‌وزیر هم برای دولت آینده انتخاب کردند و صحبت از این بود که چه کسی چه مقامی را چگونه تصاحب کند! حال همه این آرزو‌ها بر باد رفته است، البته از ابتدا هم بر باد بود، اما حالا برای‌شان روشن و واضح شده و دریافته‌اند ماجرای سرنگونی یک حکومت ریشه‌دار خلاف تصور آنها، ساده نیست. از سویی لیدر‌های برانداز از سوی پیاده‌نظام‌شان هم تحت فشار هستند که پس چه شد این انقلاب؟ سرنگونی کجا رفت؟ چرا جمهوری اسلامی هنوز پابرجاست؟ از آن همه تبلیغات، حالا آواری از ناامیدی و اعتراض بر سرشان ریخته است. خودشان برای حامیان‌شان انتظار و توقع آفریدند و حالا در آن مانده‌اند.
این ناامیدی و البته تحت فشار بودن باعث شده است رفتن را بر ماندن ترجیح دهند.
فاند‌های تمام‌شده!
همین شکست براندازان در رسیدن به اهداف خود علیه ایران، طبعاً باعث تغییر رویکرد دولت‌های غربی نسبت به آن‌ها هم خواهد شد و غربی‌ها ارزیابی منفی از توان و عملکرد براندازان علیه ایران خواهند داشت. یکی از نتایج این ارزیابی و بررسی شکست براندازان، کاهش بودجه آن‌ها خواهد بود.
یکی از آن‌ها می‌نویسد: «خب ظاهراً فاند‌ها (جیره) تموم شده و لیدر‌های انقلاب رفتن به کار و زندگی‌شون برسن.»
جیره‌ها و پول‌ها و بودجه‌ها به پایان رسیده و دیگر انقلاب کردن برای‌شان به صرفه نیست. یک کاربر توئیتر می‌نویسد: «جیره اپوزیسیون قطع شد و افتادن به جان هم! این وسط بازنده بزرگ علی کریمی بود که از کاخ‌نشینی رسید به پناهندگی و فرخ‌نژاد که داشت خوب پولی در می‌آورد در ایران، حالا اونجا باید سماق بمکه و بقیه سلبریتی‌ها و دوزاری‌ها که این مدت یک بار نه به خشونت نگفتن و بدتر جوون‌ها رو تحریک کردن.»
آنچه نوشته، نه اینکه بیراه نیست که شواهد نشان می‌دهد منطبق بر واقع هم است. برخی از براندازی کاسبی کردند و پول به جیب زدند، برخی هم موقعیتی را که در ایران داشتند، باختند.
همایون: امیدی به اپوزیسیون خارج از کشور نمی‌شود داشت
اخیراً نیز شهرام همایون از دیگر چهره‌های اپوزیسیون گفته بود: امیدی به اپوزیسیون خارج از کشور نمی‌شود داشت، اینکه می‌گویند صدای شما را ما به دنیا برسانیم، در دوره ناصرالدین شاه که زندگی نمی‌کنیم، در دوره دیجیتال زندگی می‌کنیم. تمام اتفاقاتی که در ایران می‌افتد پیش از ماها، کاخ سفید، سازمان‌های امنیتی و دولت‌های مختلف از آن خبر دارند و اگر عکس‌العملی نشان نمی‌دهند، به دلیل این است که منفعتی در آن نمی‌بینند. این موضوع را برای همیشه پرونده‌اش را ببندید که ما قرار است صدای مردم باشیم.
چندی پیش نیز کیوان عباسی، مدیر شبکه من‌وتو گفته بود‌ای کاش از اول وارد این سیرک سیاسی نمی‌شدند، چون همه چیزش از اول نادرست بود؛ عده‌ای تقریباً ناشناخته که می‌خواستند از دیگران به نفع اهداف خودشان سوءاستفاده کنند. سیرک زودتر از آنچه انتظار می‌رفت به بن‌بست رسید و چیزی به تعطیلی‌اش نمانده است.
سالومه سیدنیا از بازو‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی سلطنت‌طلبان نیز پیش‌تر درباره نشست «همبستگی، پلی به سوی آزادی» که با حضور ربع پهلوی، عبدالله مهتدی، نازنین بنیادی و مصی علی‌نژاد برگزار شد، گفته بود: «تلاش برای ادامه پروژه‌ای که شکست خورده و پایگاه حقیقی و ملی نداره، بیهوده است!»
کاملیا انتخابی‌فرد، سردبیر ایندیپندنت فارسی که ارتباط تشکیلاتی با خاندان پهلوی دارد هم به شدت از اسماعیلیون به دلیل حمایت او از مجاهدین خلق انتقاد کرد و نوشت: آقای اسماعیلیون برای یک فرقه تروریستی درخواست عدالت می‌کند، اما برای دیگرانی که به جرم ساواکی و طاغوتی- به دست- مجاهدین اعدام صحرایی شدند، درخواست دادخواهی نمی‌کند.
امیرعباس فخرآور از چهره‌های برانداز درباره مصی علینژاد دست به افشاگری زد و گفت: مسیح علینژاد دزد است و حتی برای زندانی که نرفته درخواست ۵۰۰میلیون دلار کرده تا از پول‌های بلوکه‌شده مردم ایران به او بدهند!
مهدی حاجتی، فراری ضدانقلاب هم به تحقیر لیدر‌هایی پرداخت که خواهان منطقه پرواز ممنوع در کردستان شده بودند. این قصه هم خود غصه‌ای طولانی است که با حمایت از تحریم علیه مردم و با ضربه زدن به مردم، ادعای مبارزه با جمهوری اسلامی دارند.