مصائب تبلیغ در عصر جدید

چه چیز‌هایی در مجموع موجب «نگرانی نسبت به تبلیغ» می‌شود و مبلغان مذهبی و دیگران چگونه باید رفع نگرانی کنند؟ پاسخ به این پرسش را از چند جنبه می‌توان داد. جنبه اول مسئولیت دولت، حوزه‌های علمیه و مردم نسبت به تأمین معاش و مسکن حداقلی یک مبلغ است. مطابق شواهد و اخبار غیررسمی، زندگی اکثریت طلبه‌های جوان به‌سختی و در انتهای خط فقر می‌گذرد، اما نجابت این عده مانع گسترده‌شدن اخبار این تنگدستی می‌شود. بله ما معدودی آخوند بسازوبفروش و صاحب مال‌و‌منال هم داریم. برخی طلبه‌ها هم با چندین حرفه دیگر از طب‌سنتی تا مشاوره و تدریس، بخورونمیری درمی‌آورند، اما اکثریت‌مطلق، سخت می‌گذرانند. درس حوزه سنگین و یادگرفتن آن ممارست و «تکرار الف» می‌خواهد و یک طلبه نمی‌تواند بدون حمایت، درس بخواند و مبلغ شود. شهریه حوزه‌ها نیز پول یک ساندویچ است. اینجاست که باید هم نهاد دولت و هم نهاد‌های مردمی نقش خود را پررنگ کنند. بهترین کار هم اداره مساجد به دست مردم و مراجع و با کمک نمازگزاران است. همه طلبه‌های ما نمی‌توانند روحیه مبلغی و نشاط درس و تبلیغ را در عین فقر و تنگدستی حفظ کنند. مانند قدیم هم نیست و شاید برخی همسران‌شان همراهی نکنند. اینجاست که سنگ‌بنای اول تربیت یک مبلغ باسواد، بانشاط و شاد و درگیر و درخدمت مردم، تأمین حداقلی معیشت و مسکن اوست.
جنبه دوم، خودسازی طلبه‌ها و مبلغان است. این خودسازی خودش دو جنبه دارد. اولی، علمی و دومی، زی‌طلبگی است. جنبه علمی نیز سخت‌افزاری و نرم‌افزاری دارد. در دوران «پسا اینترنت و هوش مصنوعی» مبلغان نباید مانند گذشته اتکای‌شان صرفاً به منبر و بلندگو باشد. البته اخبار و اطلاعات حوزه‌ها نشان می‌دهد که در این زمینه طلبه‌ها و مبلغان در سطح خوبی هستند. اما این سخت‌افزاری است، در بخش نرم‌افزاری، یک مبلغ مذهبی به‌لحاظ قوت اندیشه و آراستگی سخن باید از عهده محاجه و مواجهه با جوانانی که «امروز سطح آگاهی عمومی آنان با گذشته قابل مقایسه نیست»، به‌خوبی برآید. جوان امروز منطقی‌تر شده است. کوچک‌ترین «مثال‌نقض» را وقتی در محاجات ما ببیند، «ترک پای‌منبر» می‌کند. اول از هرچیز باید خدای قادر مطلق را به نسل جدید شناساند. نسل تازه، خدای ضعیف و ناتوانی را از شبکه‌های اجتماعی و حتی کلاس‌های درس مدارس یاد گرفته و شناخته است. بشخصه شاهد هستم «مسئله شر» که از مسائل اساسی فلسفه دین است، در میان نسل جدید، بسیار پربحث است و متأسفانه اغلب به اقناع نمی‌رسند. مبلغ مذهبی باید با سلاح مجهز برای این مباحث وارد میدان شود.
زی‌طلبگی نیز بخش ناگزیر خودسازی طلبه‌های دینی است. یکی از دلایل گریز نسل تازه از میدان، دیدن تفاوت حرف و عمل است. تبلیغ دین، یعنی تبلیغ آخرت و ترجیح آخرت به دنیا و عبودیت و زهد و ایثار و نرنجیدن و نرنجاندن. این‌ها زی‌طلبگی می‌خواهد. در خبر‌ها آمده بود که ۵۰ هزار مسجد در کشور تعطیل یا نیمه‌تعطیل است. بعید است در چندصدمتری هر مسجدی یک روحانی ساکن نباشد. اگر او نماز‌های یومیه خود را در مسجد بخواند، حتی اگر در محراب نایستد، هرجا که بایستد، مردم پشت سر او به جماعت می‌ایستند و همان روحانی می‌تواند مسجد را با کمک همین مردم از تعطیلی و بی‌رونقی و بی‌پولی دربیاورد. این کار نمونه‌های زیادی دارد، اما باید فراگیر شود. اگر مردم دیدند طلبه داریم، اما مسجد تعطیل است، دچار شبهه می‌شوند.
جنبه دیگر کار رسانه است. گاهی گمان می‌شود که حضور پررنگ روحانیون در رسانه‌ملی، عمل به وظیفه تبلیغ است. برعکس، مدعای خود روحانیون این است که بهترین تبلیغ‌ها و اثرگذاری‌ها را در زمانی که بین مردم و مثل مردم و چهره‌به‌چهره بوده‌اند، به ثبت رسانده‌اند. تلویزیون جای نوابغ و استثنا‌های تبلیغ است، مثل آقای قرائتی. هنوز صدای مطهری از تلویزیون، خاص و عام را پای آن میخکوب می‌کند و بسیار شنیده و دیده‌ام که خاص‌وعام، پای درس آیت‌الله جوادی آملی می‌نشینند و شبکه تلویزیون را عوض نمی‌کنند با آنکه معترف‌اند که بحث ثقیل است و طرفی نمی‌بندند، اما آن احساس پاکی که دارند، مانع ترک درس و تغییر شبکه تلویزیون می‌شود. مرحوم آیت‌الله فاطمی‌نیا هم که درس اخلاق می‌داد و دلی را از خود نرنجاند و بسیاری از جوانان را جذب کرد، از نوابغ و خواص بود. تلویزیون وظیفه مخاطب‌شناسی و وقت‌شناسی دارد. پرکردن آنتن از بحث‌های دینی و روحانی، به‌معنای انجام وظیفه درست تبلیغ نیست.
تبلیغ، اول است و کاری که باید اول باشد، باید نمره اول هم بگیرد که اکنون چنین نیست و دنیا اولویت را بهتر از ما شناخته و نسل تازه ما را می‌برد آنجا که خاطرخواه اوست!