سينما به مثابه سیاست

سيما پروانه گهر
تبليغ ايدئولوژي از دريچه دوربين و در قالب فيلم‌هاي سينمايي و سريالي قدمتي تاريخي دارد. كمتر حكومتي است كه نخواسته يا نتوانسته از دوربين‌هاي قديمي سينما تا دريچه‌هاي ديجيتال امروزي براي بيان مفاهيم سياسي خود و رقابت‌هاي انتخاباتي و جناحي استفاده كند. سابقه ساخت فيلم‌هاي سياسي در ايران در قبل و بعد از انقلاب قابل بررسي است. مميزي هم مفهومي فرا انقلابي است و مرور تاريخچه سينماي قبل از انقلاب نيز نشان مي‌دهد كه مميزي هميشه همراه فيلم‌هاي ايراني بوده است. از «قاصد بهشت» ساموئل خاچيكيان گرفته كه به گفته سازنده‌اش ۵ بار سانسور شد و هر بار با اعتراض گروهي نمايش‌اش متوقف مي‌شد و «جنوب شهر» غفاري كه بعد از چند روز اكران توسط شهرباني توقيف و با جرح و تعديل چند سال بعد با نامي ديگر به نمايش درآمد تا «قيصر» مسعود كيميايي و «گاو» داريوش مهرجويي.ساخت فيلم سياسي و توقيف و مميزي فيلم توسط نهادهاي ناظر رويه‌اي آشناست، اما در اين بين در سال‌هاي اخير سينماي ايران شاهد نوعي از ساختارسازي سياسي است. ساختارهايي كه قرار است گفتمان ويژه‌اي را تبليغ و تبيين كنند. روايت اصولگرايان و هنر هفتم روايت جديدي است كه خود فيلمنامه مفصلي دارد و فراز و فرودهاي بسيار. به خصوص اگر سير تطور اصولگرايان و سينما را از سال‌هاي آغازين بعد از انقلاب بررسي كنيم.
 
دهه60؛ فصل جنگ داخلي و خارجي


سينماي دهه 60 تفكيكي بين دو جريان سياسي ندارد، از يك طرف هنوز مرزهاي اصولگرايي و اصلاح‌طلبي به شكل امروز تفكيك نشده و از طرف ديگر هنوز اين باور كه سينما مي‌تواند ابرازي براي تبليغ و تبيين ايدئولوژي جرياني باشد به خوبي در ذهن‌ها تثبيت نشده است. با اين وجود چند فيلم سياسي مهم در اين دهه وجود دارد كه در كنار ماراتن پخش فيلم‌ها و سريال‌هاي ژاپني، كره‌اي و ژانر ثابت سامورايي در آن زمان ساخته و پخش شده است. فيلم «توهم» ساخته سعيد حاجي‌ميري در سال 1364 از نخستين نمونه‌هاي سينمايي در ارتباط با سازمان مجاهدين خلق است. فيلم، ماجراي دو نفر از اعضاي سازمان مجاهدين را روايت مي‌كند كه در يك خانه تيمي مخفي شده و پناه گرفته‌اند، اما حتي همين دو نفر هم با يكديگر همراه و هم‌نظر نيستند. «توهم» همچنين با وجود ارايه تصويري تراژيك از منافقين، نگاه كميك محوري هم دارد. يك‌سال بعد فيلم «دست نوشته‌ها» ساخته بهروز افخمي يك قدم سينمايي ديگر در ارتباط با روايت‌هاي تاريخي از اين سازمان بود. «جليل فرجاد»، بار ديگر نقش اصلي فيلم است؛ عضوي از سازمان كه قرار است توسط يك عضو ديگر ترور شود. نمونه‌هاي ديگر از قبيل «پرواز پنجم ژوئن» در سال 1368 و «تعقيب سايه‌ها» در سال 1369 ديگر فيلم‌هاي مرتبط با اقدامات سازمان مجاهدين خلق در ايام انقلاب اسلامي و سال‌هاي ابتدايي پس از آن است. از ديگر فيلم‌هاي مهم اين دهه «بايكوت» به كارگرداني و نويسندگي «محسن مخملباف» و بازيگري «مجيد مجيدي» است، داستان درباره جواني به نام واله معصومي است كه عضو يك گروه ماركسيستي است و عليه رژيم شاه فعاليت مي‌كند و در نهايت توسط ساواك دستگير مي‌شود. آشنايي با يك زن و شوهر مبارز سياسي مسلمان و برخوردهاي هم‌حزبي‌هايش بيرون از زندان باعث مي‌شود كه واله نسبت به ايدئولوژي خود دچار ترديد شود. فضاي سال‌هاي نخست سينماي دهه 60 عموما بر همين محورها استوار است؛ فيلم‌هايي با مضامين انقلاب و متمركز بر عملكرد سازمان مجاهدين خلق يا گروه‌هاي ماركسيستي. با اين وجود نبايد از كنار فيلم‌هاي محسن مخملباف در همان سال‌ها نيز به سادگي گذشت.
 
مخملباف؛ از محبوب تا مغضوب
مخملباف در دهه‌هاي ۶۰ و ۷۰ خورشيدي، از پركارترين سينماگران پس از انقلاب بود. او كه سابقه مبارزات سياسي مسلحانه عليه رژيم پهلوي را داشت در دهه 60 از پايه‌گذاران «سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي» شد. سير تحول انديشه، باورها و اصول او در آثارش بازتاب داده ‌شده ‌است. او با نخستين فيلم بلند خود، «توبه نصوح» (۱۳۶۱)، به عنوان فيلمسازي مذهبي شناخته ‌شد كه در راستاي شعار انقلابي حمايت از مستضعفان، عليه مال‌اندوزي طبقه مستكبر فيلم مي‌ساخت. در سال ۱۳۶۴، مخملباف با نوشتن فيلمنامه «زنگ‌ها»، براي نخستين‌بار از طرح شعارهاي آرمانگرايانه، به بررسي پيچيدگي‌هاي زندگي انسان و جست‌وجو براي معني زندگي و مرگ رو كرد و با كارگرداني فيلم «بايسيكل‌ران»، به نقطه عطف كار در اين ديدگاه‌ها رسيد. فيلمي كه در سال ۱۳۶۷ جايزه بهترين كارگرداني و فيلمنامه هفتمين جشنواره فيلم فجر را دريافت كرد. كمتر از 2 سال بعد او با كارگرداني دو فيلم نوبت عاشقي و شب‌هاي زاينده‌رود (۱۳۶۹) ساز جدايي از شعارها و ديدگاه‌هاي مذهبي را كوك كرد؛ اين دو فيلم توقيف و آغاز نگارش متن‌هايي عليه مخملباف در رسانه‌هاي دست راستي آن زمان شد؛ سال ۱۳۷۴ و در فيلم نون و گلدون مخملباف با دستمايه قرار دادن حمله چريكي خود به پاسباني در جريان انقلاب، به نقد خشونت براي مبارزه پرداخته ‌است. از سال ۱۳۸۴ مخملباف در خارج از ايران كار و زندگي مي‌كند و فعاليت و فيلم‌هايش وارد عرصه‌اي جديد شده است.
تولد سينماي دفاع مقدس
با آغاز جنگ تحميلي خيل ساخت فيلم و سريال‌هايي حول محور اين موضوع آغاز شد كه البته در سال‌هاي جنگ و دهه ابتدايي بعد از آن طبيعي بود. در اين بين چهره‌هايي مثل رسول ملاقلي‌پور و ابراهيم حاتمي‌كيا شاخص شدند. محور ساخت اين فيلم‌ها در سال‌هاي نخست عموما روايت روزگار مردمان و تبعات ناشي از جنگ بر زندگي آنهاست. در سال‌هاي بعد اما ژانر دفاع مقدس در سينماي ابراهيم حاتمي‌كيا متفاوت شد. او به دنبال ارايه كاراكتري كه عموما جانباز يا رزمنده دفاع مقدس بود، برآمد كه عليه جامعه و فضاي بعد از جنگ در ايران شورش مي‌كرد. نمونه روشن اين رويه از «حاج كاظم» در «آژانس شيشه‌اي» آغاز مي‌شود و تا فيلم ضعيف «بازگشت» ادامه دارد.
ادبيات تغيير سبك زندگي مردم در دولت سازندگي و حركت به سمت ايجاد ارتباط با غرب يكي از محورهاي مورد نقد براي فيلمسازان اصولگراي اين دوره است؛ از حاتمي‌كيا كه با تك قهرمان به دنبال احياي ارزش‌هاي دوران جنگ در جامعه پساجنگ است تا چهره‌هايي همچون جمال شورجه و فرج‌الله سلحشور.
 
نقد اصولگرايان به سينما
رسانه‌هاي اصولگرا در سال‌هاي بعد از اتمام جنگ و آغاز دهه 70 گلايه‌هاي جدي به وضعيت سينما و محتواي فيلم‌ها دارند. از نظر اين گروه سياست‌هاي جديد دولت هاشمي‌رفسنجاني باعث مي‌شد ارزش‌هاي انقلاب اسلامي به مسلخ برود. مهم نبود اين سياست‌ها اقتصادي يا سياسي است. اسم‌هايي كه در اين دوران در سينما فعال هستند يا اصلاح‌طلب مي‌شدند -كمال تبريزي، بهروز افخمي و سيف‌الله داد- يا به دنبال ساخت فيلم‌هايي با ژانر ارزشي و سريال‌هاي تاريخي با موضوعات ديني است مثل برخي سريال‌هاي فرج‌الله سلحشور. با فرارسيدن دوم خرداد 1376 سينما هم از تغييرات دور نماند. به يك‌باره فضاي سينما با آثاري از مسعود كيميايي و تهمينه ميلاني درباره يك ايران جديد و مطالبات مردان و وضعيت زنان دگرگون شد. رويكردي كه با انتقادات تند اصولگرايان مواجه شد و حواشي بسياري رقم زد. در دولت اصلاحات فيلم «نيمه پنهان» نيز سروصداي زيادي به پا كرد. روايت زندگي سياسي و عشقي دختري كه عضو يك سازمان مبارزاتي در سال 1358 است و اگرچه مشخصا نامي از «مجاهدين خلق» در فيلم شنيده نمي‌شود، اما نحوه پوشش و ادبيات و فعاليت‌ها روايتگر زندگي جواني است كه در اين سازمان عضويت دارد و گرفتار حواشي سياسي مربوط به آن است. در حالي كه فيلم در سينماهاي كشور در حال اكران بود، تهمينه ميلاني از سوي قوه قضاييه به جرم «اقدام عليه امنيت ملي، محاربه با خدا، همكاري با گروه‌هاي معاند و تشويش اذهان عمومي از طريق آثار هنري» بازداشت شد. او خود در مصاحبه‌اي گفته بود كه «وزير ارشاد وقت (احمد مسجدجامعي) و دولت وقت فيلم را بدون اشكال مي‌دانست و از موضع خود كوتاه نمي‌آمد؛ اما قوه قضاييه به خاطر همين فيلم بنده را به زندان برده بود». وي سرانجام پس از پيگيري رييس‌جمهور وقت، سيد محمد خاتمي آزاد شد. در مقابل اين فضا رسانه‌ها و چهره‌هاي اصولگرا از «به قهقرا رفتن سينما» انتقاد داشتند. از نظر آنها تصوير و سينما همان چارچوب روايت فتح را داشت و نبايد از آن مسير خارج مي‌شد. شايد به همين خاطر بود كه چهره‌هايي مثل مسعود ده‌نمكي رداي فعاليت‌هاي قبلي خود را از تن درآورد و دوربين به دست گرفتند و در اواخر دولت اصلاحات مستند ساختند. مستندهاي ژورناليستي با رويكردهاي نقادانه كه به دنبال القاي اين تصوير بود كه جامعه بعد از جنگ چه درجه‌اي از فقر و فحشا دارد.
 
احمدي‌نژاد و آغاز فصل جديد فعاليت‌هاي فرهنگي
پيروزي محمود احمدي‌نژاد در انتخابات سوم تير 1384 قرار بود فصل تحول اصولگرايي در جامعه‌اي باشد كه دو دوره دولت اصلاحات را به خود ديده بود. 4 سال نخست اما به موضوع توقيف و عدم انتشار فيلم‌ها گذشت.
 
دولت دهم و توپ پر احمدي‌نژادي‌ها در سازمان سينمايي
برهه پس از انتخابات سال 1388 و آغاز دولت دهم اما يك تغيير مهم ديگر را هم در اين زمينه رقم زد. تغيير مهم در وزارت ارشاد دولت اول و دوم احمدي‌نژاد باب جديدي در زمينه سينما و اصولگرايان باز كرد؛ صفارهرندي از وزارت ارشاد رفت و سيد محمد حسيني آمد به دنبال اين تغيير مدير سينمايي هم تغيير كرد و شمقدري بر اين مسند تكيه زد. شمقدري با توپ پر، از راه نرسيده دفترچه‌اي با محور «نقد سياست‌هاي سينمايي دولت اصلاحات» آماده كرد، معاونت سينمايي را به سازمان سينمايي تغيير داد و خانه سينما را كه «محل جولان ضد انقلاب» مي‌خواند، تعطيل كرد. تصميمي كه باعث شد تا صنف سينما چندپاره شود. هيچ وحدتي اما در دولت احمدي‌نژاد با دوام نبود كه در حوزه سينما هم بتوان چنين انتظاري داشت. احمدي‌نژادي‌ها در سازمان سينمايي خودي‌ها را هم تحمل نمي‌كردند. فروردين سال 1391 وقتي اختلاف وزارت ارشاد و حوزه هنري به اوج رسيد، صداي نقد جريان اصولگرا نسبت به فيلم «گشت ارشاد» بلند شد. همان روزها كه خبرهايي از تجمع «مردم انقلابي» عليه فيلم‌هاي اكران شده بلند شده بود، حوزه هنري برخي فيلم‌هاي مجوزدار را اكران نمي‌كرد، چون اعتقاد داشت اين فيلم‌ها با ارزش‌هاي انقلاب اسلامي تضاد دارند. در همان ايام خبر رسيد كه فردي به نام «اسدالله نيك‌نژاد» كه در سفرهاي رييس‌جمهوري وقت به امريكا با او آشنا شده به ايران آمده تا پروژه پرخرجي به نام «لاله» را بسازد. همين خبر كافي بود تا كارد را به استخوان كميسيون فرهنگي مجلس يكدست اصولگراي هشتم برساند. در نهايت پروژه مسكوت باقي ماند و جز چند پلان، صحنه‌هاي بيشتري فيلمبرداري نشد و اين موضوع هم كنار پروژه‌هاي شكست خورده سينمايي دولت دهم رفت.
 
دورخيز براي فيلمسازي سياسي
«قلاده‌هاي طلا» و «پايان‌نامه»
در برهه زماني بعد از انتخابات سال 88، يعني در سال 89 و 90 دو فيلم مهم در اين عرصه ساخته شد. فيلم‌هايي كه شايد بتوان آنها را نخستين تمرين رسمي سينمايي بخشي از جريان اصولگرا براي استفاده از هنر هفتم در راستاي روايت تاريخ معاصر سياسي با لحن اصولگرايي دانست.
فيلم «پايان‌نامه» به كارگرداني «حامد كلاهداري» و تهيه‌كنندگي «روح‌الله شمقدري» كه در سال 1389 اكران شد، روايتي از حوادث بعد از انتخابات رياست‌جمهوري سال 88 بود. داستان اين فيلم در مورد چهار دانشجو است كه مي‌خواهند به هر قيمتي پايان‌نامه‌اي را به استاد راهنما تحويل دهند. روزي اين چهار نفر قصد دارند كه امضايي پراهميت از استادشان بگيرند، او را تا خانه‌اش تعقيب مي‌كنند و درمي‌يابند كه استاد در تشكيلاتي پنهان كه هدفش برچيدن جمهوري اسلامي ايران است، فعاليت مي‌كند. درباره اين فيلم، قبل از اكران و پخش حواشي زيادي به وجود آمد. به‌طور مثال گفته شد كه فيلم درباره ندا آقاسلطان است كه بعد از انتشار اين ادعا شمقدري آن را تكذيب كرد. پس از آن اخباري منتشر شد كه متن فيلمنامه كه در اختيار بازيگران قرار گرفته با متن نهايي تفاوت‌هاي زيادي كرده تا جايي كه برخي بازيگران از بازي در آن انصراف دادند. بهاره افشاري و حامد كميلي بازيگران اصلي اين فيلم بعدها از مردم بابت بازي در اين فيلم عذرخواهي كردند. محمد حسيني، وزير وقت فرهنگ و ارشاد اسلامي در همان زمان، در اظهارنظري «هو‌كنندگان» اين فيلم در جشنواره فجر را «اغتشاشگر» خواند. بر اساس آمارها فروش فيلم در گيشه شكست خورد. روح‌الله شمقدري، تهيه‌كننده «پايان‌نامه» در خصوص آمار فروش فيلم و استقبال مخاطبان از فيلم گفته بود: «بعد از گذشت ۱۰ روز اول اكران كه به خاطر مسائل مختلفي از قبيل كمبود سالن و تبليغات منفي كه عده‌اي عليه اين فيلم راه انداخته بودند، خوشبختانه با كارهاي تبليغاتي كه ما كرديم از قبيل توزيع بليت‌هاي نيم بهاي سينما و دادن جوايز و همچنين پخش شدن تيزر، فيلم به فروش خوبي دست پيدا كرده و استقبال خوبي از پايان‌نامه در حال جريان است.» علاوه بر اين، فيلم «قلاده‌هاي طلا» در سال 1390 به كارگرداني ابوالقاسم طالبي نيز حواشي بسياري داشت. طالبي در ديدار با اعضاي اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي مستقل در اسفند 1390 كه متن آن در خبرگزاري فارس منتشر شده، گفته است كه «تقريبا تمام فيلم‌هايي كه يا با دوربين شخصي گرفته شده بود يا خود وزارت اطلاعات يا نيروي انتظامي و بسيج داشت، ديدم و تمام بازجويي‌ها از بازداشت‌شدگان را خواندم و اطلاعاتي نبود كه باشد و من نخوانده باشم». وي همچنين تاكيد كرد: «مي‌خواستيم در ابتدا نام فيلم را ترور رييس‌جمهور بگذاريم كه با نامه‌اي كه از دفتر هاشمي آمد اين مساله منتفي شد». در مرداد ماه ۱۳۹۱ جواد شمقدري، معاون وقت امور سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دولت دهم در گفت‌وگو با خبرگزاري ايسنا اظهار كرد كه سازمان سينمايي حدود يك ميليارد تومان به اين فيلم كمك مالي كرده ‌است. شمقدري گفت كه طالبي از وي خواسته تا پايان اكران عمومي، خبري از سوي سازمان سينمايي مبني بر حمايت از اين فيلم صادر نشود، چون معتقد بود برخي از اين خبر سوءاستفاده‌هاي خود را خواهند كرد و دوباره با نسبت دادن آن به جريان انحرافي براي انكار آن دردسر درست خواهند كرد. به نظر مي‌رسد برهه‌هاي سال‌هاي 1388 تا 1390 دوران مهمي براي اصولگرايان است. هم تجربه ساخت دو فيلم براي تبليغ گفتمان مورد نظر خود در رويدادهاي معاصر را كسب مي‌كنند- هر چند اين توليدات در گيشه شكست خورده باشد- و هم اختلافات دروني جريان اصولگرا درباره تصرف سازمان‌هاي سينمايي آنها را به فكر تاسيس يك سازمان جديد انداخت؛ سازماني كه صفر تا صد دست خودشان باشد، رديف بودجه بگيرد و بتواند گفتمان خالص‌سازي شده جريان اصولگرايي را در قاب سينما روايت كند.
 
اوج‌گيري با «اوج»
تاريخ تاسيس سازمان اوج تاريخ مهمي است؛ بهار 1390. سازمان اوج در بهار 1390 تاسيس شد تا به گفته خودشان در اساسنامه «حامي گفتمان انقلاب اسلامي در عرصه فرهنگ و هنر» و ماموريت‌هايي شامل «سياستگذاري راهبردي در حوزه توليدات هنري گفتمان انقلاب اسلامي»، «شناسايي و توانمندسازي موسسات يا استعدادهاي جوان و خودجوش»، «سازماندهي و نهايتا سفارش توليد محصولات حرفه‌اي»، «توزيع» و «نظارت و ارزيابي بر فعاليت‌هاي فوق» باشد. مشخصا موسسه اوج تنها براي فيلمسازي تاسيس نشد، اوج قرار بود و هست تا نهادي باشد براي تربيت و حمايت از نسل سينماگران انقلابي؛ مواردي از قبيل ساخت و انتشار كليپي به نام انرژي هسته‌اي با حضور «امير تتلو» خواننده زيرزميني آن زمان، در ماه‌هاي نخست فعاليت اين سازمان نيز در كارنامه‌اش است. اين نماهنگ پس از مذاكرات ايران با گروه 1+5 منتشر شد و در آن به اظهارات خصمانه اسراييل درباره فعاليت هسته‌اي ايران واكنش نشان داده شده بود. اين كليپ روي ناوشكن نيروي دريايي ارتش در بندر انزلي فيلمبرداري و با زير‌نويس انگليسي ارايه شده و در آن به حق ايران براي دستيابي به انرژي هسته‌اي و نام خليج فارس اشاره شده است. از «اميرحسين مقصودلو» يا همان «تتلو» توسط نيروي دريايي ارتش تقدير به عمل آمد و او تصاوير مراسم تقدير از خود را در صفحه اينستاگرامش منتشر كرد. سازمان اوج از 9 مجموعه تخصصي تشكيل شده است؛ خانه طراحان انقلاب اسلامي، مركز توليدات كودك و نوجوان، خانه فيلم داستاني انقلاب اسلامي، مركز توليدات رسانه‌اي بين‌الملل، خانه مستند انقلاب اسلامي، مركز فيلم و سريال، خانه پويانمايي انقلاب اسلامي، مركز هنرهاي نمايشي انقلاب اسلامي و مركز ماوا. سازمان اوج محصولات جنجالي و پرحاشيه زيادي ساخته است. محصولاتي كه شائبه حمايت از يك جناح خاص حتي در درون خود جريان اصولگرايي را تداعي مي‌كند. محصول پرحاشيه‌ سازمان هنري رسانه‌اي اوج ساخت انيميشن «بچرخ تا بچرخيم» بود. اين انيميشن در گونه رمزي سياسي ساخته و در روز فناوري انرژي هسته‌اي از شبكه كودك و نوجوان پخش شد. موضوع جنجالي اين انيميشن و استفاده از چهره مقامات عالي نظام، حسن روحاني، محمود احمدي‌نژاد و محمد خاتمي حواشي بسيار زيادي را برانگيخت و باعث شد اين انيميشن در صدر اخبار قرار بگيرد و بيش از يك ميليون بار ديده شود. سردار رمضان شريف در آبان 93 در يك نشست خبري اعلام كرد كه «موسسه اوج از همان آغاز جهت‌گيري معيني را براي فعاليت در حوزه انقلاب، دفاع مقدس و بيداري اسلامي اعلام كرد كه هر سه حوزه چسبندگي خاصي با حوزه فعاليت‌هاي سپاه پاسداران دارد.» با اين حال مسوول روابط عمومي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي گفته بود: «نمي‌توان محصولات سازمان رسانه‌اي اوج را الزاما خروجي رسمي و محصول نهايي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي دانست.» احسان محمدحسني، مدير موسسه هنري رسانه‌اي «اوج» در نخستين نشست رسانه‌اي خود 6 سال بعد از تاسيس اين موسسه اما در نهايت اين موضع را اعلام كرد: «افتخار سازمان اوج اين است كه از هيچ سفارتخانه خارجي پول نمي‌گيرد و با افتخار از سپاه پاسداران حمايت مي‌گيرد.» اوج طي سال‌هاي فعاليت خود با چهره‌هاي مختلفي محصولات خود را روانه بازار كرده است؛ در دوره‌اي با ابراهيم حاتمي‌كيا كه به اذعان مخاطبان و منتقدان سينمايي ضعيف‌ترين كارهاي خود را با اوج ارايه داد و چهره‌هاي ديگري مثل بهرام توكلي، احمدرضا معتمدي و محمدحسين مهدويان. اوج تنها به توليد آثار سينمايي هم اكتفا نكرد و خيلي زود شروع به توليد آثار تلويزيوني كرد و براي توليد و نمايش برنامه‌هاي تلويزيوني خود خيلي زود شبكه افق را راه‌اندازي كرد. شبكه‌اي كه در ابتدا قرار بود خارج از سازمان صدا و سيما تاسيس شود و به فعاليت بپردازد، اما در نهايت از بيست و سه ارديبهشت 1393 زير سايه صداوسيما كار خود را آغاز كرد.
 
رقابت صداوسيما و اوج براي توليدات سياسي
طي سال‌هاي اخير كارنامه اوج پركار بوده، اما به موازات آن صداوسيما نيز از قافله سريال سياسي عقب نمانده است. نمونه برجسته اين موضوع سريال گاندو بود كه مشخصا توافق هسته‌اي، رخدادهاي ارتباط ايران با غرب و حتي وزير امور خارجه دولت حسن روحاني را نشانه گرفته بود؛ سريالي كه به گفته «محمدجواد ظريف»، سازمان اطلاعات سپاه آن را عليه او ساخته بود. با ورود جريان وحيد جليلي و پيمان جبلي به صداوسيما رويه ساخت فيلم‌هاي سينمايي و تلويزيوني و سريال‌هايي كه شايد مفهوم سياسي مستقل نداشت، اما آميخته با مسائل سياسي روز و دهه‌هاي اخير بود، قوت گرفت. از طرف ديگر در شرايط فعلي موضوع ساخت فيلم و سريال سياسي در جريان اصولگرا جز صداوسيما و اوج از جانب حوزه هنري نيز در حال پيگيري است. نمونه مشخص آن فيلم اخير «مصلحت» به كارگرداني و نويسندگي حسين دارابي و تهيه‌كنندگي محمدرضا شفاه است كه توليد سال 1399 بوده، اما به تازگي اكران شده است. فيلمي با روايت‌هاي تازه از فضاي بعد از انقلاب و رخدادهاي دهه 60 كه حتي صداي چهره‌هاي انقلابي عرصه سينما را درآورد و متهم به نفوذ شد. بنياد سينمايي فارابي هم از قافله عقب نمانده و در حال ساخت فيلم‌هايي با يك چارچوب مشخص است؛ قهرمان‌هايي كه عموما در كسوت نيروهاي امنيتي هستند و با شبكه فساد مبارزه مي‌كنند. فيلم‌هايي مناسب با فضاي قضايي دهه‌هاي اخير كه نشان مي‌دهد اصولگرايان مي‌خواهند تمام رخدادهاي فعلي را پوشش دهند.
به موازات همه اين مسائل يك سبك خاص از فيلمسازي نيز در جريان اصولگرا در حال رشد است كه مورد نقد جدي خود اصولگرايان قرار گرفته است. شوريدن پسران انقلابي بر پدران كه باب دندان جريان‌هاي تازه نفس اصولگراست. به‌طور مثال عدالتخواهان از طرفداران پروپا قرص فيلم‌هايي از قبيل «ديدن اين فيلم جرم است» هستند؛ فيلمي در ژانر سياسي به كارگرداني و نويسندگي رضا زهتابچيان و تهيه‌كنندگي محمدرضا شفاه محصول سازمان سينمايي سوره حوزه هنري است. جواني بسيجي مومن پس از آنكه همسر محجبه‌اش مورد ضرب و شتم يك شهروند تابعيت ايراني-انگليسي قرار مي‌گيرد كه نهايتا منجر به سقط جنينش مي‌شود، تصميم مي‌گيرد با دستگيري ضارب او را به سزاي عملش برساند، اما زماني كه مشخص مي‌شود ضارب يكي از اشخاص رده بالاي حكومتي است، كار به جاهاي پيچيده مي‌كشد. اين فيلم دومين اثر سينمايي توليد شده در باشگاه فيلم سوره زيرمجموعه حوزه هنري است. خبرگزاري مهر وابسته به سازمان تبليغات اسلامي درباره اين فيلم نوشته است: «براي اولين‌بار است در تاريخ جمهوري اسلامي، فيلمي با بودجه يك نهاد انقلابي ساخته مي‌شود كه در آن، دو نهاد انقلابي روي هم اسلحه مي‌كشند. شباهت موقعيت اين فيلم به فيلم معروف آژانس شيشه‌اي اثر ابراهيم حاتمي‌كيا از ديگر نكات برجسته‌اي است كه منتقدان درباره آن بيان كرده‌اند. نمايش اين فيلم در سي و هفتمين جشنواره فيلم فجر با ديدگاه‌هاي مختلفي همراه بوده و با واكنش‌هاي بسياري در فضاي مجازي از سوي كاربران روبه‌رو شده است». در سال 1398 در زمان محمدمهدي طباطبايي‌نژاد، معاون ارزشيابي و نظارت سازمان سينمايي، محمدرضا شفاه، تهيه‌كننده اين فيلم در نامه‌اي سرگشاده به اين مدير، خواستار شفافيت موضع سازمان سينمايي درباره اكران اين فيلم شد. نامه‌اي كه بي‌پاسخ ماند. آنچه از كنار هم قرار دادن فيلم‌هاي يك دهه گذشته اين سازمان‌ها بر مي‌آيد، تكثر و تكثير آنان موازي با تكثر و تكثير جريان‌هاي درون اصولگرايي است. هر طيفي مي‌خواهد سازمان سينمايي و توليدات خود را داشته باشد و گفتمان‌هاي جديد خود را در قالب روايت‌هاي سينمايي عرضه كند. سازمان‌هايي كه بودجه‌هاي پيدا و پنهان دارند و حتي ممكن است فيلم‌هايي بسازند كه در رقابت‌هاي سياسي و انتخاباتي، ديدن‌شان از نگاه خود اصولگرايان جرم باشد.