بی اعتمادی سیاسی و نگاه به چين

عباس عبدي
يكي از مهم‌ترين نكاتي كه برخي از دولت‌ها فراموش مي‌كنند، اثرات سياست‌هاي آنها بر تصورات ناخواسته مردم نسبت به ديگر امور است. آنان توجه كافي ندارند كه اگر عملكردشان حتي در يك زمينه معين مورد رضايت عمومي نباشد و مردم نيز نتوانند اين عدم رضايت را منعكس كنند مخالف دولت مي‌شوند و اين مخالفت را به همه سياست‌ها و امور مورد علاقه دولت تسري مي‌دهند و برعكس نسبت به اموري كه آن دولت‌ها مخالف هستند رويكرد مثبت پيدا مي‌كنند. حتي ممكن است سياست دولت در يك مورد خاص درست و قابل دفاع باشد، ولي چون امكان ابراز مخالفت و نقد ديگر سياست‌هاي اشتباه آن وجود ندارد، مردم با اين سياست درست نيز مخالف مي‌شوند. يكي از نمونه‌هاي جالب آن را مي‌توان در موضوعات سياست خارجي ديد.
موسسه نظرسنجي «عرب بارومتر» در فاصله‌هاي زماني به سنجش نظرات مردم كشورهاي عربي مي‌پردازد. يكي از پيمايش‌هاي آنها، سنجش محبوبيت كشورهاي ديگر نزد شهروندان عرب است. براي نمونه محبوبيت امريكا از حداكثر ۶۹ درصد در مراكش آغاز و تا ۱۵ درصد در فلسطين به پايين‌ترين حد خود مي‌رسد. همچنين محبوبيت چين نيز از ۶۴ درصد باز هم در مراكش آغاز و تا ۳۴ درصد در فلسطين مي‌رسد و كشورهاي ديگر در ميانه اين ارقام هستند. در مراكش هر دو كشور در بالاترين سطح محبوبيت هستند و در فلسطين در پايين‌ترين سطح، در حالي كه چين و امريكا به نحوي در عرصه جهاني در تقابل هستند، ولي محبوبيت آنها در اين كشورها در نقطه تقابل نيست، بلكه نوعي همگرايي هم وجود دارد. در حقيقت اين نشان مي‌دهد كه ماهيت و وضعيت هر جامعه نقش مهمي بر نگرش مردم آن نسبت به كشورهاي ديگر دارد و اين تا حدي مستقل از ماهيت كشورهاي ديگر هم هست. مراكش كشوري به نسبت آرام و به دور از چالش‌هاي دروني حاد و منطقه‌اي است و لذا درگير منازعات پايان‌ناپذير با سايرين نيست. (مساله صحراي غربي هم مدت‌هاست فروكش كرده) در مقابل فلسطيني‌ها درگير بزرگ‌ترين مشكل منطقه خاورميانه يعني اشغالگري اسراييل و و جنگ پايان‌ناپذير آن و نيز دخالت كشورهاي ديگر از جمله امريكا و حتي حضور چين هستند. فلسطيني‌ها حتما انتظار دارند كه چين موضع روشن‌تري عليه اسراييل اتخاذ كند و طبعا به همين علت محبوبيت چين بالا نيست. ولي در مجموع محبوبيت چين در آنجا باز هم بيش از دو برابر محبوبيت امريكاست كه علت آن حضور جانبدارانه امريكا به سود اسراييل است.
نكته جالب در پاسخ به پرسشي است كه تمايل شهروندان را به روابط اقتصادي با اين كشورها مي‌سنجد و مردم همه كشورهاي گوناگون عربي در مقايسه با امريكا، تمايل بيشتري را به روابط اقتصادي با چين ابراز داشته‌اند و در نقطه مقابل همه شهروندان عرب قدرت اقتصادي امريكا را تهديد حياتي‌تري از چين شمرده شده‌اند. اين مساله مربوط به تصوري است كه از جايگاه و ظرفيت اقتصادي چين نزد اين مردم وجود دارد. حتي در كشورهاي نفتي نيز نگرش مردم همين گونه به سود چين است، در حالي كه انتظار مي‌رفت در مورد اين كشورها روابط اقتصادي با امريكا ترجيح داده شود.
در ايران هم نظرسنجي‌هاي مشابهي در سال‌هاي گذشته انجام شده است، ‌گرچه با تفاوت‌هایي. ولي مساله مهم اين است كه متحد بودن با كدام كشور را ترجيح مي‌دهيد؟ چين پس از اروپا و امريكا و روسيه رتبه چهارم را داشته است. اين وضعيت ناشي از رويكردي است كه مردم به سياست خارجي دولت دارند. به عبارت ديگر اين رويكرد مردم بيش از اينكه مبتني بر شواهد و دلايل مستند و قوي و ظرفيت‌هاي چين باشد، علت‌هاي ديگري دارد. علت اصلي نيز بي‌اعتمادي به سياست خارجي كشور است كه نتيجه وضعيت داخلي و اقتصادي آن چنين شده است كه امروز شاهد آن هستيم.
از اين وضعيت نتيجه مهمي مي‌توان گرفت. اينكه اگر حكومت‌ها نتوانند اعتماد مردم خود را به سياست‌هاي رسمي و جاري جلب كنند، مجموعه‌اي از ظرفيت‌هاي خود را براي اتخاذ سياست‌هاي مطلوب نيز از دست خواهند داد. واقعيت اين است كه چين ظرفيت و امكان بسيار بزرگ و مهمي براي توسعه روابط سياسي و اقتصادي با ايران محسوب مي‌شود، ولي هنگامي كه اين ظرفيت را در تقابل با ساير ظرفيت‌هاي موجود از جمله روابط با اروپا و غرب تعريف مي‌كنيم، نتيجه‌اي نخواهيم گرفت و حتي كارآيي ظرفيت چين نيز كم مي‌شود و مردم گمان مي‌كنند كه حكومت مي‌خواهد چين را جايگزين اروپا و غرب كند و اين آغاز مشكل است. به اين مي‌گويند بازي دو سر باخت.