ديانت به سبك اموي

به جرات مي‌توان گفت كه در سال‌هاي پس از اسلام، هيچ حادثه‌اي همچون واقعه كربلا تا اين اندازه تاويل و تفسير نشده است؛ تا آنجا كه در سال‌هاي اخير، برخي حركت‌هاي سياسي حتي با ايدئولوژي چپ بنا بر گفته خودشان، از نهضت حسيني تاثير پذيرفته‌اند؛ مثل خسرو گل‌سرخي. دوقطبي‌ كردن جامعه به حسيني و يزيدي از همين جنس است كه سابقه آن در ادبيات گفتاري و نوشتاري، معاصر درخور توجه است و در تقسيم ساده جهان به سياه و سفيد، خير و شر و نور و ظلمت ريشه دارد. در گفتارهاي سياسي معاصران شاهديم كه كساني با استناد به گوشه‌اي از وقايع كربلا، گفتار و رفتار خود را توجيه و ديگران را محكوم مي‌كنند؛ در واقع، هر يك خود را نماد حسين، سيدالشهدا(ع) و طرف مقابل را همچون عمرسعد، ابن‌زياد و يزيد مي‌دانند و در نهايت، از اين راي براي دنياي خود بهره مي‌برند؛ در حالي كه در سيره پيشينيان، مانند مرحوم مدرس، چنين رويكردي ديده نمي‌شود: او مراقب بود تا در نقد سياسي رفتار رقبا، معاني و مفاهيم ديني به كار نبرد؛ حتي گفته‌اند كه وقتي كسي در نطق خود، از جايگاه نمايندگي در مجلس شوراي ملي، از اين دست سخنان بر زبان آورد، سيد حسن مدرس كه نماينده علماي برجسته نجف در مجلس شوراي ملي و مدرس مدرسه سپهسالار هم بود، به او تذكر می‌داد كه جاي اين سخنان نه خانه سپهسالار (كنايه از مجلس شوراي ملي)، بلكه در كنار آنجا، مسجد و مدرسه سپهسالار است. سيره و مشي سياسي مدرس هم حاكي از همين رويكرد اوست كه نسبت ديني و مذهبي به موافقان و مخالفان خود نداده است. در سال‌هاي اخير، عده‌اي بر اين نكته تاكيد مي‌كنند كه حركت حسين سيدالشهدا(ع) براي احياي امر به معروف و نهي از منكر بوده است. اين سخن درست است؛ اما نه به معناي مصوبات ستاد امر به معروف و نهي از منكر با آن اعتبارات گسترده و نيروها و دستورالعمل‌ها و دستگاه‌هاي پيوسته و ناپيوسته.‌ اين كلام حضرت بايد در شرايط آن زمان ديده شود؛ گفته‌اند كه حضرت براي احياي اقامه نماز قيام كرد، اين هم سخني است درست..
 اما نه در معناي روزمره آن. حسين(ع) خود روح نماز و عبادت است. از همه اهل تاريخ و منبري‌ها بارها، شنيده‌ايم كه حسين سيدالشهدا(ع)، از جناب حر كه فرماندهي سپاه اشقيا را داشت، پرسيد: «آيا شما با ما نماز مي‌گذاريد يا خود نماز جماعت برگزار مي‌كنيد؟» و جناب حر پاسخ داد: «با شما نماز به جاي مي‌آوريم.» در ‌واقع، لشكر اشقيا كه در برابر حسين سيدالشهدا(ع)، ايستادند، نه‌ تنها اهل نماز بودند كه مقيد به اقامه جماعت و اول وقت ادا‌ كردن آن و حتي در اينجا، اقتدا به امام حسين(ع) هم بودند؛ اما اينها موجب رستگاري آنها نشد؛ البته، ادب جناب حر فراتر از نماز بود و هر چند او به قبيله‌اي تعلق داشت كه بسياري از آنها در شمار خوارج بودند، خود به‌ سبب ادب نفس، با آنكه كسي كمترين احتمالي براي پيروزي و خلاصي اين لشكر نمي‌داد، به اردوگاه امام پيوست و سرانجام، از نخستين كساني بود كه در آن جايگاه به شهادت رسيد. اين اخلاق همان نكته مغفول در روابط اجتماعي ماست؛ به ‌ويژه وقتي در جايگاه قدرت قرار مي‌گيريم و از آن موضع، سخن مي‌گوييم و اين و آن را به لشكر اشقيا نسبت مي‌دهيم.
در همين ايام نزديك به اربعين، امام سجاد(ع) در مسجد اموي شام، براي مردم سخن گفت و خليفه اموي، يزيد كه براي نماز حاضر شده بود، از موذن خواست براي خاموش ‌ساختن امام، نداي اذان سر دهد؛ بنابراين در خلافت اموي، نماز اول وقت هم برقرار بوده است. تاكنون، در روايتي ديده نشده است كه حسين سيدالشهدا(ع) مناسك طرف مقابل را به سخره گرفته باشد؛ اما از جانب سپاه اشقيا، بارها و به شكل‌هاي گوناگون، اين اتفاق افتاد و عبادات حضرت زير سوال رفت؛ چنانكه در وقت نماز ظهر عاشورا، در آوردگاه، كسي از لشكر اشقيا به حسين سيدالشهدا(ع) گفت كه نمازش مقبول درگاه الهي نيست. از همان گروه، كسي ايشان را از دين‌برگشتگان خواند و از سپاه ابن‌زياد خواست كه در كشتن حسين و يارانش درنگ نكنند؛ اما امام رفتاري مشابه نداشت و فرمود: «آيا ما از دين برگشته‌ايم و شما بر دين ثابت مانده‌ايد؟» و ادامه داد: «روز جزا مشخص خواهد شد كه ديندار و بي‌دين كيست.»
آورده‌اند شخصي، گويا از خاندان اشعث، نزد امام آمد و گفت تو را بشارت مي‌دهم كه هم‌اينك، وارد جهنم خواهي شد. امام مقابله به مثل نكرد و حتي نفرمود كه من از اهل بهشت هستم؛ بلكه فرمود: «من بشارت مي‌دهم از پروردگار رحيم و شفيع و مطاع.» وقتي ياران كربلا پيرامون حريم خيمه‌هاي حرم براي در امان ‌بودن از حمله سپاه اشقيا، آتش روشن كردند، كسي از آنها خطاب به سيدالشهدا(ع) گفت: «زودتر از خدا براي خود آتش افروختي.» و هنگامي كه عمرسعد فرمان هجوم به سپاه امام را داد، لشكريان خود را با عبارت «خيل‌الله» خطاب كرد و گفت: «اي لشكر خدا سوار شويد و بشارت باد شما را به بهشت.»
از اين دست است مساله پوشش. وقتي حضرت زينب وارد كاخ يزيد مي‌شود، به او مي‌فرمايد كه زنانش پرده‌نشين‌اند؛ اما دختران رسول خدا حرمت‌شان رعايت نشده و در كوي و برزن در معرض نگاه اين و آن قرار گرفته‌اند. حضرت در آغاز، عدالت خليفه را زير سوال مي‌برد و به درستي نماز و ساير اعمال عبادي وي كاري ندارد؛ در واقع، امر به معروف و نهي از منكر حضرت از جنسي ديگر است. زنده‌ياد خوشدل تهراني گفتار حضرت را با درستي در قالبي منظوم آورده است: «با پتك سخن دخت علي كوفت به فرقش/ گفتا امن العدل ايا غاصب جبار// يا بن الطلقا‌ اي پدرانت شده آزاد/ با دست نياي من پيغمبر مختار// بنشسته پس پرده عزت حرم تو/ آواره حريم نبوي در همه امصار» در واقع، حضرت با عبارت «امن العدل» از بي‌عدالتي اجتماعي خليفه سخن مي‌گويد كه بين دو گروه از زنان فرق مي‌گذارد و كاري به سنت‌هاي آييني خلافت و بارگاه او ندارد. «طُلقا» سران قريش بودند كه در غزوه فتح مكه در سال 8 قمري، پيامبر نه‌ اجازه كشتن آنها را داد و نه به اسارت‌شان گرفت و به آنها فرمود: «أنتم الطلقاء» يعني «شما رها‌ شده‌ايد.» و برخي از آنها همچون ابوسفيان اسلام آوردند و خطاب حضرت زينب(س) به يزيد، اشاره به آن سابقه است. امر به معروف و نهي از منكر امام در خودداري او از بيعت با يزيد بود. حسين سيدالشهدا(ع) در همان نخستين درخواست از وي براي بيعت، در پاسخ والي مدينه كه حضرت را تهديد كرد، خليفه جوان اموي را فاسق و حكومتش را مايه نابودي اسلام دانست و از واژه كنايه‌آميز «طلقا» بهره برد و حديثي از رسول خدا درباره ناروا بودن حاكميت طلقا و خاندان ابوسفيان بر امت برخواند. حكمت اين گفته پيامبر در مجلس يزيد در شام آشكار شد كه گفت: «لعبت هاشم بالملك فلا/ خبر جاء و لا وحي نزل». در واقع، او همه ميراث پيامبر(ص) و اسلام را بازي و بازيچه و ابزار قدرت سياسي خواند. وضع متحدان بني‌اميه هم حتي در شهري مانند كوفه، با ادعاي دوستي و دوستداري اهل بيت (ع)، بهتر از «طلقا» نبود: در حديثي از امام باقر(ع) آمده است كه بعد از ماجراي شهادت حسين سيدالشهدا(ع)، جمعي از شيوخ كوفه به شكرانه اين واقعه، چهار مسجد را براي جشن و سرور آماده كردند: مساجد اشعث، جرير، سماك و شبث.


به ‌هر حال، تصور اينكه حسين سيدالشهدا(ع) به دست كساني كشته شد كه پايبند نماز و مسجد و مناسك ديني نبودند، با داده‌هاي تاريخي سازگار نيست؛ بلكه برعكس قتل حسين سيدالشهدا(ع) و اصحاب و يارانش و به ‌اسارت‌گرفتن زنان و فرزندانش و بعدها، به ‌قتل‌ رساندن پيروانش به بهانه يا انگيزه ديني و دينداري صورت گرفت و دستگاه خلافت آن را عملي قدسي و مستوجب پاداش اخروي نشان مي‌داد و البته، از انواع پاداش‌هاي دنيوي ازجمله پول و مقام هيچ فروگذار نمي‌كرد. اين در حالي است كه اصحاب عاشورا به مناسك و اعمال ديني همچون نماز و پوشش و عمل طرف مقابل نمي‌پرداخت و برعكس، اگر كسي متهم به نامسلماني و بي‌ديني بود، حسين سيدالشهدا(ع) بود. حضرت در پاسخ پرسش برادرش، محمد حنفيه، در مدينه، در مرقومه‌اي، به شهادتين اقرار مي‌كند؛ آنگاه، راه كعبه و زيارت خانه خدا را در پيش مي‌گيرد؛ اما همه اينها موجب نمي‌شود كه او را «خارجي» (يعني خارج از دين) ندانند و دور از واقع نيست كه گفته شود دستگاه خلافت به بهانه صيانت از دين، ايشان را به شهادت رساند.
در فرازي از زيارت اربعين حسين سيدالشهدا (ع) مي‌خوانيم: «لِيسْتنْقِذ عِبادك مِن الْجهاله و حيره الضّلاله».