سرنوشت گنجينه ملي در ترازوي ديوان

اين روزها وقتي وارد باغ گياه‌شناسي مي‌شوم، سر و صداي چكش و جابه‌جايي ميل‌گردها و... براي برج‌سازي، بيش از صداي پرندگان خاص باغ، توجه را جلب مي‌كند. به سرعت زماني را تصوير مي‌كنم كه ساختمان‌هاي چند ده طبقه بنياد تعاون ارتش بالا بيايند و كل ضلع شمالي اين دردانه رنگارنگ را به طول يك كيلومتر بگيرند و ديگر آسمان آبي شمالي پيدا نباشد. در آن زمان، به‌يقين، آرام‌آرام ديگر تن و روحي براي درختان و گياهان بي‌شمار باغ از گرماي افزون‌شده، كم‌آبي تحميلي، آلودگي هوا و صوت و نور فراوان و از كاهش بازديدكنندگان و تحسين‌كنندگان نخواهد ماند. آرام‌آرام مقاومت‌شان نسبت به همه اين هجمه‌ها‌ كه اصلا با سرشت‌شان مطابقت ندارد كم مي‌شود. آرام‌آرام شاخ و برگ و شكوفه و گل خود را مي‌ريزند. گياهاني كه با هزاران زحمت در سرزميني دور از خاستگاه خود و در شرايطي بس دشوار، بيشترين همراهي را با دانشمندان و محققان و باغبانان خود، انجام دادند و عشق آنها را پاسخي در قامت علف و درختچه و درخت و درنهايت باغ دادند. حال و روز رودخانه‌هاي خزر و لار، درياچه‌هاي منحصر به‌فرد باغ در رويشگاه‌هاي هيركاني، البرز، زاگرس و...، سرنوشت انجيلي‌، لرگ، انار وحشي، شمشاد، گلابي وحشي، بلندمازو، ممرز، راناس، بارانك، سرو مرداب، راناس، اوري، پلاخور، سكويا، شيرخشت، كيكم، بنه، شب‌خسب، ارغوان، مورد، زبان‌گنجشك، عناب، تنگرس، بادامك، محلب، زالزالك، ده‌ها گونه پيازي، دارويي و صدها گونه گياهي بومي و غيربومي ديگر و همچنين آنهايي‌كه از سرزمين‌هاي دور چين، ژاپن، امريكا، هيماليا، اروپا، قفقاز و... مهمان باغ گياه‌شناسي ملي ايران شده‌اند، حال و روز صدها گونه پرنده و دوزيست و خزنده و حشره و پستاندار چه خواهد شد؟!
 واگذاري يك پهنه در جوار شمالي و درست روي نبض باغ گياه‌شناسي ملي ايران از سوي شهرداري به بنياد تعاون ارتش براي ساخت برج‌هاي آسمانخراش و هزاران واحد مسكوني، شوك كامل به همه نخبگان، كارشناسان، آگاهان و دلسوزان وارد كرد. شهرداري كه خود بايد بيش از همه دلش براي اين گنجينه ارزشمند شهر كه فخر تهران و ايران و خاورميانه است بتپد و تمام كوشش خود را به مقابله با هر پيشنهادي در اين خصوص انجام دهد، خود عاملي براي اين مجوز وحشتناك (حتي اگر قانوني باشد، كه نيست) بوده است. هركس كه با مفاهيم گنجينه ملي، آبروي ملي، منافع ملي و... آشناست درك و تاييد مي‌كند كه ازبين‌ رفتن اين باغ، خسارتي هنگفت در قياس با انتقال پروژه مسكوني به مكاني ديگر براي همه ايرانيان كنوني و نسل‌هاي آينده است.
هر نهادي كه فكرش را بكنيد، مخالفت صريح خود را به شكل‌گيري اين پروژه اعلام كرده است. رييس‌جمهور، معاون اول، شوراي امنيت ملي، معاون دادستان كل كشور، سازمان بازرسي كل كشور، نمايندگان مجلس، شوراي عالي معماري و شهرسازي، وزارت ميراث فرهنگي، وزارت جهاد كشاورزي، سازمان محيط‌زيست، سازمان منابع طبيعي، گروه‌هاي مردم‌نهاد، نخبگان و اساتيد علمي، انجمن‌ها و اتحاديه‌هاي علمي، كارشناسان رسمي دادگستري و... ازجمله آنها هستند. اما اثري نداشته است.
حال كار به ديوان عدالت اداري كشيده شده است و آزموني بزرگ براي قاضي و مديران ديوان شكل گرفته است و بسيار اميدواريم اين دادگران كه هميشه به ميهن‌‌دوستي شهره بوده‌اند و براي حفاظت از آثار ملي اين مرز و بوم كارهاي سترگي انجام داده‌اند، باغ را از اين مخاطره و بلاي نابودگر نجات دهند و يادگاري ارزشمند در كارنامه خود در تاريخ كشور عزيزمان ثبت كنند.