درين خرقه بسي آلودگي هست !؟

حجت اماني   ٭
آنچه از رسائل، آداب‌المشق‌ها و فتوت‌نامه‌ها درباره آداب و مناسك صناعت خوشنويسي سنتي بر مي‌آيد همواره خوشنويس را در كسوت سالكي دانسته كه در طلب مشاهده حقيقت به كسب فضايل حميده و زدودن رذايل نكوهيده، كوشيده است و هدف غايي صناعت خوشنويسي را نيز صفا و خوبي اخلاق معرفي كرده است؛ همان‌گونه كه سلطانعلي مشهدي سده نهم هجري قمري در رساله‌اش با عنوان «صراط‌السطور» اين مفهوم را به صورت نظم آورده است: غرض مرتضي علي از خط/ نه همين لفظ بود و حرف و نقط/ بل اصول و صفا و خوبي بود / زان اشارت به حسن خط فرمود.
 با اين توصيف، با نگاهي به شرح زندگاني مكتوب خوشنويسان صاحبنام در ادوار تاريخي چيزي جز اين نبوده است كه اين خوشنويسان علاوه بر وقوف و معرفت والا به خط، گاه هم‌تراز عرفا و صاحبنام‌هاي عصر خويش قرار گرفته‌اند كه اين دوره را مي‌توان «گذشته دور خوشنويسي» ناميد. در دوره معاصر گويي غالب خوشنويسان با كهن‌الگوهاي معرفي‌شده تفاوت دارند و گمان مي‌رود بافت فكري آنان دستخوش تغييراتي شده همان‌گونه كه در جامعه معاصر شاهد بروز و تقابل گفتمان‌هاي متكثر هستيم. از ديدگاه مكتب كلاسيك جامعه‌شناسي، تغيير معنا و تغيير فرهنگ، تابعي از تغييرات اجتماعي است به بيان ديگر تغيير معنا و رويكرد در گفتمان خوشنويسي سنتي در جامعه معاصر ريشه در تغييرات اجتماعي دارد كه در اين نوشتار به برخي از اين تباين‌ها اشاره مي‌شود.
اوج خوشنويسي سنتي ايران را مي‌توان دوره قاجار دانست. در اين دوره با استقرار مشروطه شاهد ظهور گفتمان سياست فرهنگي هستيم. آزاديخواهي و ضديت با استبداد و تجددطلبي در گفتمان مشروطه تبلور مي‏يابد و دولت نيز به عنوان كارگزار، قوانين مطروحه را پيش مي‌برد. مهم‌تر از همه، انديشه‌هاي ميهن‌پرستانه است كه در دوره مشروطه در اشعار شعرايي مانند عارف قزويني، پروين اعتصامي، ميرزاده عشقي، ايرج ميرزا، نسيم شمال، ملك‌الشعرای بهار، فرخي يزدي، علي‌اكبر دهخدا تجلي مي‌يابد. در زمينه خوشنويسي نيز با اين ويژگي كه خطوط نستعليق و شكسته نستعليق علاوه بر كاربردي بودن آن هويت ملي را بيش از ساير خطوط بازنمايي مي‌كند شاهد رشد چشمگير و تنوع گرايش‌ها و قالب‌هاي خوشنويسي نستعليق، شكسته نستعليق و تا حدودي تعليق در اين دوره هستيم. در دوره پهلوي نيز از آنجايي كه گفتمان غالب «مليت ايراني» بود و نوعي بيگانه‌ستيزي از جمله عرب‌ستيزي در سياست‌هاي فرهنگي پهلوي بود، تمركز اصلي بر خط نستعليق گذاشته شد كه در كتيبه‌هاي معماري، اوراق دولتي، سكه و پول رايج و مواردي مانند آن نماد‌پردازي شد.
در سال‌هاي دهه 30 در عرصه خوشنويسي، انجمن خوشنويسان ايران با همت سيد حسين ميرخاني و ديگر خوشنويسان هم‌عصر نظير علي‌اكبر كاوه، ابراهيم بوذري و سيد حسن ميرخاني، با اهتمام مهدي بياني محقق و استاد دانشگاه به عنوان نهادي مردمي با همكاري وزارت فرهنگ و هنر وقت با عنوان «كلاس‌هاي آزاد خوشنويسي» تاسيس و راه‌اندازي گرديد. بدين‌ترتيب آموزش خوشنويسي كه بيشتر در قالب خط نستعليق بود در قالب منسجم‌تري فراگير شد. نويسنده اين دوره را «گذشته نزديك خوشنويسي» مي‌نامد. پس از انقلاب اسلامي، خوشنويسي به دليل پيوندخوردگي با كلام الهي و شعائر اسلامي كه در راستاي گفتمان انقلاب قرار داشت تقويت شد و سال‌ها به عنوان هنر رسمي و مورد توجه سياست‌هاي فرهنگي نهادهاي دولتي قرار گرفت و اين امر موجب قدرت گرفتن انجمن‌هاي خوشنويسان در سراسر كشور شد تا آنجا كه شعبه‌هايي در برخي از كشورهاي خارجي نيز داير گرديد. نهادينه شدن آموزش خوشنويسي توسط انجمن‌هاي خوشنويسان بر اساس آمارها موجب رشد و توسعه كمّي خوشنويسي در سراسر كشور شد كه تعدد شعبه‌هاي انجمن و آمار هنرجويان گواه اين امر است. آنچه امروزه عيان است خوشنويسي سنتي معاصر ايران با توجه به اين رشد كمّي هنوز نتوانسته است جايگاه خط و خوشنويسي در گذشته دور و نزديك را حفظ كند. شايد در دسترس بودن آموزش خود نوعي براي اين صناعت آسيب محسوب شود، از اين رو نيازمند آسيب‌شناسي است كه توجه جدي صاحب نظران و منتقدان اين حوزه را مي‌طلبد. 


آسيب ديگر، رواج فرهنگ مريدپروري در اين صناعت است كه نتيجه آن را مي‌توان در مناقشات و دسته‌بندي‌هاي سال‌هاي اخير ميان جامعه خوشنويسان از سوي استادان صاحبنام و شاگردان‌شان مشاهده كرد كه هنوز هم كم و بيش در جريان است. همانطور كه در رسالات و فتوت‌نامه‌ها آمده هدف اعمال و آداب‌المشق‌ها تسلط خوشنويس بر نفس خويش است چرا كه خوشنويسي از جمله فنوني است كه در خلوت شكل مي‌گيرد و نيازمند آرامش روح و روان است. اهل فن مي‌دانند بازداشتن ضمير از توجه به بيرون از امور مهم در اين فن شريف است و جمع كردن مريدان و شاگردان گرداگرد خود، مانع از حركت روح فردي به سمت حقيقت و كشف جنبه‌هاي زيباشناسانه آن مي‌شود. امتناع ورزيدن برخي از خوشنويسان مشهور از تعليم شاگردان فراتر از بقاي حيات اقتصادي و حضور در دستگاه‌هاي حاكمان و پادشاهان گواه اين امر است.
ماهيت هنرهاي سنتي از جمله خوشنويسي در فرهنگ اسلامي بازتاب‌دهنده و تذكر زيبايي الهي است از اين رو بر خلاف هنرمند غربي، هنرمند شرقي و اسلامي خالق نيست و اثر هنري مخلوق هنرمند نيست، هنرمند نيز عارفي است كه با معرفت به اين امر خود را واسطه اين بازنمايي قرار مي‌دهد. به واقع هنرمند در ساحت هنر اسلامي واسط فيض است كه چون آيينه بازتاب‌دهنده است. در هنر اسلامي هنرمند از آنجا كه واسطه فيض است اهميت دارد نه از حيث هنرمند بودن - منظور تكيه بر مهارت- براي روشن شدن اين مطلب مثال زير را تبيين نموده تا درك آن آسان‌تر شود. ظرف سفاليني ساخته شده از (طين) كه براي نگهداري آب است از آنجا كه ديگر، گِل نيست خاصيت آن بروز مي‌يابد. خاصيت و كاربرد آن زماني است كه گل نيست و كوزه است. از اين رو بسياري آثار با ارزش و منحصربه‌فرد در شرق و حوزه فرهنگ اسلامي در حالي توليد شده كه فاقد امضاي هنرمند است. البته در دوره‌هايي از تاريخ هنر اسلامي شاهد رقم بر آثار هنري هستيم كه در برخي موارد توسط شاگردان بر آثار الحاق شده‌اند يا بنا بر درخواست سفارش‌دهنده و در برهه‌اي از تاريخ هنر دوران اخير بر اثر مبادلات با هنر غرب و تاثير‌پذيري از هنرمندان غربي بوده است كه توسط برخي از هنرمندان به ويژه دوره قاجار شكل ظريف و درخور تاملي را به خود گرفته است. به‌طور مثال رقم «يا علي مدد است» كه ميرزاغلامرضا اصفهاني براي امضاي برخي از آثار خود برگزيده است از اين نمونه به شمار مي‌آيد. بيشتر خوشنويسان سنتي، با استفاده از اصطلاحاتي به عنوان پيشوند چون: كمينه، العبد العاصي، المذنب و امثال اينها نام خود را رقم زده‌اند. اين در حالي است كه در جامعه خوشنويسي سنتي معاصر همچنان نيز از اين القاب استفاده مي‌كنند در حالي كه رفتار اجتماعي برخي از آنان تباين آشكاري را نشان مي‌دهد كه با مبادي هنرهاي سنتي همخواني ندارد.
صناعات سنتي از جمله خوشنويسي به عنوان ابزار كتابت به عنوان يك ضرورت همواره در طول تاريخ خود مورد توجه قرار گرفته است. از آنجايي كه فرهنگ اسلامي فرهنگ «كلمه‌محور» است خوشنويسي و خوشنويسان از اهميت و منزلت ويژه‌اي برخوردار بوده‌اند. خوشنويسي در تمدن جايگاه خود را با شيوه‌هاي متنوع، بر بسترهاي مختلفي از پوست نازك آهو تا صخره‌هاي سنگي ستبر، باز يافته است و هر گاه به نقطه‌اي از اشباع رسيده، توسط هنرمندان و نخبگان خوشنويس با طراحي جلوه‌اي تازه از خوشنويسي به وجود آمده است كه نمونه‌اي كم نظير از آن را مي‌توان توسط خوشنويس ناشناس در موزه توپقاپي استانبول ديد كه از تركيب متقاطع خط كوفي تركيب‌بندي (كمپوزيسيون) خلاق و خاصي را ايجاد كرده است. اين اثر به نوبه خود گواهي بر استمرار و خلاقيت خوشنويسي غيركلاسيك (غيررسمي) در طول تاريخ اين صناعت است كه علاوه بر جنبه‌هاي زيباشناسانه از نظر معنا نيز در حوزه واژگاني حكمت خوشنويسي سنتي شكل گرفته است. نمونه‌هاي درخشان ديگر اين خلاقيت‌ها را مي‌توان در تنوع و تطور خطوط كوفي ديد. حال در جامعه معاصر خوشنويسي سنتي ايران از يك سو در برخي موارد چنان وفادار به گذشته دور عمل مي‌كند و سعي در تقليد و بازتوليد آثار قدماي اين فن دارند كه تشخص خط خود را گم كرده و عمدتا مسير خلاقيت مبتني بر نظام زيباشناختي فردي را كه حاصل مشّاقي‌هاي طاقت‌فرسا چه از نوع مشق نظري، عملي و خيالي است، بر خود مي‌بندند و از سوي ديگر، برخي بدون تجربه و معرفت كافي به دنبال شكستن ساختار خوشنويسي سنتي‌اند كه طي قرون متمادي سير تكاملي خود را پيموده است كه منتهي به توليد آثار بدون معنا و هويت در اين حوزه شده است.
در دهه‌هاي اخير با رشد و توسعه فناوري در زمينه رسانه‌هاي نوين، برخي از خوشنويسان سنتي سيطره ابزارهاي جديد هنري غرب را پذيرفتند و به دنبال تجربه‌هاي نو سعي در بومي‌كردن آن داشته‌اند. تلفيق فنون و آموزه‌هاي هنر غربي با خوشنويسي اسلامي به عنوان سرمايه فرهنگي هنرمندان منطقه روايت تازه‌اي از تقابل سنت و تجدد بود كه جنبش خوشنويسانه (به اصطلاح عامه نقاشيخط و جنبش حروفيه در جهان عرب) را رقم زد. همزمان در كنار هنر مدرن در جوامع اسلامي جنبش خوشنويسانه را مي‌توان به عنوان ژانري از هنر مدرن اسلامي با پارادايم‌هاي جديد دانست كه به صورت موازي در خاورميانه استمرار يافته است. اگرچه در اجزا و روابط نظام زباني با خوشنويسي سنتي متفاوت است؛ اما برآمده و تابعي از تغييرات اجتماعي زمان خود است با اين وجود آثاري كه در اين جنبش به وجود آمده به واسطه خوشنويسي به عنوان يك نشانگر هويت از وحدت نظام ديداري برخوردار است اما همگي داراي معنا و محتوايي در راستاي سنت خوشنويسي و هنر اسلامي نيستند. از مهم‌ترين عوامل تغييرات در گفتمان هنر خوشنويسي معاصر ايجاد نهادهاي جديدي مانند موزه‌ها، جشنواره‌ها و رويدادهاي هنري در جهت رونق بازارهاي هنري در اين منطقه فضاي گفتماني تازه‌اي را باز توليد كرده كه با قواعد حاكم خود، تعيين‌كننده شيوه‌هاي آفرينشگري هستند. در اين روند علاوه بر اينكه تعدادي از هنرمندان با پيشينه نقاشي يا خوشنويسي به گرايش‌هاي خوشنويسانه روي آورده‌اند و آثار فراواني نيز توليد شده‌اند كه نه تنها موجب دلزدگي و تغيير ذائقه مخاطبان خوشنويسي شده است بلكه خوشنويسي يا ساير عناصر برگرفته از هنر اسلامي را به عنوان الگويي تكراري و تصنعي در خدمت سياست‌هاي بازار به كار گرفته‌اند كه علاوه بر تغيير در عوامل شكل‌دهي معنا در گفتمان خوشنويسي اسلامي فرآيند انتقال معنا را نيز دگرگون ساخته‌اند. بنابراين گرايش‌هاي نوين و معاصر فارغ از معنا و نيت مولف در حوزه خوشنويسي معاصر را مي‌توان گونه‌اي از هنرمدرن اسلامي دانست كه ‌زاده تغييرات در جامعه در تقابل با گفتمان مدرنيته و آموزه‌هاي غربي است و مي‌تواند فارغ از خوشنويسي سنتي (كلاسيك) هم به حيات خود ادامه بدهد. خوشنويسي سنتي نيز مادامي كه مطابق اصول و مباني سنتي خود باشد و از حكمت آن پيروي كند و نيز نسبت خردانگارانه با آموزه‌هاي حكمي و سنت خود را حفظ كند، داراي اصالت و هويت است. زيرا حكمت و سنت در خوشنويسي سنتي، دامنه و حدود ساختارهاي معنايي را تعيين كرده است. از اين رو همه توليدات آثار خوشنويسي در حيطه صناعت خوشنويسي سنتي قرار نمي‌گيرند همان‌گونه كه همه خوشنويسان سنتي  معاصر را  نمي‌توان  خوشنويس سنتي  ناميد. 
1- مصرعی از غزلیات حافظ. انتخاب این عنوان ازین‌رو که در هر صناعتی اگر از آداب و سیر سلوک معنوی به ‌دور باشد آلودگی‌ها فراوان است. از طرفی نویسنده خود در جرگه خوشنویسان بوده و از دیدگاه خود انتخاب شده است.
تركيب‌بندي با  خط كوفي، هنرمند گمنام  ايراني،  قرن 15 م  موزه توپقاپي.
٭  دكتراي تخصصي تاريخ هنر، نقاش و خوشنويس (احياگر خط تعليق) 
  ماهيت هنرهاي سنتي از جمله خوشنويسي در فرهنگ اسلامي بازتاب‌دهنده و تذكر زيبايي الهي است از اين رو بر خلاف هنرمند غربي، هنرمند شرقي و اسلامي خالق نيست و اثر هنري مخلوق هنرمند نيست، هنرمند نيز عارفي است كه با معرفت به اين امر خود را واسطه اين بازنمايي قرار مي‌دهد. به واقع هنرمند در ساحت هنر اسلامي واسط فيض است كه چون آيينه بازتاب‌دهنده است. در هنر اسلامي هنرمند از آنجا كه واسطه فيض است اهميت دارد نه از حيث هنرمند بودن
  صناعات سنتي از جمله خوشنويسي به عنوان ابزار كتابت به عنوان يك ضرورت همواره در طول تاريخ خود مورد توجه قرار گرفته است. از آنجايي كه فرهنگ اسلامي فرهنگ «كلمه‌محور» است خوشنويسي و خوشنويسان از اهميت و منزلت ويژه‌اي برخوردار بوده‌اند. خوشنويسي در تمدن جايگاه خود را با شيوه‌هاي متنوع، بر بسترهاي مختلفي از پوست نازك آهو تا صخره‌هاي سنگي ستبر، باز يافته است و هر گاه به نقطه‌اي از اشباع رسيده، توسط هنرمندان و نخبگان خوشنويس با طراحي جلوه‌اي تازه از خوشنويسي به وجود آمده است
  در دهه‌هاي اخير با رشد و توسعه فناوري در زمينه رسانه‌هاي نوين، برخي از خوشنويسان سنتي سيطره ابزارهاي جديد هنري غرب را پذيرفتند و به دنبال تجربه‌هاي نو سعي در بومي‌كردن آن داشته‌اند. تلفيق فنون و آموزه‌هاي هنر غربي با خوشنويسي اسلامي به عنوان سرمايه فرهنگي هنرمندان منطقه روايت تازه‌اي از تقابل سنت و تجدد بود كه جنبش خوشنويسانه (به اصطلاح عامه نقاشيخط و جنبش حروفيه در جهان عرب) را رقم زد