تاملی بر سکوت احزاب اصلاح‌طلب

احزاب اصلاح‌طلب عضو و یا منتقد شورای عالی سیاستگذاری نقش مهمی در پرشورکردن انتخابات اردیبهشت 96 و آفرینش آن حضور حماسی داشته‌اند. اما سکوت و بی‌تفاوتی آنها درخصوص اصرار برعملیاتی شدن مطالبات مردم از جانب منتخب ملت، امری است که حقیقتا جای تامل و نگرانی دارد. سکوت آنها ناخودآگاه این سوال را به ذهن متبادر می‌کند که چرا احزاب اصلاح‌طلب که خود را پرچمدار اصلاح و رفع مشکلات و معضلات و چالش‌های پیش روی ایران قلمداد می‌‌کنند، غالبا در قبال نارسایی‌ها و ناهنجاری‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مزمن جامعه کمتر موضعگیری می‌کنند و در مورد این همه معضلات پیش روی کشور و ازجمله خروج نخبگان علمی و انتقال ژن‌های برتر هوشی و خروج سرمایه و صاحبان سرمایه و دیگر کژ کارکردها اعم از فساد و اختلاس و سوءمدیریت و... خاموشی را به‌جای فریاد برگزیده‌اند و هرآینه پیرامون معضلات مختلف کشور به‌ویژه توزیع ناعادلانه ثروت و چرخش ضعیف نخبگان، کمتر لب به سخن می‌گشایند و زبان درکام نهاده و توجه خود را به مسائل پیش پا افتاده معطوف می‌کنند؟ گویی که فراموش کرده‌اند که کشور با چه معضلاتی دست‌وپنجه نرم می‌کند. بنابراین فرو بستن دهان و قلم در این شرایط حساس و پر از چالش و نقد نکردن ناهنجاری‌ها و کژکارکردها و وانهادن امر به معروف و نهی از منکر به‌مفهوم قرآنی آن، موضوعی نیست که احزاب بدان بی‌توجه باشند و اقدامی نکنند، اما بدون هیچ‌مشارکتی انتظار اصلاح این مشکلات را هم داشته باشند و چنین تصور کنند که مسئولیتی در قبال رفع گرفتاری‌های گوناگون این ملت ندارند و به صرف اینکه حزبی داشته باشند، رافع تکلیف آنهاست! در صورتی‌که بعضا از چهره‌های متشخص حزبی و برخوردار از سابقه طولانی درعرصه اصلاح‌طلبی هستند شاهد بوده و هستیم که همواره با نقدهای تند خود نه طرح آن در درون جریان اصلاح‌طلبی، بلکه در بیرون آن، تیغ برصورت این جریان در ساحتی غیر اصلاح‌طلبانه و گاها غیر منصفانه می‌کشند که ممکن است بعضا آن نقدها هم بحق و درست باشد و چنین تصور می‌کنند که مشکل اصلی عدم کنشگری احزاب اصلاح‌طلب و رشد و بالندگی آنان، در واقع موجودیت و تداوم موجودی به‌نام شورای عالی سیاستگذاری است که موجب عدم تحرک احزاب و عدم تقویت آنها درعرصه‌های مختلف سیاسی و... گردیده است؛ نهادی که پس از انتخابات مجلس دهم لزوما باید به‌زعم این عزیزان منحل می‌گردید تا راه برای فعالیت احزاب هموار و فراهم می‌شد. شورایی که با همه نقدهای وارده به آن و کاستی‌های مترتب، برای اولین‌بار در تاریخ پس از انقلاب، با بستن لیستی تحت عنوان لیست امید، البته با حضور و مشارکت همه جانبه همین عزیزان در تمامی تصمیم‌گیری‌ها، توانست تمامی صندلی‌های سبز مجلس را به دست آورد و ژنرال‌های رقیب را یکی پس از دیگری حذف نماید. حال این پرسش اساسی مطرح بوده و هست که چرا بعضی از عزیزان اصلاح‌طلب، پس از کسب این پیروزی معجزه‌آسا در تهران و بعضی ازاستان‌ها، طی نامه‌ای مکتوب، درخواست انحلال شورای عالی سیاستگذاری را در دستور کار خود قرار دادند؟ آن هم در مقطعی که این شورا به برندی موفق در عرصه انتخابات مجلس (با همه نقدهای وارده به آن که نویسنده هم نقدهای زیادی به آن دارد) تبدیل شده بود؟ سوال دیگر اینکه آیا عزیزان بزرگوار، همه مسیر‌های اصلاح را پیمودند و آیا خرد جمعی اکثریت احزاب اصلاح‌طلب و دیگر کنشگران اصلاح‌طلب درسطح ملی بر درخواست شما مبنی بر انحلال شورای عالی مهر تایید زدند که شورا با همه کاستی‌هایش منحل گردد؟ به‌نظر پاسخ منفی است. اینکه دوستان عزیز روشن شدن موتور خاموش بعضی از احزاب اصلاح‌طلب را منوط به خاموش شدن کامل موتور شورای عالی سیاستگذاری، این برند موفق انتخاباتی دانسته و می‌دانند امر معقول و اقناع کننده‌ا‌ی نیست. پرسش دیگر اینکه که مگر شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان (به‌فرض برخورداری از اشکالات متعدد که تردیدی هم درآن نیست) دست احزاب را بسته و یا مهر سکوت بر لبان کنشگران این قبیل احزاب زده است که هیچ‌صدایی از آنان در فضای جامعه در راستای مطالبات اساسی مردم شنیده نمی‌شود؟ پرسش دیگر اینکه آیا احزاب اصلاح‌طلب منتقد شورای عالی تاکنون درساحت حزب خود و یا به‌صورت جمعی، مذاکراتی با دولتمردان در چینش کابینه و یا شخص جناب روحانی داشته‌اند؟
ادامه در صفحه16