چاه ويل فرهنگ

فرهنگ و كار فرهنگي هم تبديل شده است به دكاني دو نبش براي پول در آوردن عده‌اي بدون اينكه هيچ اثر مثبتي داشته باشند. اصولا كار فرهنگي موثر و مفيد نيازي به پول و بودجه ندارد، برعكس درآمدزا هم هست. هنگامي كه دركي از امر فرهنگي نباشد، گمان مي‌كنند كه بايد پول بگيرند تا مثلا كار فرهنگي كنند. روشن است كه افراد ضعيف و ناتوان در حوزه فرهنگ، دنبال اين روش پول درآوردن هستند. همين الان كساني هستند كه بدون ريالي كمك دولتي و رانت در حال توليد كالاهاي فرهنگي خلاقانه هستند. حتي از اين راه زندگي هم مي‌كنند. پيش از انقلاب نيز چنين بود. يك نشريه داشتند بدون ذره‌اي حمايت، تحت فشار حكومت هم بودند، ولي با همان نشريه هزينه‌هاي زندگي افراد زيادي را تامين مي‌كردند. الان هزاران ميليارد هزينه صرف نظام رسانه‌اي خود اعم از صدا و سيما، مطبوعات، سايت‌ها و خبرگزاري‌ها و موسسات ريز و درشتي مثلا فرهنگي مي‌كنند، دريغ از يك گام پيشرفت و اثرگذاري مورد نظر. چرا؟ براي اينكه الزامات امر فرهنگي را نمي‌دانند. فرهنگ را به تبليغات يا تلقين به مردگان هنگام خاك كردن آنها، تقليل مي‌دهند. گمان مي‌كنند اگر چيزي را به هر نحوي حتي بي‌كيفيت تكرار كنند، مخاطب آن را مي‌پذيرد، در حالي كه نمي‌دانند اين عملكرد تبليغي اثر منفي دارد. به همين علت است كه مجموعه فعاليت‌هاي فرهنگي و تبليغي آنان در برابر كوچك‌ترين فعاليت‌هاي رقيب رنگ باخته و از ميان مي‌رود. ارقام سنگيني را صرف توليد يك سرود مي‌كنند؛ با ترانه يك جوان به حاشيه مي‌رود. هفته گذشته رييس سازمان برنامه در جلسه طولاني با مسوولان نهادهاي فرهنگي ملاقات مي‌كند و تعدادي از روساي روحاني اين نهادها نيز حاضر بودند. ساعت‌ها در باره امور فرهنگي و بودجه سخن گفته و تاكيد مي‌كند كه اولويت را بايد به كار فرهنگي داد. وي در بخشي از سخنان خود گفت: «سازمان برنامه به اعتبار اينكه متولي تدوين و اجراي برنامه‌ها و تخصيص بودجه است، بايد به مسائل فرهنگي كشور ورود كند... در موضوعاتي مثل زن و خانواده، حجاب، سبك زندگي، رسانه و مواردي از اين دست، امروز در جامعه به اجماع، همفكري و انسجام بيشتري نياز داريم... برخي فعالان فرهنگي گلايه دارند كه موضوع فرهنگ در برنامه‌ريزي و بودجه‌ريزي مورد غفلت قرار گرفته و نگاه‌ها در تخصيص منابع، بيشتر به مسائل اقتصادي و زيربنايي معطوف شده كه انتقاد بجا و درستي است؛ يعني بايد اهتمام نظام برنامه‌ريزي به بخش فرهنگ و مولفه‌هاي فرهنگي كاملا متفاوت شود و يك تغيير رويكرد جامع‌نگر اتفاق بيفتد.»
روشن است كه مديران فرهنگي مي‌خواهند بگويند مشكل، فقدان كار فرهنگي است و آن هم بودجه مي‌خواهد. پس لطفا سر كيسه را شل كنيد و اگر نه مسووليت شكست فرهنگ به عهده نهاد تخصيص بودجه است!!
قاطعانه مي‌توان گفت همه بودجه‌هايي كه در حوزه‌هاي فرهنگي مورد نظر آقاي رييس سازمان برنامه صرف مي‌شود، نه تنها اثرگذاري ندارد، بله اثرات منفي هم دارد. مطالعات انجام شده در اين حوزه‌ها جملگي نشان‌دهنده گرايش روزافزون جامعه به سوي قطب مقابل ارزش‌هاي رسمي است. چه در موضوع زنان، چه حجاب، چه سبك زندگي و چه نظام رسانه‌اي و توليدات آن. اتفاقا بودجه همه آنها از جمله صدا و سيما در سال‌هاي اخير با شدت افزايش يافته است. بودجه مثل شيريني است؛ به محض آنكه در جايي ديده شود، حشرات مزاحم به آن حمله مي‌برند. حشراتي كه هيچ دركي از توانايي‌هاي فرهنگي ندارند. كافي است به فعاليت‌هاي فرهنگي براي فرزندآوري در سال‌هاي اخير و نتايج آن نگاه كنيد. اتفاقا تخصيص منابع مالي در اين حوزه، موجب مي‌شود كه دولت از حوزه‌هاي مهم‌تر غفلت كند و اين به بدبيني بيش‌تر مردم و دوري آنان از حكومت مي‌انجامد.
مشكل اين ساختار دركي است كه از مفهوم فرهنگ دارد. فرهنگ را به تبليغ، آن هم سطحي‌ترين تبليغ تقليل مي‌دهد. فرهنگ و فهم آن سهل و ممتنع است. شما نمي‌توانيد يك حوض آب را در يك استكان جاي دهيد. بخش مهمي از ارزش‌ها و گزاره‌هاي فرهنگي رسمي مثل جا دادن يك استخر آب داخل يك استكان است. به همين اندازه شدني است. مساله ما فقط اعتبار و درستي ارزش‌هاي رسمي درباره زن، حجاب، سبك زندگي نيست. مساله اصلي ممتنع بودن پذيرش و تحقق اين ارزش‌ها با ساختار موجود است. هر گونه بودجه‌اي كه براي اين كارها اختصاص دهيد فقط به جيب عده معدودي مي‌رود، بدون اينكه بازدهي مثبتي داشته باشد. اينها بودجه‌هايي است كه از امور آموزش، بهداشت، تامين اجتماعي، فقرزدايي، امنيت و... زده مي‌شود. به ميزاني كه اين بخش‌ها ضعيف مي‌شوند، به زيان نظام سياسي است. بخش فرهنگي شما هيچ كاركرد مثبتي ندارد، جز اينكه چاه ويل است، هر چه داخل آن بريزيد، تلف مي‌شود. بودجه فرهنگ براي اين فعالان بودجه‌خور مثل آب درياست، هر چه بخورند تشنه‌تر مي‌شوند.