صبور ساكت، سنگين

وقتي هنرمند بدون ايهام و استعاره نقاشي مي‌كشد، نمايي حقيقي را عينا ساده و موجز روي بوم مي‌آورد. رئاليسم را بي‌جادو با پرتره‌هايي نشان مي‌دهد كه به چشمان بيننده نگاه مي‌كنند. نگاهي كه فراتر از بوم و قاب مي‌تواند ارتباط حسي برقرار كند. صورت‌هايي كه راوي قصه‌هاي ناگفته هستند. تك پرتره‌هايي كه سوژه گويي در لحظه‌اي خاص تمام مكنوناتش در حالت صورتش بروز يافته. معصومه مظفري در نقاشي فرياد نمي‌كشد بلكه سكوت بغض‌آلودي دارد كه در «آن» پرتره‌هايش هويداست. حيراني و ترس و استيصال در صورت‌هايي كه گويي دهان‌شان براي حرف زدن ياري نمي‌كند و اين چشم‌ها كه چه پرتوان و سنگين بار انتقال تمام احساس را به دوش مي‌كشند. صورت‌هايي كه ندانم‌هاي بسيار دارند و بعضا از سيلي كه صورت‌شان را سرخ نگه مي‌داشته قطره خوني هم از دماغ‌شان پيداست. در قاب‌هايي كه دو يا چند سوژه انساني حضور دارند غالبا موقعيت افراد نسبت به هم و ميزانسن در فضايي آپارتماني محزون و سرد است كه گواه از معيوب بودن رابطه كه به سردي فضاي هم‌زيستي و هم‌نشيني‌شان تعميم يافته است. سوژه‌ها اكثرا پشت به هم و در سكوتي قهرآلود و كسالت‌بار تصوير شده‌اند، گويي آنها هم سيلي خورده‌اند.  معصومه مظفري نگاه به جامعه و بيرون دارد و صورت و احوال سيلي‌خورده انسان‌ها از نمي‌دانم كه و كجا را به خوبي در آثارش بازنمايي مي‌كند. انساني كه در تنهايي مبهوت و مغضوب است و در رابطه هم دلزده و در آستانه فروپاشي. آپارتمان با وسايل پيش‌پاافتاده ولي سوژه ديگر آثار مظفري هستند كه چيدماني از فضاهاي داخلي كه اغلب عمر انسان امروزي در آن سپري مي‌شود را با پالتي سرد به تصوير مي‌كشد. گويي ما در اين سردِ خاكستري گير افتاديم كه حتي نمي‌توانيم در آن با يكديگر حرف بزنيم يا دست‌كم  به جاي پشت به هم روبه‌روي هم بنشينيم. در قاب‌هايي كه سوژه انساني نيست اتاق يا آشپزخانه جوري تصوير شده‌اند كه در لحظه پس از وداع يا ترك كردن بدون دلبستگي و علقه به فضا قاب گرفته شده است. مجموعه آثار اين هنرمند روزمرّگي را نشان مي‌دهد كه سنگين و سرد مكررا صرفا كش مي‌يابد و به سختي مي‌توان بارقه‌هايي از نشاط را در زندگي يافت. تماشاي اين مجموعه آثار در كنار هم روايتي است از تجربه ‌زيسته بسياري از مخاطبين كه طي ساليان ديگر در جمع و انزوا و آپارتمان‌شان سيلي خورده و محزون و بي‌صدا هستند.