بهار در گرد و غبار محلي!

لباس‌ها را كه مي‌گيرد، چشم‌هايش خيس است. مي‌گويم: همه نو است! با چشم‌هاي‌ تر مي‌خندد و مي‌گويد: نو نبود، نمي‌گرفتم! حرفش برايم تكراري است در اين سال‌هايي كه پي رتق و فتق امور مستمندان و دردمندان است، دانسته‌ايم براي آنها بهترين‌ها را مي‌خواهد. غذاي مانده و لباس پوشيده شده و اضافه آمده‌هاي ديگران به كارش نمي‌آيد. معتقد است كسي كه خوبي مي‌كند و به ديگران كمك مي‌كند بايد ممنون كساني باشد كه به او فرصت خوبي كردن مي‌دهند! وقتي باور داريم صدقه دادن رفع بلاست بايد قبول كنيم كه صدقه‌بگير اگر نبود، بلا مي‌ماند. البته اين گفته را صد درصدي نمي‌كند. حرفش نيم شوخي و نيم جدي است. اما درست كه نگاه كنيم بيراه هم نمي‌گويد. گذشته از آن دل اگر دل باشد، نمي‌تواند از كنار ديگران بي‌تفاوت بگذرد. شادي‌شان شادش مي‌كند و زخم نشسته بر جان و تن آنها رنجورش مي‌كند. ناله ديگران عذابش مي‌دهد و تن برهنه آدمي در سرماي زمستان دلش را به درد مي‌آورد. وقتي زمستان به انتها مي‌رسد و براي نو كردن جامه به فروشگاهي وارد مي‌شود دلش مي‌خواهد آنقدر پول داشته باشد تا براي هر رهگذر نيازمندي كه از جلوي فروشگاه رد مي‌شود و با حسرت به لباس‌هاي پشت ويترين نگاه مي‌كند، لباس نويي بخرد. مي‌دانم چنين آدم‌هايي كم هستند. مي‌دانم آنچه گفتم بيشتر به رويا مي‌ماند. ولي همين روياهاست كه اميد مي‌آفريند و همين اميدهاست كه روياها را واقعيت مي‌بخشد. (همه‌اش را نه ! بخشي از آن را!) گذشته از آن همين باورهاست كه ارزش ديگران را در زندگي آدم‌ها بيشتر مي‌كند. بهار و نوروز كه مي‌شود اين ارزش و ضرورت توجه به آدم‌هاي دور و برمان بيشتر مي‌شود. آدم‌هايي كه با شادي و لبخندشان بهار زيباتر مي‌شود. گمانم عيدي دادن، لباس نو پوشيدن، خانه را آب و جارو كردن و به خويشان و نزديكان سر زدن ريشه‌اش در همين خاصيت بهار داشته باشد. خاصيت زايندگي، نو شدن، زيبا شدن و سخاوتمند شدن. لطفا چشم بر زيبايي‌هاي كنار بهار نبنديد. فرصت خوبي به ديگران و كمك به نوع نيازمند را از دست ندهيد. ببخشيد! از دست ندهيم! يا حق! آمدن بهار و نوروز مبارك همه كساني كه سخاوت‌شان بهار و عيد ديگران را شادتر مي‌كند.