روزنامه جهان صنعت
1396/05/14
به مناسبت یکصد و یازدهمین سالگرد امضای فرمان مشروطیت؛
محمد تاجالدین- حال موسیقی خوب نیست. دلایلش را بارها نوشتهایم و خواندهاید. سختگیریهای بیمورد، حاکمیت سلیقه به جای قانون و فشلی وزارت ارشاد تنها بخش کوچکی از گرفتاریهای این روزهای موسیقیدانان کشور است. مخالفان، موسیقی را مایه ابتذال و گمراهی جوانان میدانند.شاید آنها فراموش کردهاند هیچ تغییر و رخداد اجتماعی و سیاسی در ایران، حداقل ایران 100 سال گذشته نبوده که موسیقی همراهش نبوده باشد. شروع این همراهی را باید انقلاب مشروطه بدانیم؛ رخدادی که امروز 111 سال از سالروزش میگذرد.
امضای شاه بیمار
داستان مشروطه از فلک کردن تعدادی بازرگان در بازار تهران شروع شد. عینالدوله به همراهی حاکم تهران به بهانه گران شدن قند تعدادی تاجر و سید را در بازار تهران فلک کرد. بازاریها و علما به همراهی روشنفکران به این تصمیم اعتراض کردند. مخالفتها بالا گرفت، تعدادی از علما به شاه عبدالعظیم رفتند و آنجا تحصن کردند. شاه قول برقراری عدالت خانه را داد. علما برگشتند اما اتفاقی نیفتاد. دوباره اعتراضها بالا گرفت، عدهای از مردم و علما به سفارت انگلیس رفتند، عدهای تهدید به ترک تهران کردند و سر آخر شاه بیمار، در 14 مرداد سال 1285 فرمان مشروطیت را امضا کرد.
تولد دوباره تصنیف
اعتراضهای مشروطهخواهان از بازار و کف خیابان به ادبیات کشیده شد. رنگ و بوی شعرها تغییر کرد و این همراهی جنبشی را به وجود آورد که به جان گرفتن تصنیف در ادبیات ما منجر شد. برخی میگویند اولین تصنیفسرای ادبیات فارسی رودکی است. از رودکی تا مشروطه قرنها گذشت تا دوباره این وجه از ادبیات فارسی جان بگیرد.
تصنیفها سروده و ترانهها ساخته شد و ذهن ایرانیها نواهایی را به خاطر سپرد که پس از 111 سال همچنان شنیدنی است. هیچ زمانی مانند مشروطه ترانهسرایی و شعر و موسیقی همراه تحرکات اجتماعی نبوده است. هرچند در سالیان بعد و زمان انقلاب اسلامی دوباره موسیقی همراه مردم شد و شاهد تولد ترانههایی بودیم که بین مردم دست به دست میشد. معروفترین این ترانهها، ساخته گروه شیداست. گروهی متشکل از زندهیاد لطفی، حسین علیزاده، محمدرضا شجریان و چند تن دیگران از بزرگان موسیقی سنتی کشور.
از خون جوانان وطن
قانون مشروطه در سال 1285 امضا شد اما این پایان کار نبود. مظفرالدین شاه درگذشت و شاه جوان به هیچ روی با مشروطهخواهان کنار نمیآمد. نتیجه این درگیری به توپ بستن مجلس توسط لیاخوف روس بود و بعد از مدتی فتح تهران توسط مشروطهخواهان. در آن زمان که مبارزان در تبریز مشغول جنگیدن با قوای روس بودند و بختیاریها در راه عزیمت به تهران، تصنیفهای ساخته شده توسط شاعران به نام آن دوران، در کوچه و برزن خوانده میشد.
شاید مهمترین تصنیف آن روزها سروده عارف قزوینی بود؛ سرودی که عدهای آن را سرود ملی مشروطه میدانند.
عارف درسال ۱۲۵۹ هجری شمسی در قزوین متولد شد. پدرش ملاهادی وکیل بود. عارف صرف و نحو عربی و فارسی را در قزوین فراگرفت. خط شکسته و نستعلیق را بسیار خوب مینوشت. موسیقی را نزد حاج صادق خرازی فراگرفت. مدتی به اصرار پدر در پای منبر میرزا حسن واعظ، یکی از وعاظ قزوین، به نوحه خوانی پرداخت .
عارف در سال ۱۳۱۶ ه. ق به تهران آمد و چون صدای خوشی داشت با شاهزادگان قاجار آشنا شد و مظفرالدین شاه خواست او را در ردیف فراش خلوتها درآورد اما عارف به قزوین بازگشت. در سال ۱۳۲۳ در آغاز ۲۳ سالگی عارف زمزمه مشروطیت بلند شده بود، عارف نیز با غزلهای خود به موفقیت مشروطیت کمک کرد.
از خون جوانان وطن لاله دمیده نام هفتمین و مشهورترین تصنیف از مجموعه سرودههای عارف قزوینی است. این تصنیف با نامهای راز دل و هنگام می نیز شناخته شده است. نخستین اجرای این تصنیف، با صدای خود عارف بود. عارف این تصنیف را تنها با یک سه تار اجرا میکرده است. در حال حاضر از اجراهای عارف هیچ نسخه صوتی وجود ندارد. این تصنیف بعدها، بارها توسط خوانندگان مختلف همچون افتخار و زری امجد و عبدالله دوامی و عسگر عبدالله یف (در تفلیس و در همان سالها) اجرا شد. یکی از مشهورترین آثار ضبط شده از این تصنیف، با صدای الهه در حدود سالهای ۱۳۴۰ در برنامه رادیویی گلهای رنگارنگ با همکاری یک ارکستر ۵۰ نفره صورت گرفت. این اجرا بر اساس روایتهای شفاهی از اجرای خود عارف تنظیم شدهاست.
ولی مشهورترین اجرای این اثر، مربوط به سال ۱۳۵۱ و با صدای محمدرضا شجریان و همکاری گروه شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی است. در سال ۱۳۵۸ این اثر با تنظیم متفاوتی از فرامرز پایور و صدای محمدرضا شجریان و اجرای گروه پایور بازخوانی و در آلبوم راز دل منتشر شد.
هنگام می و فصل گل و گشت چمن شد
دربار بهاری تهی از زاغ و زغن شد
از ابر کرم، خطه ری رشک ختن شد
دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد
چه کجرفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری،
نه آیین داری ای چرخ
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان، سرو خمیده
در سایه گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه کجرفتاری ای چرخ
خوابند وکیلان و خرابند وزیران
بردند به سرقت همه سیم و زر ایران
ما را نگذارند به یک خانه ویران
یارب بستان داد فقیران ز امیران
چه کجرفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کینداری ای چرخ
نه دینداری،
نه آیینداری ای چرخ
از اشک همه روی زمین زیر و زبر کن
مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن
غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن
اندر جلو تیر عدو، سینه سپر کن
از دست عدو ناله من از سر درد است
اندیشه هر آنکس کند از مرگ، نه مرد است
جانبازی عشاق، نه چون بازی نرد است
مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است
عارف ز ازل، تکیه بر ایام نداده است
جز جام، به کس دست، چو خیام نداده است
دل جز به سر زلف دلارام نداده است
صد زندگی ننگ به یک نام نداده است
چه کجرفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کینداری ای چرخ
نه دینداری،
نه آیینداری ای چرخ
شهید عشقی
شاید یکی از بزرگترین موفقیتهای شاعران مشروطه این بود که موفق میشدند شعرشان را تا حد تبدیل شدن به ضربالمثل پیش ببرند. در این دوران میرزاده عشقی جوان که سری پرشور و زبانی گرم و طناز داشت، شاعری منحصربه فرد است. وی مانند بسیاری از پیشروان مشروطه از همان سالهای جوانی به فعالیت ادبی و فرهنگی پرداخت. در 17 سالگی روزنامه «نامه عشقی» را دائر کرد. سپس همراه گروهی از مردان سیاسی به استانبول مهاجرت و نخستین آثار شاعرانهاش از جمله «اپرای رستاخیز شهریاران ایران» و «نوروزینامه» را در استانبول سرود. اشعاری مانند «خرتوخر» و «بشنو و باور مکن» از حد شعر عبور کرد و به ضربالمثل تبدیل شد.
این چه بساطی است، چه گشته مگر؟
مملکت از چیست؟ شده محتضر!
موقع خدمت همه مانند خر
جمله اطباش، به گل مانده در
بهبه از این مملکت خرتوخر
بشنو و باور مکن
جان پسر، گوش به هر خر مکن
بشنو و باور مکن
تجربه را باز مکرر مکن
بشنو و باور مکن
مملکت ما شده امن و امان
از همدان تا طبس و سیستان
مشهد و تبریز و ری و اصفهان
ششتر و کرمانشه و مازندران
امن بود، شکوه دگر، سرمکن
بشنو و باور مکن
بهار تصنیفها
ملکالشعرای بهار از بزرگترین شاعران و تاثیرگذاران ادبیات معاصر ایران است. بهار علاوه بر شعر گفتن دستی هم در سیاست داشت. او در اوایل دوره رضاخان نماینده مجلس بود و به همراه شهید مدرس در برابر استبداد رضاخانی ایستاد. او در دوران مشروطه نیز فعالیت بسیاری داشت و تصنیفها و شعرهای فراوانی از او به یادگار مانده است.
با شه ایران ز آزادی سخن گفتن خطاست
کار ایران با خداست!
مذهب شاهنشه ایران زمذهبها جداست
کار ایران با خداست!
شاه مست و میر مست و شحنه مست و شیخ مست
مملکت رفته زدست
هر دم از دستان مستان فتنه و غوغا به پاست
کار ایران با خداست!
هر دم از دریای استبداد آید بر فراز
موجهای جانگداز
زین تلاطم کشتی ملت به گرداب بلاست
کار ایران با خداست!
مملکت کشتی، حوادث بحر و استبداد خس
ناخدا عدل است و بس
کار پاس کشتی و کشتینشین با ناخداست
کار ایران با خداست!
پادشه خود را مسلمان خواند و میسازد تباه
خون جمعی بیگناه
ای مسلمانان در اسلام این ستمها کی رواست
کار ایران با خداست!
شاه ایران گر عدالت را نخواهد باک نیست
زانکه طینت پاک نیست
دیدهی خفاش از خورشید در رنج و عناست
کار ایران با خداست!
باش تا آگه کند شه را از این نابخردی
انتقام ایزدی
انتقام ایزدی برق است و نابخرد گیاست
کار ایران با خداست
سنگر شه چون به دوشانتپه رفت از باغ شاه
تازهتر شد داغ شاه
روز دیگر سنگرش در سرحد ملک فناست
کار ایران با خداست
باش تا خود سوی ری تازد ز آذربایجان
حضرت ستارخان
آنکه توپش قلعهکوب و خنجرش کشورگشاست
کار ایران با خداست
باش تا بیرون ز رشت آید سپهدار سترگ
فر دادار بزرگ
آنکه گیلان ز اهتمامش رشک اقلیم بقاست
کار ایران با خداست
باش تا از اصفهان صمصام حق گردد پدید
نام حق گردد پدید
تا ببینیم آنکه سر ز احکام حق پیچد کجاست
کار ایران با خداست
خاک ایران، بوم و برزن از تمدن خورد آب
جز خراسان خراب
هر چه هست از قامت ناساز بیاندام ماست
کار ایران با خداست
نسیم شمال
نمونههای دیگری از ترانههای سیاسی عهد مشروطه را میتوان در دیوان نسیم شمال جستوجو کرد. سیداشرفالدین حسینیگیلانی معروف به نسیم شمال، از تندروترین منتقدان استبداد محمدعلی شاهی بود.
او در هجویات خود از به کار بردن نام حیوانات و اصطلاحات کوچهبازاری ابایی نداشت ولی از آنجا که اشعارش چفت و بست محکمی داشتند، کسی به این ویژگیاش خرده نمیگرفت.
در واقع او همچون مولوی، تعابیر رکیک را نه برای سرگرمی که به منظور انتقال یک مفهوم به کار میبست.
اشعار تندش در هجو مجلس شورای ملی سالها ورد زبان مردم بود.
در اینجا نمونهای از آثار وزین او که شباهت زیادی به تصنیف از خون جوانان وطن ساخته عارف قزوینی دارد را ملاحظه میکنید.
سعید نفیسی در موردش گفت: «هر روز و هر شب شعر میگفت و اشعارش را هر هفته چاپ میکرد و به دست مردم میداد..... وقتی روزنامهفروشان نام روزنامهاش را فریاد میکردند، به راستی مردم هجوم میآوردند.
... زن و مرد، پیر و جوان، کودک و برنا، بیسواد و باسواد این روزنامه را دست به دست میگرداندند. در قهوهخانهها، سر گذرها، در جاهایی که مردم گرد میآمدند، باسوادها برای بیسوادها میخواندند و مردم حلقه میزدند و روی خاک مینشستند و گوش میدادند».
گردید وطن غرق اندوه و محن وای
ای وای وطن وای
خیزید و روید از پی تابوت و کفن وای
ای وای وطن وای
از خون جوانان که شده کشته در این راه
رنگین طبق ماه
خونین شده صحرا و تل و دشت و دمن وای
ای وای وطن وای
کو همت و کو غیرت و کو جوش فتوت
کو جنبش ملت
شعر «تازیانه» و «فعله» از معروفترین و زیباترین آثار سیداشرفالدین هستند. هر دو شعر با زبانی ساده به وضع کشور و ملت میپردازند.
اشعار دیگری مانند «صبرکن آرام جانم صبر کن» یا «وفات یک دختر فقیر از شدت سرما» نیز از اشعار مطرح نسیم شمال بود که در زمان انتشار روزنامهاش مورد توجه مردم قرار گرفته بود.
دست مزن! چشم، ببستم دو دست
راه مرو! چشم، دو پایم شکست
حرف مزن! قطع نمودم سخن
نطق مکن! چشم، ببستم دهن
هیچ نفهم! این سخن عنوان مکن
خواهش نافهمی انسان مکن
لال شوم، کور شوم، کر شوم
لیک محال است که من خر شوم
چند روی همچو خران زیر بار؟
سر زفضای بشریت برآر
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
با حکم رهبری
پاکسازی اقتصاد از غیرمجازها
نگاه جهانیان به ایران
بنبست خاله رزا
آسیبشناسی تشدید بحران آب در کشور؛
به دنبال اعتراض کاربران، وزیر ارتباطات دستور داد؛
نوبت به جراحی اقتصادی رسید
جنگ تمام عیار اقتصادی
دعا برای رییسجمهور
سنگاندازی دستهای پشت پرده در اجرای اصل 44؛
روزی روزگاری؛
به مناسبت یکصد و یازدهمین سالگرد امضای فرمان مشروطیت؛
به بهانه حضور دوباره سپیدرود در سطح اول فوتبال کشور؛
تحولات ارزی بلای جان صنعت پوشاک کشور؛
فرصتی برای گفت و گو با جهان
111 سالی که بر ما گذشت
پیدا شدن پیکر یکی از سرهای بریدهشده در منطقه کهریزک
تو خود حدیث مفصل بخوان
تو خود حدیث مفصل بخوان