جدال عشق و عقل

سخن گفتن درباره اقدام شهید محسن حججی به‌عنوان مدافع حرم کار ساده‌ای نیست. این عرصه و اقدام جنبه دوگانه دارد. یک سمت ماجرا تاثری است که انسان از این مساله پیدا می‌کند که جوانی برومند چون او، خونش به ناحق به زمین می‌ریزد. سمت دیگر ماجرا این است که چه کسانی عوامل موثر در ارتکاب چنین جنایتی‌اند. بنابراین الزامی است که عوامل محیطی و محاطی این حادثه به درستی مورد بررسی و مداقه قرار گیرد، چون این گونه نیست که لزوما وقتی انسانی حماسه و امری باعظمت و خارق عادت را می‌آفریند-این اقدام- برای همیشه الگو شود. خیلی مشکل است که بتوانیم در این زمینه اظهارنظر کنیم. به نظر من اقدام این جوان یک امر عاشقانه است. عین همان حماسه‌ای که حضرت سیدالشهدا (علیه‌السلام) آفریدند؛ حماسه‌ای که همیشه خیلی‌ها وقتی از آن سخن می‌گویند، این سوال را مطرح می‌کنند که آیا اقدام سالار شهیدان امری عاشقانه است یا عاقلانه. من تصور می‌کنم اقدام این جوان پاک و رشید ایرانی، یک اقدام عاشقانه است که شاید توجیه عقلی قابل قبولی هم برای آن وجود نداشته باشد. به نظر من توجیه این امر، کاملا عاشقانه است. به هرجهت بنده به‌عنوان یک انسان متحیر هستم که چه اتفاقی در جهان و هستی می‌افتد که جوانی برای عقایدش از جانش می‌گذرد و با دست خود به میدان قتال می‌رود تا در عقیده و هدف و آرمان خویش پای‌ورزی کند. قاعدتا در قرنی که ما زندگی می‌کنیم نباید این کار چندان توجیه عقلانی داشته باشد. شاید در دوره‌ای که حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) زیست می‌کردند چاره‌ای جز آن اعمال و اقدامات و حماسه‌آفرینی‌ها نبود و خود آن حضرت فرمودند که: «إن کان دین محمّد لم‌یستقم الاّ بقتلی فیاسیوف خذینی»، یعنی چاره‌ای نیست جز اینکه با کشته شدن – شهادت- من دین جدم حضرت محمد(ص) باقی بماند، پس‌ ای شمشیرها مرا فراگیرید. چیزی که باید در اینجا به آن توجه کرد این است که آیا این جوان رعنا و فداکار نمی‌توانست به عرصه جنگ وارد نشده و در عرصه‌ای دیگر فعالیت کند، یعنی به‌رغم حفظ عقاید و افکار دینی و شعائر مذهبی خود در حوزه‌های دیگری فعالیت کند و به جبهه نبرد وارد نشود؟ به نظر من این جوان ایرانی و مسلمان کار مهمی انجام داده و عظمتی را آفریده که باید از آن تجلیل کرد و من به شخصه این اقدام فداکارانه او را تقدیس می‌کنم.اما قطعا این مساله در جامعه ایران تاثیر و بازتاب‌های مختلفی داشته است. باید توجه داشت که جامعه ما جامعه‌ای خاص و چندپاره است. معمولا عده‌ای از افراد کلا از همه چیز بی‌خبرند و توجه ندارند که در اطراف آنها چه می‌گذرد یا عده‌ای همیشه در بطن اخبار قرار دارند و نسبت به برخی مسائل اقدامات مشوقانه هم صورت می‌دهند. اما باید به این نکته توجه داشت که همان‌طور که پیشتر گفتم این جوان اقدامی عاشقانه را صورت داده، شاید برخی منفعلانه با این موضوع برخورد کنند، به این معنی که شاید او می‌توانست به نحو دیگری عمل کند، یا به عرصه‌های دیگری وارد شود، حال آنکه شاهد بودیم او با اقدامی عاشقانه ایثار کرد. من شخصا عمل این انسان باشرافت را تقدیس می‌کنم. دیدگاه من درباره این جوان این است که او قطعا جایگاهی رفیع و والا خواهد داشت. به قول مولانا که می‌گوید: عشق آن باشد که حیرانت کند/ بی‌نیاز از کفر و ایمانت کند.