هُنر هفتم، مزیت نسبی مغفول

 محور اول: اقتصاد سینما، آمار، ارقام رشد صنعت سینمای ایران در چند سال اخیر بی سابقه بوده است، به طوری که تعداد سالن های سینما ظرف مدت کمتر از چهار سال بیش از 1.5 برابر افزایش یافته و از 280 سالن در سال 92 به 480 سالن در سال 96 رسیده است. تعداد فیلم های بلند تولید شده در سینمای ایران در همین مدت از 90 اثر به 160 اثر ارتقا یافته و میزان فروشِ این صنعت با رشدی 500 درصدی، از 33 میلیارد تومان در سال 92 به بیش از 170 میلیارد تومان در سال 95 رسیده است و فقط در ایام نوروز 96 سینماهای کشور تا کنون قریب به 40 میلیارد تومان فروش داشته اند. فارغ از این آمار، مهم ترین معیار جهت سنجش مطلوبیت عملکرد یک ابزار فرهنگی، تعداد مخاطبان آن است. رشد مخاطبان سینما در سه سال اخیر در تاریخ کشور بی سابقه بوده و از هشت میلیون تماشاگر در سال 92 به 25 میلیون تماشاگر در سال 95 رسیده است. محور دوم: کارکردهای ملی و داخلی سینما شتاب تحولات اجتماعی ایران را می توان شتاب دهنده تغییرات فرهنگی دانست و در این سیر تغییرات، ابزارهای تحول فرهنگی مورد توجه قرار می گیرند. سینما می تواند به پیوند حوزه های تغییر اجتماعی و تحولات فرهنگی با زبان هنر بپردازد و توجه به حوزه سینما از این منظر می تواند بستر ساز هدایت افکار عمومی از طریق هنر در راستای رشد سلامت اجتماعی باشد. سینما به عنوان با نفوذ ترین ابزار این تحول در نسل سوم و چهارم انقلاب اسلامی می تواند منجر به همگامی تحولات فرهنگی با سیاست های کلان کشور برای حرکت در مسیر توسعه همه جانبه باشد. از این منظر باید گفت در واقع سینما می تواند با وسعت و نفوذ بسیار، منشأ تحولات فرهنگی قرار گیرد. این چیزی است که شاید بتوان از آن به عنوان حلقه مفقوده هنر سینما در داخل نام برد. لازمه رفع این چالش آن است که سینما  از "نخبه گرایی" پرهیز کرده و مخاطب عام را بیش از پیش هدف قرار دهد.  محور سوم: ظرفیت کارکردهای بین المللی و فراملی سینما آمار و ارقام فوق، نشان از ظرفیت بالا و رو به رشد سینمای ایران دارد و هنگامی که این ظرفیت داخلی در حوزه سینما با توانِ رقابتی آن در عرصه بین الملل پیوند می خورد، ظهور ابزاری نرم و فرهنگی را در جهت پیشبرد اهداف کلان نظام جمهوری اسلامی ایران در عرصه های بین المللی نوید می دهد. حضور سینمای ایران در عرصه های جهانی را می‌توان به نوعی «صادرات فرهنگ ایرانی» و «نمایش چهره حقیقی دین» به حساب آورد که علاوه بر بعد هنری، بعد روشنگری در مقابل تبلیغات منفی سایر کشورها  در این باره را به  همراه دارد و باید این نکته را در نظر داشت که این سبکِ «ترویج و صادرات فرهنگ» تأثیری غیر قابل تصور بر مخاطبان خود، خصوصا مخاطبان خارجی و همچنین تغییر دیدگاه آن ها به تصاویر دروغینی که از ایران و ایرانی در ذهنشان نقش بسته است، دارد. در امتداد سیر صعودی موفقیت سینمای ایران در عرصه بین الملل، برگزاری سی و پنجمین جشنواره بین المللی فیلم فجر در بهار امسال بود که برای دومین سال پیاپی از جشنواره ملی فیلم فجر جدا شده و به نظر می رسد آثار مثبت زیادی را به همراه داشته است. حضور و رقابت موثرِ صدها اثر سینمایی خارجی از اقصی نقاط جهان در محملی که جمهوری اسلامی ایران آن را مهیا کرده، اگر نگوییم اتفاقی بی نظیر در تاریخ هنر این سرزمین به حساب می آید، یقیناً اتفاقی کم نظیر بود. اگر تا دیروز سینمای ایران، انتظار حضور در عرصه رقابت های بین المللی را می کشید، امروز خود به جایگاهی دست یافته که رقابت میانِ آثار فاخر سینمای جهان را میزبانی می‌کند. این رویداد نه فقط از دریچه سینما، بلکه از دریچه افزایش قدرت فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در تنظیم مناسبات راهبردی منطقه‌ای و بین المللی بسیار حائز اهمیت است.  محور چهارم؛ سینما و مصادیق کارکردهای فراملی در سال های اخیر و در شرایطی که پیچیدگی های حوزه اقتصاد سیاسی، نظام تصمیم گیری کشور را به خود مشغول کرده و برآیند نیروهای جامعه همواره در تلاش بوده تا با استخراج و خام فروشی هر چه بیشترِ نفت و گاز، تولید ناخالص داخلی کشور را افزایش داده و به این واسطه قدرت چانه زنی خود در حل و فصل منازعات منطقه ای و بین المللی را ارتقا دهد، عرصه هُنر به طور عام و سینما به طور خاص، آرام و بی سر و صدا رشد کرده و به بلوغ رسیده تا جایی که امروز قادر است کارکرد ابزارهای سیاسی و اقتصادی کشور در حوزه بین الملل را به شکل جدی به چالش بکشد. رشد و پیشرفت سینمای ایران را زمانی بهتر درک خواهیم کرد که آن را با سایر کشورهایی که منبع درآمد اصلی آن ها وابسته به نفت و گاز است، مقایسه کنیم. به عنوان نمونه در عربستان سعودی، کشوری با تولید ناخالص داخلی بالغ بر 750 میلیارد در سال -حدود 1.5 برابر تولید ناخالص داخلی ایران- و فروش روزانه 10 میلیون بشکه نفت -بیش از سه برابر ظرفیت فروش نفت ایران- هنر و صنعتی به نام سینما جایگاهی ندارد. این در حالی است که ظرفیت عظیم دیپلماسی فرهنگی و استفاده مطلوب از آن به عنوان یک مزیت نسبی در ایران بنا به دلایل متعدد با غفلت مواجه شده است . بسیاری از اهداف و سیاست هایی که کشورهای دشمن -به تعبیری دیگر غیر دوست- در سطح منطقه و جهان دنبال می کنند، با یک اثر فرهنگی سینمایی مطلوب قابل خنثی سازی است. جدای از این توان بازدارندگی و واکنشی، ظرفیت موجود در دیپلماسی سینمایی قادر است تا به صورت کُنش گرانه با تولید و نشر آثار فاخر، به معرفی و ارائه فرهنگِ غنی ایرانی پرداخته و تصویری واقعی و روشن از این کشور ارائه کند. دیپلماسی فرهنگی در ایران سابقه دیرینه دارد و در هر بُرهه از تاریخ در قالب یک ابزار فرهنگی نمود پیدا کرده است، اگر جهانیان تا دیروز به واسطه وجود جاده ابریشم و گذر از خاک این سرزمین از افکار، اندیشه ها و آداب و رسوم زندگی ایرانیان اثر می پذیرفتند، این مهم امروز به واسطه بلوغ سینمای ایران رقم می خورد. سرمایه هنری و سینمایی ایران باید به یک مزیت رقابتی تبدیل شود تا ارزش افزوده حقیقی آن برای کشور ایران و مردمش حاصل شود. محور پنجم: مشهد، آغازگهِ تحقق اهداف ملی و فراملی سینمای ایران انتخاب مشهد به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام  در سال 2017می تواند نقطه عطفی در دیپلماسی فرهنگی کشور با استفاده از ابزار سینما باشد. این انتخاب فرصتی فراهم آورده تا بتوان در طول یک سال فرهنگ غنی کشورمان و ویژگی های مشهد مقدس را به دنیا معرفی کنیم. برای این منظور ضرورت دارد از تجربیات کشورهایی که تاکنون به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام بوده اند در این دور استفاده و بهره کافی را ببریم و برای برگزاری هرچه بهتر آن، از تمامی ظرفیت ها و امکانات کشور استفاده کنیم. در این میان نقش مدیریت شهری مشهد به عنوان بازوی اجرایی در تحقق این مهم، نقشی کلیدی و محوری خواهد بود. وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در این حوزه صاحب دغدغه هستند. از این رو می توان با همکاری و ایجاد هم افزاییِ ظرفیت های مدیریت فرهنگی در مقیاس ملی و محلی به تحقق اهداف مذکور در سال پیش رو ،  بیش از پیش امیدوار بود.