روزنامه همدلی
1396/06/25
این آخوند های اصلاحطلب
آیا محمد رضا زائری هم به جمع روحانیونی که خواستههای مدنی جامعه ایرانِ امروز را مطالبهگری میکنند، پیوسته است؟آساره کیانی: مشخص نیست که در طول تاریخ بعد از انقلاب چه پیشامد کرد که مردم(شهروندان عادی) دیگرمثل قدیمها نیستند که وقتی یک حاجآقا را در کوچهپسکوچههای شهرشان یا در خیابان میدیدند، میپریدند جلو و سلام و احوالپرسی میکردند؛ بیآنکه حاجآقا را بشناسند؛ مشکلات اقتصادی زیادشده؛ گرفتاریهای روزمره هم همینطور؛ حالا دیگر مردم همدیگر را هم بشناسند، سعی می کنند خودشان را به نشناختن بزنند. مشکلات مالی زیاد و میزان توانایی برای اداره زندگی پایین آمده؛ مردم ما انقلاب کردند؛ و لباسی را که بیشتر از همه بر تن رئوس کشورشان مشاهده کردند لباس مقدس آخوندی بود که اصلا یکی از دلایلشان بود برای همراهی با امامشان تا جایی که حتی حاضر شدند خون خود و فرزندانشان را در راه آرمانهای انقلاب فدا کنند.به تدریج، این تصویر نهادینهشده در ذهن مردم، به آنها تلقین کرد که هر فردی که معمم است و لباس آخوندی دارد، بدون شک دستی در امور بالادستی داشته و اگر کمبودی در زندگی افراد احساس میشود، به دلیل کمکاری آقایان معمم است. فرضیهای که شاید این روزها کمی با اصولش بازی شده؛ علیالخصوص در ذهن جوانهای اینستاگرامی؛ جوانهای فعال در فضاهای مجازی. این روزها جوانان، حاجآقاهایی را میشناسند که مثل سایر جوانها در اینستاگرامشان پُستهایی از زندگی روزمرهشان را میگذارند؛ با آنها تفریح میکنند؛ سلفی میگیرند و اصلا رفیق هستند با هم. البته یکی دیگر از دلایل تمایل جوانها تابوشکنی حاجآقاهای جوان است؛ آنها حرفهایی میزنند که نه تنها جسارت فروخفته یک جوان ایرانی را پس خود پنهان کرده که گویای دور جدیدی از ظهور یک نسل است؛ نسلی با سبقه تاریخی یک سرزمین از پیش از مشروطه با شکل این همانیاش در قالب بینالمللی و البته جذاب و مورد پسند جوانان.
اسمش محمدرضا زائری است و هنوز پنجاه سالش نشده. در صحبتهایش با تمامی لغات و واژههایی که یک خط قرمز رویشان کشیده شده، بازی میکند؛ خطوطی که هیچ روزنامهنگار حق نقدشان را ندارد مگر در خفا.میگوید: «به من چه که در قوه ... چه میگذرد! یکی دو ماه دیگر در روز سیزدهم آبان می روم جلوی لانه جاسوسی و مرگ بر آمریکا می گویم و برمی گردم به خانه، شام میخوریم و میخوابیم. نماز اول وقت مان را هم می خوانیم و ... ؛ ... انقلابی بودن ...، لابد هم منظورشان این نیست که سالی یک بار سیزده آبان با ماشین ضدگلوله به مراسم جلوی لانه جاسوسی بیاییم و مرگ بر آمریکا بگوییم و برویم رستوران شام بخوریم!»این اظهارات را میتوان از زبان یک فعال صنفی کارگری، یک روزنامهنگار یا یک آموزگار در یک نقطه پرتافتاده کشور در بلوچستان یا کردستان و... بشنوید و هیچ تعجب هم نکنید و حتی به دلیل عادیشدن این گلایهها، از آن عبور کنید؛ اما زمانی که متوجه شوید گوینده جملات، یک حاجآقای مُعمم است که نه پای منبر که «کانال تلگرامیاش» اینها را گفته و بعضی سایتهای داخلی آن را بازتاب دادهاند، حتما از اول تا آخرش را میخوانید. حاجآقا از اخبار روز اطلاع دارد؛ به قضیه شهابی(راننده سندیکای اتوبوسرانی) و علیرضا رجایی اشاره میکند، پیش از آن به قرارگرفتن در آستانه چهلمین سالگرد انقلاب و می گوید که «دیگر نمی توانم انقلابی باشم! من اگر بخواهم انقلابی باشم باید بپرسم قضیه ... چیست؟ باید بفهمم آیا واقعا جلوی درمان رجایی را در زندان گرفتهاند؟ اگر بخواهم انقلابی باشم باید پرسشهایی را جدی و صریح مطرح کنم که نمیشود! برای همین ترجیح می دهم انقلابی نباشم و فقط به نماز و روزه ام برسم و برای اجاره آخر ماه آپارتمانی فکر کنم که تازه گرفته ام و چشم به هم بزنم نوبت یکساله ام تمام می شود و برای تمدیدش باز هم باید نگران شوم. آری انقلابی بودن و انقلابی ماندن بسیار دردسر دارد و من نمی توانم انقلابی باشم!» میگوید «به عافیتطلبی مبتلا می شویم، از ترس و ملاحظه سکوت می کنیم و ...!»
آخه دنیا را آدم اینطوری اداره میکند؟
اینجا آخوندی است که به واسطه اینستاگرامش، و عکس با جوانان امروزی کمی بیشتر شهره شده؛ حسن آقامیری.
آخرین پست اینستاگرامیاش به نزدیکشدن محرم مربوط است؛ میگوید «دوست دارد پشت پنجرهای بیایستد که امام حسین علیهالسلام، از آنجا دنیا را نگاه میکرد اماحالا یک خبری میآید که حواسش را پرت میکند»؛ میگوید« حیف از عمری که صرف دفاع از خود شود؛ مادامی که آزادی کسی را خدشهدار نکردهباشیم، به احدی توضیحی بدهکارنیستیم.»
یک مونولوگ با تصاویری زیبا از خودش گذاشته توی همان اینستاگرام با این مضمون: «علیوار زندگیکردن نجاتبخش است؛ اگر فقط دنیا را بخواهیم این راهش نیست که داریم میرویم؛ کوفیان راهشان این نبود که با امام حسین بجنگند؛ به نفعشان بود که از امام حسین(ع) حمایت کنند. چون اما حسین همه داراییاش را در خدمت مردم قرار میداد؛ یزید خودش را در تمام دارایی مردم شریک میدانست و خودش را محق می دانست.»لحنش را عوض میکند و میگوید: «بابا والا دنیاطلب هم باشیم این راهش نیست؛ اصلا آخرت را ولش کن؛ کی رفته؛ کی دیده؛ کو؟ آخه دنیا را آدم اینطوری اداره میکند؛ چه دعوایی است ؟ کی میخواهیم عاقل بشویم؟»بعد می گوید: «علیبن ابیطالب در تمام خلافتش یک چک به کسی نزده؛ یک «تو» به کسی نگفته؛ بعد یک لحن دیگر به خودش میگیرد و میگوید»: «دعوا نداریم که با کسی».او زیر عکس «حمید صفت»، خوانندهای که به اتهام قتل تاپدریاش دستگیر شد، بعد از صحبت درباره بازینکردن با آبروی مردم، گفته، «حالا تو لغزشی داشتی، امیدوارم خدا از شر قضاوتکنندهها و تهمتزنندهها و حسودها و فرصتطلبها نجاتت بده؛ خدا کمکت کنه پسر...»
رد الرجال است
اما «ناصر نقویان»، یک حاجآقای دیگر است که در بحبوحه ئرزشگاه رفتن یا نرفتن خانمها، گفت: «حضور خانوادهها در ورزشگاهها منعی ندارد.»این حاجآقا اما در تلویزیون هم میآید و صحبتهای تند و ساختارشکنانهاش در رسانه ملی عاملی شد برای بیشتردیدهشدن آن؛ رسانه ملی از پس از انقلاب، معذوریتهایی داشته که نه هر کسی میتواند در آن حاضر شود و نه هر سخنی ابراز.
نقویان اما در نقد این جریان این جملهها را می گوید: «الان تلویزیون ما 40 سال است که در 24 ساعت، حداقل یک روحانی را نشان میدهد. خب پس مردم باید کشته مرده روحانیت باشند. اما مردم دغدغهشان این است که مسئولان از فقر و بیکاری خبر دارند؟ شما حداکثر در خبر میتوانید بخوانید از این مسائل.»؛ «چرا رسانهای که نامش ملی است خود رئیسجمهور میگوید میلی؟ چرا رئیسجمهور باید بگوید میلی؟ این از فحش بدتر است.»؛ «دوران مخفیکاری، نهانکاری، یواشی و مصلحتاندیشی و مصلحت نیست مردم بدانند، دیگر تمام شده است. امروز همه چیز علنی است.»؛ «شایعه پخش میکنند که نقویان ضدانقلاب است. حالا خودم را بکشم که بگویم نیستم، میگویند اگر نیستی پس چرا رسانه پخشت نمیکند.»؛ «از علی میگوییم، میگویند حاج آقا ما کجا علی کجا، چرا مثالهای اینطوری میزنید؟ از خوبیهای غربی میگوییم، میگویند از کشورهای فسق و فجور تعریف میکنید. ماندهایم چه خاکی بر سر کنیم.»؛ «امروز امیرکبیرهایی را نمیگذاریم صدایشان در بیاید و بعد میگوییم کار کشور درست نمیشود. خب بیاوریم اینها را. به خدا این کشور امیرکبیر دارد.»؛ « گفتند قحط الرجال و جهل الرجال است، گفتم نه، رد الرجال است.»
میری مکه که سر موز دعوا کنی؟
این حاجآقا اما تبحر در سخنرانی و گفتار طنز و صراحت کلامی که در سخنانش است، پامنبریهای پیر و جوان و کوچک و بزرگ دارد.اسمش مهدی دانشمند، است و در یکی از سخنرانیهایش درباره حج ، حاجیها و مکه رفتنهای متوالی، فضای مجازی را چند روزی دچار بهت کرد؛ او روایتی از امام سجاد(ع) و خیل حاجیهایی مطرح کرد که با چشم برزخی به شکل حیوان بودند.حاج آقا در بحبوحهای که بعد از فاجعه منا در ایران برای رفتن به مکه و نرفتن به آنجا پیش آمده بود، گفت: «آقا هر سال میره مکه. چه خبره؟ مکه برای آدم شدنه، اگه قرار بود آدم بشی با همان یکبار حج رفتن آدم میشدی. مکه ما جوانهای جامعه ماست. مسجدالحرام جوان فقیر جامعه توست که باید دورش طواف کنی و پول ها رو خرجش کنی. چرا پول ها رو خرج وهابیها و سعودیها میکنی؟ یکبار رفتی بشین سر جات دیگه. میری مکه که سر موز دعوا کنی؟»
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
سی و هشتیمن سالگرد درگذشت آیت الله طالقانی برگزار ش طالقانی میگفت از چیستی استبداد بگویید نه کیستی مستبد
نامه بشار اسد به مقام معظم رهبری
حسن یزدان : مسئولان به معیشت قهرمانان توجه کنند تاکی قهرمانان ما حرص نان بخورند
تحویل پیکر شهدا و مجروحین حمله تروریستی ناصریه عراق به ایران خون زائران ایرانی، کرانههای فرات را رنگین کرد
یادی از مسلمانان میانمار اهدای «نشان صلح» به شجریان، دولتآبادی، تقوایی و شیشهگران
چشمهای نگران جهان به آسمان ژاپن خیره شد حوالی ساعت 11:30اقیانوس «نا»آرام شد
در یک منزل مسکونی در رباطکریم مردی 24 ساله، پسربچهای را با 50 ضربه چاقو کشت
رضا مهدیان مدیریت شهری جدید، تلفیقی از عقلانیت، تخصص و تجربه
این آخوند های اصلاحطلب
میزگرد تحلیلی «همدلی» درباره آسیب های پیدا و پنهان مدارس خاص در کشور تضاد آشکار با د موکراسی
«کاهش سن بازنشستگی زنان به ۲۵ سال» در لایحه خدمات کشوری در دولت به تصویب رسید: زنها زودتر به خانه برمیگردند
رحمانی فضلی به گفت و گو با ایسنا نشست از مشی سیاسی وزیر کشور تا لغوکنسرت ها و موضع فرمانداران