متین مسلم ‌ تحلیل گر

حملات مشترک عربستان، اسرائیل و ترکیه به ایران در کنفرانس امنیتی مونیخ در روز گذشته، تا آنجا که به اسرائیل مربوط می شود امر تعجب آور و تازه‌ ای نبود. اما به کار گیری ادبیات مشابه از سوی آنکارا و ریاض توجه زیادی را به سوی خود جلب کرد. به گونه‌ای که تصور می شد هر سه مقام سخنران انشایی از روی دست هم می خوانند.آویگدور لیبرمن، وزیر دفاع اسرائیل گفت هدف ایران "تضعیف ثبات در کشورهای خاورمیانه و در نهایت عربستان سعودی است."جبیر وزیر خارجه عربستان هم ایران را متهم به بی ثباتی در منطقه کرد ونهایتا چاووش اوغلو وزیر خارجه ترکیه با ادبیاتی کاملا یکسان تهران را متهم به بی ثباتی منطقه و ترویج به قول او
فرقه گرایی در منطقه کرد. مضحک است آنها هیچ اشاره‌ ای به نقش کشورهای خود در بحران های خونین منطقه از سوریه و عراق گرفته تا یمن و فلسطین و ناامنی در اروپا و جامعه جهانی نکردند.
دیدگاه‌های مشترک آنها البته به خودی خود دستکم برای حاضران در کنفرانس امنیتی مونیخ به باور من، حاوی نکات تازه‌ای نبود. آنهم برای کسانی که دیدی عمیقا کارشناسی به مشکلات و معضلات جامعه جهانی و مشخصا خاورمیانه و خلیج فارس دارند و منطقاً در خفا نمی توانند به خود دروغ بگویند.
نمونه این نگرانی واقعی گزارش سپتامبر سال گذشته سرویس‌های امنیتی آلمان به خانم مرکل بود که آشکارا به حمایت سیستماتیک عربستان،امارات و قطر از گروه‌های تروریستی اعتراف کردند. (شبیه گزارش سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا به آقای اوباما در سال ۲۱۰۴). اما آنچه بیش از پیش توجه کارشناسان امور منطقه را به سوی خود جلب کرده، مواضع عربستان وترکیه است که به نظر می‌رسد براساس دکترینی در حال شکل گیری است که آنکارا در تدوین آن نقش بسیار مهمی‌داشته و مبنای آن ایجاد یک همسویی عملی مخاطره آمیز برای کنترل، یا آنطور که خود می‌گویند مهار تهران در منطقه است. البته این استراتژی است که سعودی‌ها سالهاست با همکاری دیگر اعضای شورای همکاری خلیج فارس آن را دنبال می‌کنند. اما نکته کلیدی آن است که معطوف کردن این سیاست از منطقه خلیج فارس به مرزهای شمالغربی ایران با هدف درگیر کردن ترکیه الزاما به معنای موفقیت آن نیست واین بزرگترین اشتباه محاسباتی آنکاراست. نکته بسیار مخاطره آمیزی که نتایج و عواقب آن را هرچند باید انتظار کشید، اما از جنبه تحلیلی هیچ دلیل و ادله قانع کننده یی در دست نداریم که نشان دهد فقدان موفقیت نمونه متزلزل همکاری‌های امنیتی و دفاعی شورای همکاری خلیج فارس، اینبار از جانب ترکیه نتیجه مثبتی به دنبال داشته باشد.


به باور من آنچه بیشتر منجر به اتخاذ مواضع مشترک اینچنینی خصوصا از جانب ترکیه شده، پالس‌های ناموزونی ست که که از جانب دونالد ترامپ دریافت می‌کند و این برداشت اشتباه را به دریافت کنندگان القا کرده که کاخ سفید ۲۰۱۷ برای همکاری امنیتی با متحدان خود در منطقه آماده است. پالس‌های ارسالی شاید واقعی هستند،اما پایداری آنها با تردید جدی روبروست. آنگاه که به روش و متد سیاسی رئیس جمهور ایالات متحده نگاه می‌کنیم و در درست و محکم بودن سیاست‌های دائم التغییر دچار تردید اساسی می‌شویم.
اما تا آنجا که به ترکیه و عربستان مربوط می‌شود، مواضع رهبران این کشورها در قبال ایران به لحاظ نتایج راهبردی، بعید است در حالت پایداری باقی بماند. نه به دلیل مواضع ایران که تاکنون نشان داده در دام آنها گرفتار نشده،بلکه عمدتا به این دلیل که واقعیات منطقه (مستقل از ایران) به گونه‌ای نیست که آنها را قادر به یک همسویی دائمی‌و استراتژیک نماید. خصوصا زمانی که پای اسرائیل وافکار عمومی‌ خاورمیانه وسط باشد که هر گونه همسویی و وحدت رویه را با چالش منفی جدی روبرو خواهد کرد. این چالش هیچ ربطی به ایران ندارد، هرچند آنها درصدد هستند با سرو صدا در پشت موضوع ایران پنهان و حقایق تلخ خاورمیانه را کتمان کنند. آمریکا را نمی‌دانم،اما اروپا اگر واقعا به دنبال حل و فصل مشکلات امنیتی خود است، با دیدگاه‌هایی از این دست که ترکیه نامتعادل،عربستان عصبی و اسرائیل ماجراجو دنبال می‌کنند، قادر به فائق آمدن بر این مشکلات رو به فزونی نیست. این روش نامتعادل و عصبی ثمره‌ای جز عمیق‌تر شدن بحران‌ها و خونین تر شدن آنها ندارد. عبدالباری عطوان روز گذشته در روزنامه فرامنطقه‌ای الرای الیوم با طرح سوال مشابه می‌نویسد" پرسشی که مطرح می‌شود و پاسخ دادن به آن دشوار است دلایل و انگیزه‌های دولت آمریکا برای کوبیدن بر طبل جنگ و تشکیل ائتلاف‌های سیاسی و نظامی‌در منطقه برای مواجهه با ایران است. معتقدیم چیزی به نام خطر ایران وجود ندارد، بلکه تلاش‌هایی برای بزرگ نمایی آن و احیای آن از سوی دولت جدید آمریکا با تحریک بنیامین نتانیاهو برای ایجاد یک خاورمیانه جدید براساس تشکیل یک ائتلاف جدید با کشورهای عرب سنی به‌خصوص کشورهای حوزه خلیج فارس، مصر، اردن و ترکیه است".سردبیر رای الیوم در انتها نتیجه می‌گیرد "آنچه یقین داریم این است که این ائتلاف عربی - اسرائیلی با مقاومت سخت روبرو خواهد شد". سخن درستی است، اما آن زمان بی شک تاوان این اشتباه بزرگ را بیش از همه ترکیه پس خواهد داد.