روزنامه ابتکار
1396/08/01
چالشها و لزوم توجه به باستانشناسی معاصر در ایران بررسی شد کارآگاهان فاجعه!
زهرا داستانیاز 120 سال پیش که حضور اولین باستانشناسان در ایران به ثبت رسیده است تا به امروز شاید دیگر کمتر سایت تاریخی وجود دارد که کاوش نشده باشد یا اثر مهم باستانی باقی مانده باشد که کشف نشده یا اطلاعات مهم تاریخی ناگفته باقی مانده باشد. گرچه هنوز هم باستانشناسان دوباره به برخی از سایتهای تاریخی ایران باز میگردند و اکتشافات و اطلاعات خود را تکمیل میکنند اما اغلب اطلاعات بدست آمده موید اطلاعات پیشین است و در بسیاری دورههای تاریخی باستانشناسان هنوز نتوانستهاند بفهمند که مردم کشاورز، دامدار، زنان و مردان طبقات متوسط، کودکان، دگرباشان، اپوزیسیون، بردگان، رنگین پوستان و اقلیتها چگونه می زیستهاند، مجموعههای مواد فرهنگی شان چه بوده و خود را نسبت به تاریخ و چشم اندازشان چگونه و با چه کیفیتی تعریف میکردهاند. شاید به همین دلیل باشد که باستانشناسی نیازمند نگرشی جدید است، نگرشی که جهان سالها زودتر از ایران به اندیشیده و آن را به وجود آورده است.
باستانشناسی را درست فهم کنیم
باستانشناسی به چه چیزی منتج میشود و حاصل کار یک باستانشناس چه میتواند باشد؟ کشف یک اثر باستانی، کشف یک اسکلت چند هزار ساله، شناخت ادوار تاریخی یا پی بردن به ابهامات آن که به نگارش کتب پژوهشی و تاریخی ختم میشوند، آیا اینها تمام رسالت باستانشناسی است؟ باستانشناسی در ذهن اغلب کسانی که تخصصی در این زمینه ندارند اغلب به کارهای کلیشهای مثل کشف اجسام و حفاری ختم میشود و شاید برای آنها این علم یک علم کاربردی برای زندگی امروز انسان به نظر نیاید. اما آیا واقعا باستانشناسی میتواند رهیافتهایِ باستانشناختی را در مطالعه پدیدههایِ امروزی نیز به کار ببندد؟
لیلا پاپلی یزدی، دکتری باستانشناسی در این باره به « ابتکار» میگوید: «یکی از مشکلاتی که در این رشته وجود دارد این است تجربه بد کلمه باستانشناسی همگان را دچار بد فهمی کرده است. در اصل باستانشناسی به معنای بازخوانی و بازسازی زندگی انسان از روی مواد فرهنگی است که لزوما قید زمان و مکان ندارد، این انسان میتواند هر انسانی در هر زمان و مکانی باشد. آنچه در همه تعریفهای باستانشناسی اصالت دارد مواد فرهنگی یا چیزها است. هر پدیدهای که توسط انسان ساخته شده یا تغییر داده شده باشد قابلیت بررسی به عنوان موضوعی باستان شناختی را دارد. برای فهم بهتر این موضوع میتوان شرلوک هلمز را مثال زد. وقتی او با مواد کار میکند و بود یا نبود یا ویژگیهای آنها را به چالش میکشد به نوعی باستانشناسی انجام داده است.»
کاراگاهان دنیای واقعی
«مرد، داخل گودال آخرین سطل را از نخالهها پر کرد و با صدای بلند به مقنی دیگری که بالای گودال ایستاده بود دستور داد تا سطل را بالا بکشد. هنوز کلنگ بعدی را به زمین نزده بود که اسکلتی از زیر خاک نمایان شد، انگار فردی سالهای پیش در جایی که حالا مرکزیترین نقطه شهر است، دفن شده بود. کسی از هویت او چیزی نمیدانست، ولولهای در میان کارگران مقنی بر پا شد که شاید او را کشته باشند. خبر قتل دهان به دهان به گوش شرلوک هلمز رسید. تنها کسی که به خاطر قدرت استثناییاش در مشاهده جزئیات و استنتاج منطقی در انگلستان شهره بود.» گرچه شرلوک یک شخصیت خیالی معروف در داستانهای لاتین است اما امروزه افرادی هستند که نقش او را به خوبی در واقعیت ایفا میکنند، افراد متخصصی که سالها آموزش میبینند و سالها برای یافتن رازهای پشت پرده کنکاش و جستوجو میکنند. نامشان باستانشناس معاصر است. اما این نوع باستانشناسی به چه معنی است؟
پاپلی یزدی در این باره میگوید: «باستانشناسیهای معاصر رویکردهایی در باستان شناسی هستند که از حدود دهه 1980 میلادی رشد کردند و به مسائل جهان معاصر توجه دارند، این نوع باستان شناسیها متعهد هستند و سعی میکنند وضعیت جهان امروز را بهبود ببخشند.»
آن طور که این متخصص باستانشناسی معاصر میگوید: «باستانشناسی معاصر خود به چند شاخه تبدیل میشود که باستانشناسی فاجعه شاخهای از آن است. باستانشناسی فاجعه اگر منظورdisaster باشد، باستانشناسی فاجعه طبیعی رویدادهایی مانند سیل و زلزله است. اگر فاجعه فرهنگی باشد قضیه متفاوت است. آن وقت موضوع ذیل باستانشناسی جنگ، خشونت، کشمکش و جنایی بحث میشود.»
باستانشناسی فاجعه چیست؟
همان طور که گفته شد باستان شناسی فاجعه شاخهای از باستان شناسی معاصر است که در روز 11 سپتامبر 2001 و در پی از بین رفتن برجهای تجارت جهانی متولد شد و در آن روز ریچارد گولد شروع به کاوش درگراند زیرو کرد. باستانشناسی پست مدرن هم به دنبال آن پدیدار شد و با استفاده از تئوریها و آموزههای پست مدرن در دهه نخست سده 2000 به اوج رسید و توجهاش به انسان و فعالیت او و همچنین بررسی اندیشههای سیاسی و دنیای معاصر با دیدگاه باستانشناختی راه را برای تجربه آکادمیک باستانشناسی فاجعه باز کرد. در اصل باید گفت که باستانشناسی فاجعه در پی کم کردن عوارض فاجعه است. فجایعی که میتوانند به دست طبیعت یا انسان رخ دهند، مثل زلزله بم یا پلاسکو.
بم و نقش باستانشناسی فاجعه
نزدیک به 14 سال پیش زلزلهای به قدرت ۶/۶ ریشتر شهر بم و مناطق اطراف آن در شرق استان کرمان را لرزاند و بیش از ۵۰ هزار نفر را به کام مرگ کشاند. لیلا پاپلی یزدی همراه با گروهش تنها کسانی بودند که کار باستانشناسی فاجعه را در آنجا آغاز کردند. پروژه 5 سالهای که حاصل آن تا کنون یک کتاب و دهها مقاله بوده است. پروژه باستانشناسی فاجعه بم تنها پروژه ایرانی است که به دلیل تداوم آن در دایره المعارف جهانی باستانشناسی ثبت شده است. پروژهای که هنوز هم نگارش مقالات آن ادامه دارد. اما هدف لیلا پاپلی و گروهش از فعالیت 5 ساله در بم و باستانشناسی فاجعه چه بوده است؟
پاپلی در این باره میگوید: «در بم چندین روش را پیگیری کردیم که یکی از آن مصاحبه با ساکنان بم بود که از سال 82 آغاز شد تا 86 ادامه داشت. سال 87 کاوش و حفاری در خانههای باقی مانده مردم بم را شروع کردیم پس از آن در دولت دهم پروژه متوقف شد.» او درباره دلیل اهمیت داشتن اطلاعات بدست آمده از این پروژه 5 ساله در بم میگوید: «پروژه بم از دو منظر میتواند برای مدیران قابل توجه باشد. نخست آنکه شکلی از باستان شناسی را تمرین کرده که حداقل بودجه را مورد استفاده قرار داده و دیگری از منظر مهندسی بحران است.»
غفلت ایران و اشتیاق غربیها به باستانشناسان معاصر
باستانشناسی فاجعه یا در شکل کلیتر آن باستانشناسی معاصر در ایران همچنان مغفول مانده است و حتی کمتر کسی به سراغ آن میرود. دلیل آن مشخص است، فراموش شدن اهمیت مدیریت بحران در ایران فرصت را برای تبلور این رشته در ایران نمیدهد تا آنجا که حتی باستانشناسی معاصر نتوانسته در دانشگاه رشته مجزایی برای تدریس به خود اختصاص دهد.
پاپلی در این باره میگوید: « دانشگاههای ایران این رشته را ارائه نمیکنند و اگر فردی بخواهد وارد این شاخه باستانشناسی شود میتواند پس از کسب مدرک دکتری یا کارشناسی ارشد وارد فرایند آموزش رشتههای باستان شناسی معاصر شود که همانطور که عرض کردم بسیار طولانی است. راه دیگرش هم این است که دانشگاههای خارج از ایران را برای تحصیل انتخاب کند. در بسیاری دانشگاهها در آمریکا این شاخه از باستانشناسی ارائه میشود. در انگلستان نیز این رشته به نام باستانشناسی معاصر تدریس میشود که دانشجویان در این رشته تحصیل میکنند و پایاننامه خود را در یکی از این دو شاخهها ارائه میدهد. خلاصه اینکه فرصت برای کسی که بخواهد در این رشته پیشرفت و فعالیت داشته باشد در خارج از ایران بسیار ولی در داخل بسیار اندک است.»
چرا باستانشناسی معاصر در ایران طرفدار ندارد؟
باستانشناسان معاصر در ایران انگشت شمارند و رغبت برای پیوستن به این گروه کوچک آنچنان وجود ندارد. پاپلی در این باره میگوید: «من و همکارانم یک گروه کوچک کاری هستیم و غیر از ما متخصص دیگری در ایران وجود ندارند. تا امروز کمتر رغبتی در ایران برای این نوع پژوهشها دیدهام. دلیلش شاید فرایند طولانی و هزینه بر آموزش در این شاخه های باستان شناسی و البته غلبه باستان شناسی دولتی و ناسیونالیستی در ایران باشد. این روشها گرچه به خاطر وجود شیوههای کارآگاهی در ظاهر بسیار جذاب است اما به همان اندازه بسیار سخت، زمان بر و هزینه بر است. باستانشناس معاصر نه تنها باید متون باستانشناسی را بخواند بلکه باید از موضوعات علمی مانند سمشناسی و استخوانشناسی و پزشکی قانونی سر در بیاورد و اطلاعاتی در جغرافیا، حقوق و قضا داشته باشد و تاریخ و روشهای تاریخی را نیز بداند. همین فرایند آموزش در این رشتهها را بسیار زمان بر میکند و از سوی دیگر رغبتی در ایران برای پروژههای باستان شناسی معاصر وجود ندارد و خب فرد پس از این فرایند طولانی ممکن است طرح پژوهشیای نیابد.»
کار پژوهش جدی گرفته نمیشود
پتانسیل ایران برای وقوع حوادث طبیعی بالا است و فارغ از آن، ساخت و سازهای غیر اصولی و عدم توجه به مسائل ایمنی بر شدت این خطرات افزوده است. حادثه تلخ پلاسکو این موضوع را به روشنی بیان میکند که حمایت از پژوهشگران و باستانشناسان فاجعه در ایران تا چه اندازه میتواند مهم باشد. حمایتی که تا به امروز از آنان صورت نگرفته است.
پاپلی در این باره میگوید: «برای منِ پژوهشگر، آخرین مرحله کارم انتشار یافتهها و الگوها است و حالا که پژوهشگر حاصل تلاشهای خود را منتشر کرده منتظر میماند تا به او مراجعه کنند. اما در ایران روال بر این است که کار پژوهش جدی گرفته نشود. در باستان شناسی هم باستان شناس مگر در وضعیتی که نیاز باشد یافته هایش موضوع تبلیغات حاکمیتی شود عمدتا مورد توجه نیست. در رشته های خاص مانند باستان شناسی معاصر هم به طور کلی تلاش میشود تریبونی به افراد داده نشود.»
باستانشناسی به محاق میرود اگر...
گرچه باستانشناسی معاصر یکی از نیازهای اصلی جامعه امروز ایران است اما علم باستانشناسی بیش از هر چیز دیگری به آن نیاز دارد چرا که اگر باستانشناسی در ایران بخواهد به همان مسیر سنتی خود ادامه دهد، نمیتواند بیش از این زنده بماند. پاپلی در این باره میگوید: «باستانشناسی بعد از جنگ جهانی دوم در دنیا وضعیتی مشابه با باستانشناسی در ایران داشت. دانشی که مصرف کننده بودجه بود و کمتر تولید میکرد و البته به ناسیونالیسم هم دامن می زد. در دهه1950 تلاشهایی برای تغییر این وضعیت صورت گرفت چرا که دولت آمریکا کمر به بستن گروههای باستانشناسی بسته بود. باستانشناسان کنگرهای برگزاری کردند و به تدریج باستانشناسی مدرن را به وجود آوردند تا آنجایی که باستانشناسی در دنیا به علمی درآمدزا تبدیل شد و حالا به مردم خدمات ارائه میدهد، جنایات جنگی را بررسی میکند و در دادگاهها حاضر میشود.» پاپلی پیشبینی میکند: «در شرایطی که ایران گرفتار آن است، باستانشناسی نهایتا ممکن است به محاق برود یا بیش از پیش دولتی شود، این ابزار دولتی شدن باستان شناسی را از یک دانش دانشگاهی بودن دور میکند. در چنین شرایطی باستان شناسی خدماتی به جز ناسیونالیسم ارائه نمیکند، کمتر به مردم توجه دارد و از بدنه حوزه اندیشه دور است.» به گفته او، اگر باستانشناسی بخواهد دوام بیاورد لازم است به مردم توجه کند، به حوزه اندیشه نزدیک شود و از همه مهمتر تلاش کند بودجهاش را به جای دولت از طرحها و بدنهاش تهیه کند.
سایر اخبار این روزنامه
رهبر انقلاب:
ذرهای از نشانههای آقازادگی در مصطفی خمینی نبود
فعالان سیاسی در گفتوگو با «ابتکار» سیاست مداران دو نبش را بررسی کردند
به چپ راست به راست چپ!
محمدجواد ظریف:
اگر ایران نبود، داعش در اقلیم کردستان دولت ایجاد می کرد
محمد صادق جنان صفت
آقای روحانی، ترامپ مهم است اما یک روز به اتاق بیایید
انتقاد از رفتارهای دوگانه صداوسیما ادامه دارد
ماجرای نمایندگان تهران و جعبه جادویی
«ابتکار» روند انتخاب فیلم های جشنواره را بررسی کرد
داستان بلند فیلم کوتاه
چالشها و لزوم توجه به باستانشناسی معاصر در ایران بررسی شد
کارآگاهان فاجعه!
در نشست بین المللی خلع سلاح هسته ای مسکو صورت گرفت
حمایت تمام قد روسیه و اروپا از برجام
وزیر اقتصاد
ماندگاری دلار بالای ۴۰۰۰ تومان صحت ندارد
گزارش «ابتکار» از زوایای یک بازی خطرناک که باعث خودکشی دو دختر شد
«نهنگ آبی » دختران اصفهانی را بلعید