خیلی بلد نیستم لابی کنم

علی مطهری دیروز با خبرآنلاین گفت‌وگو کرده و حرف‌های جالبی زده است. البته بخشی از صحبت‌هایش بعد از انتشار در سایت، حذف شد. مطهری درباره مجلس، اصلاح‌طلبی، اصولگرایی، ولایت فقیه و قوه قضائیه با نسرین وزیری و فائزه عباسی به گپ‌وگفت نشسته است که بخش‌های مهم آن را در ادامه می‌خوانید. 
در مجموع سطح خطبه‌ها پایین آمده و مسائل فکری و اعتقادی و نیازهای روز جامعه کمتر مطرح می‌شود. دافعه خطبه‌ها بیشتر از جاذبه آنهاست. 
آنچه مردم را خیلی ناراحت و بدبین می‌کند، تبعیض است. 
قوه قضائیه برخی تصمیمات را به شورای‌عالی امنیت ملی منتسب می‌کند که مصوبه آن شورا بوده است. 


اصلا شورای‌عالی امنیت ملی کارش این نیست که برای افراد مجازات تعیین کند و بگوید که کسی باید حصر خانگی شود. 
اگر بناست حصر ادامه پیدا کند، قوه قضائیه باید نظر دهد و اگر باید مجازات سنگین‌تری هم باشد، قوه قضائیه باید تصمیم بگیرد. تصمیمش هم باید بعد از طی روال قانونی، اعم از تفهیم اتهام و صدور کیفر‌خواست و برگزاری دادگاه صالح علنی با حضور وکیل آنها و استماع دفاعیات آنها باشد. همچنین متهم حق درخواست تجدیدنظر داشته باشد.
 به نظرم قوه قضائیه {برای حل مسئله 88} باید متهمان دو طرف را می‌خواست و دادگاه علنی تشکیل می‌داد و پرونده را می‌بستند.
قانون اساسی خوبی داریم؛ ولی دائما آن را دور می‌زنیم. درواقع همه حرف‌های خوب را در قانون اساسی آورده‌ایم. البته شورای‌عالی امنیت ملی در قانون اساسی وجود دارد؛ ولی مسائل غیرمربوط را به آن ارجاع می‌دهیم. 
آقای رئیسی را برای ریاست‌جمهوری چندان مناسب نمی‌دیدم. ضمن اینکه نظر من به تبع نظر شهید مطهری این است که روحانیون تا آنجا که ممکن است پست‌های اجرائی دولتی را اشغال نکنند؛ مگر اضطرارا، یعنی در جایی که شخص غیرروحانی صالح برای آن وجود نداشته باشد. اصولگرایان اگر دولتی در راستای گرایش آنها باشد، از او انتقاد نمی‌کنند و کارهایش را توجیه می‌کنند؛ ولی اگر در نقطه مقابل‌شان باشد، با بدترین روش‌ها به او حمله می‌کنند و از هر وسیله‌ای برای رسیدن به هدف‌شان استفاده می‌کنند. ضمن اینکه از دستگاه‌های نهادهای زیرمجموعه رهبری به‌هیچ‌وجه انتقاد نمی‌کنند و اصلا این را جایز نمی‌دانند؛ یعنی فکر می‌کنند که اگر یک انتقادی از دستگاه‌های زیرمجموعه ایشان داشته باشند، خلاف اصل ولایت فقیه است. خود رهبری می‌گوید هر‌کسی نظر مخالف دارد، می‌تواند اعلام کند؛ ولی اینها هیچ‌وقت این کار را نمی‌کنند. تعبیر اتحاد بین اصلاح‌طلب و اعتدالیون را قبول ندارم بلکه باید بگوییم ائتلاف معتدل‌ها، اعم از اصولگرا و اصلاح‌طلب. این باید برقرار باشد و ادامه پیدا کند که به نظرم قابل ادامه است. اصلاح‌طلب‌ها هم تفاوتشان با اصولگراها در این است که توجه‌شان بیشتر به بحث‎هایی نظیر حقوق شهروندی، آزادی بیان، حقوق بشر و دموکراسی است و توجه لازم را به احکام اسلامی ندارند و جاهایی قائل به تساهل و تسامح هستند. باز در بین اصلاح‎طلب‌ها هم افرادی داریم که به این شدت این‌طور نیستند. یعنی باز اینها هم نسبت به مسائلی مثل حجاب حساس هستند. جمنا اصلاح‌طلب‌ها را قبول ندارد و حتی ممکن است برخی از آنان را منحرف و ضدولایت بداند. اصلاح‌طلبان هم آنها را قبول ندارند یعنی قائل به اتحاد با اصولگراها نیستند. ولی روش درست این است که معتدل‌های اینها با هم متحد شوند و محور، اعتدال باشد نه اصولگرایی یا اصلاح‌طلبی. اینکه برخی با یک فهرستی وارد مجلس می‌شوند و بعد ممکن است که تا حدودی تغییر روش دهند، ناشی از این است که از آینده خودشان ممکن است هراس داشته باشند. مثلا فکر می‌کنند اگر همچنان در فراکسیون امید بمانند ممکن است برای دوره‌های بعدی مجلس ردصلاحیت شوند. خود من در لیست امید بودم. آنها خودشان اسم من را گذاشتند و من هیچ درخواستی نکردم. اصلا من اصلاح‌طلب اصطلاحی نیستم و همه می‌دانند. درباره آقازاده‌ها باید بگویم که این دیگر به‌نظر مردم بستگی دارد. اگر مردم به کسی رأی می‌دهند و می‌دانند که فرزند فلان مقام است، نشان می‌دهد مقبول مردم است و ما نمی‌توانیم بگوییم که چون فرزند شخصیتی بوده پس نباید به عرصه سیاسی کشور بیاید. ضمن اینکه فقط در تهران مردم به لیست رأی می‌دهند و در شهرستان‌ها مردم افراد را می‌شناسند و خیلی به فهرست کاری ندارند. من خیلی بلد نیستم لابی کنم. هرچند در انتخابات هیئت‌رئیسه در ابتدای مجلس دهم در این حد که برگه‌ای حاوی کارنامه خودم را توزیع کنم، انجام دادم. البته نمایندگان شناخت قبلی از ما داشتند. اما در ابتدای سال دوم طبعا نمایندگان شناخت بیشتری پیدا کرده بودند. به رأی من 30 رأی اضافه شد و آقای پزشکیان هم 21 رأی اضافه‌تر از دور قبل آوردند. اما هر دوی ما واقعا تلاش ویژه‌ای نکردیم.  رابطه‎ام با فراکسیون ولایی خوب است. اینها در اصل ما را جزء خودشان می‌دانند. یعنی باز هم ما را اصولگرا می‌دانند و از اکثر مواضع فرهنگی ما حمایت می‌کنند. فراکسیون مستقل‌ها هم همین‌طور، من را از خودشان می‌دانند. اصلا من خودم را فراجناحی می‌دانم که در هیچ قالب خاصی جا نمی‌گیرم. تغییر از نظام ریاستی به پارلمانی را به صلاح نمی‌دانم و در واقع موجب کاهش نقش مردم در سرنوشت‌شان خواهد شد.