تماشای سیاسیون از «پچپچه‌های پشت خط»

«هرگز جنگی خوب، و صلحی بد وجود نداشته است».
نمایش پچ‌پچه‌ها، نمایشی ضدجنگ است.
صلح و زندگی، و نگاه اومانیستی به پدیده‌ها مضمون و درون‌مایه اصلی نمایش است.
در نمایش پچپچه‌ها، ایدئولوژی‌ها و عقاید روبنایی و تفاوت‌ها نیز فرعی انگاشته می‌شود، اصل و زیربنای روابط آدم‌های نمایش، میل به زندگی و باهم‌بودن است.


به‌درستی معلوم نیست توده‌ای، حزب‌اللهی، دانشجوی ازدرس‌مانده، یهودی و بقیه چرا در جبهه هستند؟ چرا جنگ به‌وجود آمده و چرا ادامه می‌یابد؟
گفته‌اند: جنگ ادامه سیاست  یا بخشی از سیاست است. اما این مردمان ‌هستند که در جنگ روبه‌روی هم قرار می‌گیرند.
علیرضا (نوید محمدزاده)، با بازی نفس‌گیر و درخشانش، فضایی برای رهایی از خشم جنوب و نقمت جنگ فراهم می‌کند، اما از جنگ گریزان است، از مرگ می‌هراسد و بازیگوشی‌هایش برای زندگی‌کردن و ماندن است.
نمایش هیچ توصیه و شعاری نمی‌دهد، فقط روایتی صادق از بخشی از واقعیات جنگ را به تصویر می‌کشد؛ واقعیاتی که البته کمتر در تریبون‌های رسمی از آن سخنی می‌شنویم و از شخصیت‌های نمایش و پچپچه‌هایشان در راویان جنگ سخنی نیست.
اینشتین می‌نویسد: «هرگز جنگی خوب و صلحی بد وجود نداشته است». علیرضا سایه مرگ را بیش از هر چیزی احساس می‌کند و از مردن می‌هراسد. می‌ترسد که پس از مرگ هم، تصویر او در آینده ملعبه دست کودکان شده و فراموش شود.
«اگر شکست می‌خوردیم، داغ و دردش را پدران و مادران ما و روستاهای متروک ما و مزارع خراب ما تحمل می‌کرد، و اگر پیروز می‌شدیم، افتخار و قدرت نصیب کسانی می‌شد که ما هرگز و هیچ‌گاه در فخر و غنیمتش سهیم نبودیم...». (علی شریعتی، آری این‌چنین بود برادر).
علیرضا در پایان، با تمثیل خاموش‌کردن شمعی، به تماشاگر می‌فهماند راه‌های بهتر و ساده‌تری برای خاموش‌کردن آتش جنگ وجود دارد. «آورده‌اند که عارفی تشتی نهاده بود و ماه را در آن می‌نگریست، عاقلی به او گفت: اگر دُمل در گردن نداری چرا در آسمانش نمی‌بینی؟».
نمایش برای نسل جوان جنگ‌نادیده، پر از سؤال و مسئله است؛ سؤالاتی که البته سیاست‌مداران باید پاسخ‌گوی آن باشند.
همه جذابیت متن و بازی‌ها، به همین چرایی‌های جنگ بازمی‌گردد.
راسل گفته است: «من حاضر نیستم به‌خاطر عقایدم کشته شوم، زیرا ممکن است بعدا معلوم شود اشتباه بوده است». آدم‌های نمایش، میلی به جنگیدن ندارند، اما واقعیت جهان ما، هنوز پر از جنگ‌‌اندیشی‌هاست. هنوز مشتاقان و کاسبانِ جنگ‌ در جهان، جنگ را بهترین بازار و سوداگری می‌یابند.
نمایش پچپچه‌ها را نسل قدیم و جدید باید ببینند و قضاوت‌ها و پاسخ‌هایشان را دوباره مرور کنند. نسل امروز از جنگ هیچ تجربه‌ای ندارد و نمایش خیل‌نژاد آنها را به نقد گذشته می‌نشاند.  زیرپوست سیاست ایران، اتفاقات شگرفی در جریان است و سیاست‌مداران کمتر متوجه آن هستند و بخشی دیگر اصلا آن را نمی‌بینند.  پایان سیاست‌ورزی، آغاز جنگ است و رسالت سیاست‌مدار ممانعت از جنگ از طریق گفت‌وگوست. آدم‌های عادی ِ پشت خط نبرد، همه در انتظار پایان جنگ و آغاز صلح و آشتی‌اند.