فعالیتم موجب تابوشکنی در فضاهای کاملا مردانه « سد و نیروگاه سازی جنوب» شد

 «بهنوش باختری» در شهر آبادان و در دوران شکوفایی بعد از ملی شدن نفت و بهره گیری  شهروندان از آن‌چه بازمانده دوره‌ی حکومت استعمارگرانه انگلیسی‌ها بود، بزرگ شد. زادگاه وی اراک بود اما به واسطه شغل پدر که شرکت نفتی بود در آبادان بزرگ شد.
بهنوش باختری در یادآوری آن روزها گفت: دوران کودکی‌ام در دوران بی‌خبری و گاهی به شدت تعجب آور می گذشت. وقتی به کناره های رود کارون و منطقه کپرنشینان حاشیه در آبادان و خرمشهر نزدیک می‌شدیم،  بچه های همسن و سال مان گاه با فریاد عجم عجم که مانند فحش و ناسزا بود، ما را از خود می‌راندند و گاه از ما استقبال می‌کردند.  فکر می کنم اینها نتیجه همان خود را از ما و ما را از خود نپنداشتن به دلیل مسائل سیاسی و قومیتی و فرهنگی آن دوران بعد از مصدق بود. تا کلاس نهم در آبادان زندگی می‌کردیم و تابستان‌ها به اراک (شهر پدر و مادر) می‌رفتیم. تضاد این دو شهر (نمونه فوق مدرنیته و نهایت سنتی) دید ما کودکان را با دو نحوه زندگی بسیار متفاوت آشنا و پیوند می داد. شاید به دلیل همین آشنایی دوگانه، هم اینک نیز پس از سال‌ها زندگی و تحصیل در تهران و انگلیس و دوباره کار و زندگی در ایران، عشق به تاریخ و باستان‌شناسی منطقه (با توجه به رشته تحصیلی ام)،
 باعث بهره‌گیری پیوسته از نمادهای سنتی و مدرن در تمامی طرح ها و ساخته هایم در دوران کاری شده است.
باختری بعد از بازگشت به ایران در شرکتی در تهران مشغول به کار شد که خدماتش در زمینه طراحی و ساخت سد و نیروگاه در استان های جنوبی کشور بود. وی در بخش معماری مشغول به کار شد و در سفرهای متعدد کاری به شهرهای جنوبی کشور از سدها و آثار باستانی منطقه بازدید می کرد و ادوار باستانی آثار عیلامی میانه و نو و هخامنشی را مورد مطالعه قرار می داد.


این عضو انجمن ملی زنان کارآفرین به عنوان مدیر گروه طراحی در شرکت های مهندسی مشاور مهاب قدس و مهندسین مشاور قدس نیرو مشغول به کار بود. اما دیری نپایید که خود شرکت مهندسی کارا را با گروهی تحصیلکرده و زبده تاسیس نمود. در این مدت به ترویج کارآفرینی برای خانم های آماده جذب در بازار کار در دانشگاه ها در استان های
 مختلف پرداخت.
وی در مورد سختی هایی که در مواجهه با این کار مردانه روبرو بود گفت: در طول سالیانی که به کار طراحی و معماری مشغول بودم، به ویژه در منطقه‌ای که کمتر بانویی در کارهایی این چنین فعالیت داشته، با دشواری‌هایی گاه طاقت‌فرسا روبرو بوده‌ام. زیرا با توجه به فضا و محیط کاملا مردانه و مخالفت های جدی با حضور بانوان، در هر مرحله از کار، مشکلات مختلفی برایم به وجود می‌آمد. از جمله این که اغلب نمی‌توانستم شب‌ها در مکان‌هایی مانند سدها یا نیروگاه ها کارم را ادامه دهم. از سویی دیگر چون در چنین فضاهایی بانوان کار نمی‌کردند، حتی جایی برای استراحت و خواب شب هم نداشتم. این در حالیست که همیشه یک شهرک بزرگ در کنار تمام سدهای کشور با تعداد بسیاری ویلا برای استراحت و حضور چند روزه کارکنان مرد پروژه در رده های مختلف وجود داشت، اما هیچگونه امکانی برای اقامت یک خانم در نظر گرفته نشده بود. در هتل‌ها، به ویژه در اهواز نیز به دلیل شرایط فرهنگی جامعه، بدون همراهی همسر یا برادر، بانوان اجازه نداشتند اتاق بگیرند. به همین دلیل، در طول سال‌ها کار در جنوب کشور و استان محبوبم خوزستان که از اوایل دهه 80 آغاز شده بود، به ناچار به طور هفتگی اولین پرواز صبح را قبل از ساعت 5 می‌گرفتم و با راننده‌ای که هماهنگ کرده بودم و در فرودگاه انتظار می‌کشید، بلافاصله به طرف محل پروژه حرکت می کردم (حداقل 3 ساعت فاصله زمانی تا تمام پروژه ها از اهواز بود) و به ناچار پرواز آخر شب به تهران را (معمولا  نزدیک نیمه شب) می‌گرفتم و باز‌می‌گشتم. بر همین اساس باید تمام کارها و فعالیت‌هایم را در فاصله زمانی بین دو پرواز انجام می‌دادم تا بتوانم آن حجم کار را از نزدیک کنترل و تصمیم های اجرایی را بگیرم. در تمام آن سالها، به دلیل فرهنگ و دیدگاه های اشتباه، مدام این رفت و آمدهای بیهوده و از روی ناچاری به طور متناوب  باید انجام می‌شد.
در سال های اخیر، این عضو بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و نوجوانان ایجاد اشتغال و توانمندسازی زنان منطقه محروم شهرقدس (قلعه حسن خان) دغدغه اش گردیده است. وی در این باره اذعان داشت: در آبان ماه 94 پس از بازدیدی که بطور اتفاقی و در جمعی از خانم های
 کارآفرین از قلعه حسن خان (شهر قدس) به منظور ایجاد اشتغال و توانمندسازی زنان منطقه انجام دادیم، با دیدن آن همه محرومیت، مسئولیت کمک رسانی
 و جمع آوری خدمات به این قشر آسیب دیده را برعهده گرفتم. از آن زمان تاکنون بطور مداوم حضور و شناسایی و انتخاب خانواده های حاشیه نشین کرد ، بلوچ ، لر و افغان مددجو (50 خانواده ، حدود 300 نفر) انجام شده و کمک های
 تحصیلی، پزشکی و روان درمانی، تهیه سرپناه مناسب، برگزاری کلاس های آموزشی متعدد و به تدریج توانمند سازی آنان برای اشتغال به کار را به شدت و با جدیت دنبال کرده ام و احساس می کنم هرآنچه تابحال پشت سر گذاشته ام می بایست به این سرانجام برسد.  
گزارشگر:حسین محبی
Hosseinmohebbi1352@gmail.com