روزنامه جوان
1396/09/07
دههات گذشته رئیس!
جواد محرميمسعود كيميايي مدتهاست به فيلمسازي تبديلشدهاست كه نميتواند حرفها و افكار بزرگش را در ظرف سينما بريزد. فيلمهاي متأخر او به مجموعه تصاوير و ديالوگهايي تبديل شدهاست كه براي مخاطب ملالآور و بيسر و ته هستند. «قاتل اهلي» مسعود كيميايي برخلاف جنجالهاي غيرهنري كه در حاشيه جشنواره فيلم فجر برايش رقم زدند و به تيتر رسانهها راه پيدا كرد، اين روزها خيلي بيسر و صدا در حال اكران است. آخرين فيلم مسعود كيميايي براي دوستداران و علاقهمندان او نيز فيلم بيرمقي محسوب ميشود و بايد آن را گامي ديگر در اثبات اين گزاره قلمداد كرد كه دوران كيميايي به سر آمده و ديگر نبايد از او انتظار ساخت فيلمي خوب را داشت.
فيلمساز يك موضوع ملتهب و داغ سياسي- اجتماعي را انتخاب كرده، زالوهاي اقتصادي و سياسي در سيستم فاسد دولتي ايران كه فيلمساز با نمايش مدام سعي در همانندسازي استعاري آنها دارد؛ موضوعي است كه اين روزها براي مردم درگيري ذهني زيادي ايجاد كرده است، ولي ديدن قاتل اهلي اين درگيري را نظم نميدهد، بلكه بر پريشاني آن ميافزايد. كيميايي سعي در نشان دادن ريشهها در فيلم قاتل اهلي دارد. فيلمساز كوشيده به سبك فيلمهاي هاليوودي قهرمان بسازد، اما در اين قهرمانسازي توفيقي حاصل نكرده است. او براي رفتن به جنگ ريشههاي فساد آنطور كه بايد خود را مسلح نكرده است و همين دستهاي خالي است كه باعث ميشود تلاش فيلمساز ثمر ندهد و تير او به سنگ بخورد. يك بيقوارگي سينمايي
حتي مخاطباني كه از سينماي كيميايي انتظار اثر بهتري را ميكشيدند با اكران «قاتل اهلي» برايشان مشخص شد كه اين انتظار بيفايده بوده است؛ اثري كه حتي تهيهكنندهاش هم خيلي دوست دارد آن را جدي بگيرند و به اين جدي بودن اعتقاد راسخ دارد، اما حقيقت ماجرا اين است كه ساختار قاتل اهلي به عنوان اثري سينمايي بيش از اندازه شل و بيقواره است و اين بيقوارگي حتي براي مخاطب عام سينما هم عيان است؛ اثري كه در آن كاراكترها در حد تيپ باقي ماندهاند و فيلمساز شناسنامه مشخصي از اين افراد به مخاطب ارائه نميدهد. شخصيتهاي زائد كه به پيشبرد داستان كمكي نميكنند، در «قاتل اهلي» به وفور يافت ميشوند كه با حذف آنها اتفاق خاصي در فيلم رخ نميدهد كه از آن جمله ميتوان به پولاد كيميايي و پگاه آهنگراني اشاره كرد.
ماجراي جنجالي اصرار كيميايي براي اضافهشدن سكانسهايي با بازي پسرش در جريان توليد فيلم هنوز از يادها نرفته است و حالا با نمايش عمومي فيلم و نسخهاي كه تهيهكننده از اصلاح آن سخن گفتهاست ميتوان ثابت كرد كه آقا پولاد علاوه بر نابازيگر بودن در خوانندگي نيز كوچكترين استعدادي ندارد و پدر خوب بود به خواسته تهيهكننده تن ميداد. از سويي ديگر امير جديدي هم براي تبديلشدن به بازيگري شاخص مانند آنچه در برخي فيلمهاي متقدمتر كيميايي شاهد بوديم، استعداد و امكان لازم را ندارد.
پرويز پرستويي در «قاتل اهلي» بهرغم تلاش زيادي كه براي متفاوتبودن انجام ميدهد، اما نميتواند خود را از شمايل نقشهايش در آژانس شيشهاي و باديگارد برهاند و مدام مخاطب را به ياد همان نقشها مياندازد. كاراكتري كه از عالم و آدم طلبكار است و با همه با فرياد و دعوا سخن ميگويد براي پرستويي قدري تكراري به نظر ميرسد. شايد دور بودن از جامعه امروزي سببشده كيميايي آدمهاي زمانهاش و ادبيات و رفتار آنها را نشناسد، براي مثال لحن فوق طلبكارانه و گستاخانه داماد با بازي پولاد كيميايي با پدرزنش كوچكترين منطقي براي مخاطب نميتواند داشته باشد. طنز ناخواسته برخي پلانها
از همه بدتر طنزآلودبودن برخي پلانهاي فيلم است؛ موضوعي كه باعث شد كيميايي حين تماشاي فيلم در جشنواره ناخواسته با آن روبهرو شود و نسبت به آن واكنشي احساسي اتخاذ كند. مثل صحنه حضور سياوش در استخر براي انتقامگيري از سركرده مافياي اقتصادي كه معلوم نميشود چگونه و از چه راهي وارد خانه و استخر خصوصي يك قاچاقچي حرفهاي شده است. واقعيت اين است كه كيميايي بيش از اينكه شوق و انگيزه خلق اثري هنري را داشته باشد، افكار دهانپركن و ژستهاي آنچناني ذهنش را درگير كرده و همين افكار فنون سينمايي را در ذهن او به حاشيه برده است. صحنههاي بيربط و خنثايي كه به طور سلسلهوار ميآيند و ميروند و انسجامنيافتگي آنها مخاطب را گيج و سردرگم ميكند، گويي فضاي تيره و تار و فاسد داستان فيلم بر شاكله اصلي اثر نيز سرايت و پريشاني فيلم را مضاعف كرده است. پلانهاي طولاني و بيربط كه آوازخواني و كنسرت پولاد را نشان ميدهد، ملالآورترين اجزاي فيلم را تشكيل ميدهند؛ همان پلانهايي كه گفته شد پس از پايان فيلمبرداري به طور مجدد ضبط و به فيلم اضافه شده است. يك بحران بيپايان
اين را احتمالاً زياد شنيدهايم كه انسان هرجايي كه احساس كرد همه چيز را درباره موضوعي ميداند و ديگر احتياج به يادگيري ندارد، بايد خود را تمامشده فرض كند. مسعود كيميايي خيلي وقت است كه به اين توقفگاه رسيده و اصرار او بر ماندن در اين وضعيت او را در بحراني بيپايان قرار داده است. «قاتل اهلي» يك فيلم خانوادگي است كه پدر در آن سعي كرده آقازادهاش را هر طور شده به چهرهاي مطرح تبديل كند و در اين وادي نيز مانند باقي قضايا گوشهايش را بر حجم سنگين نظراتي كه اعتنا به آنها ميتوانست راهگشا باشد، به طور كامل بسته است.
شرايط كارگردانهاي نسل قديمي ايران واقعيتي تراژيك را نشان ميدهد، در حالي كه در آنسوي جهان و در امريكا فيلمسازان بزرگي چون استيون اسپيلبرگ، مارتين اسكورسيزي و كلينت ايستوود همچنان پررمق و با نشاط برگههاي تازهاي در فيلمسازي رو ميكنند و مخاطبانشان را به وجد ميآورند و جوانان امكان رسيدن به آنها را كمتر مييابند. در ايران تقريباً ديگر هيچ فيلمساز قديمي و پا به سن گذاشتهاي را نميتوان سراغ گرفت كه انتظارات را برآورد. دليل اين ضعف و رخوت هنري موضوعي قابل بررسي است. اينكه ناصر تقوايي، بهرام بيضايي، داريوش مهرجويي و مسعود كيميايي دقيقاً در چه منظومه و دنيايي سير ميكنند، ميتواند موضوع يك مبحث در روانشناسي اجتماعي باشد.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
ورود معاون اول با کفش به زندگي زلزله زدگان
ورود معاون اول با کفش به زندگي زلزله زدگان
سپاه روزی 400 كانكس براي زلزلهزدگان غرب كشور ميسازد
کريمي پهلوانانه باخت
دههات گذشته رئیس!
خشونت جنسی به نوبل ادبیات رسید!
ستاره مربعها حاكمان چراغ خاموش شبكههاي تلويزيوني
برد موشکهاي ما را تهديدات تعيين مي کند
پدر تروریسم میزبان ائتلاف ضدتروریسم
آل خلیفه در حال قتل تدریجی شیخ قاسم
کلاس نهجالبلاغه در نهادهای فرهنگی معمولاً با اشکالاتی روبهروست
هيچ چيز نميتواند مرجع فتنه را تغيير دهد
احاله نقش امريكا به فرانسه براي آغاز مذاكرات موشكي
بسيج، فاتح نبرد با تروريسم
تکاپوی ریاض بعد از بسته شدن پرونده داعش